«نهضت ملی شدن صنعت نفت» در بیانات رهبر معظم انقلاب
کد خبر: 1388524
تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۱

«نهضت ملی شدن صنعت نفت» در بیانات رهبر معظم انقلاب

گروه سیاسی: «آیت‌اللَّه کاشانى کسى است که اگر او نبود، نهضت ملى شدن صنعت نفت یقیناً در این کشور به وقوع نمى‌پیوست، مرحوم کاشانى کسى است که به کمک او دکتر مصدّق و دیگر سرانِ نهضت ملى شدن صنعت نفت توانستند حمایت مردم را به این حرکت جلب کنند.»

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به مناسبت فرارسیدن سالروز ملی شدن صنعت نفت بیانات رهبر انقلاب اسلامی را درباره ماجرای به قدرت رسیدن دکتر مصدق به پشتیبانی آیت‌الله کاشانی و سقوط وی پس از اعتماد به دولت ایالات متحده آمریکا، در قالب مجموعه «ظهور و سقوط مصدق» تهیه و منتشر کرده است که بدین شرح است:

آیت‌اللَّه کاشانى کسى است که اگر او نبود، نهضت ملى شدن صنعت نفت یقیناً در این کشور به وقوع نمى‌پیوست. من به جوانان عرض مى‌کنم، با تاریخ گذشته نزدیک کشورتان آشنا شوید؛ چون یکى از راه‌هاى فریب و اغواگرى، تحریف تاریخ است که امروز متأسفانه این کار به‌وفور صورت مى‌گیرد. مرحوم کاشانى کسى است که به کمک او دکتر مصدّق و دیگر سرانِ نهضت ملى شدن صنعت نفت توانستند حمایت مردم را به این حرکت جلب کنند؛ والاّ حمایت مردم جلب نمى‌شد. کسى مصدّق را نمى‌شناخت؛ کسى معناى ملى شدن صنعت نفت را نمى‌دانست؛ توده‌هاى عظیم مردم که رأى و حضور و اقدام آنها در تحوّلات اجتماعى تعیین‌کننده است، در جریان و وارد نبودند و براى آنها توضیح داده نشده بود. دستگاه دربار که مخالف چیزفهمىِ مردم بود، خودش هم عامل دست انگلیسی‌ها بود. روشنفکران و سیاسیّونى که جهت حرکتشان این بود، وسیله و راهى نداشتند و مردم به آنها اعتماد نمى‌کردند. مرحوم آیةاللَّه کاشانى وارد میدان شد. سابقه این مرد را، علما مى‌شناختند و مردم ایران هم به او ارادت داشتند. او کسى بود که به وسیله قشون غاصبِ مداخله‌گرِ انگلیس در ایران، از کشور تبعید شده بود. شما ببینید آن روز وضع کشور چگونه بود.

امروز به استقلال سیاسى ملت ایران نگاه کنید، ببینید هیچ قدرتى در دنیا نمى‌تواند هیچ‌گونه موضع‌گیرى‌اى - حتّى موضعگیرى زبانى - را بر دولت‌مردان ما تحمیل کند؛ اما آن موقع چنین بود که یک دولت بیگانه در دنباله جنگ بین‌الملل دوم - که انگلیسی‌ها و امریکایی‌ها و روس‌ها در زمان حکومت محمد رضاى پهلوى از چند طرف وارد کشور ما شده بودند - به خودش جرئت مى‌داد که یک عالم دینى را به خاطر مخالفت با سیاست انگلیس بگیرد و به خارج از کشور تبعید کند! البته قبلاً او را در قلعه فلک‌الافلاک خرم‌آباد زندانى کردند، که من رفتم آن سلولى را که مى‌گفتند مرحوم آقاى کاشانى در آن‌جا زندانى بود، از نزدیک دیدم. وقتى که از تبعید به تهران برگشت، امواج احساسات و ارادت مردم نسبت به این روحانى مجاهد و مبارز، چنان توفانى به راه انداخت که همه دشمنان را پس زد و انگلیسی‌ها و دیگران حساب کار خود را کردند و فهمیدند که مبارزه با این عالم روحانى به جایى نخواهد رسید.

بعد، مرحوم آیةاللَّه کاشانى به عنوان نماینده مردم تهران و رئیس مجلس آن روز، پشتیبان طرح ملى شدن صنعت نفت شد. نمایندگان مرحوم آیةاللَّه کاشانى به سرتاسر کشور مسافرت مى‌کردند. من خودم آن وقت نوجوان بودم. نماینده مرحوم آیةاللَّه کاشانى به مشهد آمد و منبر رفت. او چنان دل‌هاى مردم را مثل مغناطیس به خود جذب مى‌کرد که هیچ عامل دیگرى نمى‌توانست جاى این حرکت را بگیرد. و به این ترتیب در سال ۱۳۲۹ شمسى - یعنى پنجاه و یک سال قبل که شروع نهضت ملى شدن صنعت نفت ایران است - مردم طرفدار ملى‌شدن صنعت نفت ایران شدند و على‌رغم این‌که محمدرضا موافق نخست‌وزیرى مصدّق نبود، به پشتیبانى حمایت مردمى، مصدّق نخست‌وزیر شد. اگر مرحوم آیةاللَّه کاشانى این حمایت عظیم مردمى را براى مصدّق به وجود نمى‌آورد، او نخست‌وزیر نمى‌شد. بعد در سال ۱۳۳۱ که ضدّ حمله دربار علیه مصدّق شروع شد و او از نخست‌وزیرى برکنار گردید، فقط یک عامل توانست مجدّداً قدرت را به مصدّق برگرداند و او مرحوم آیةاللَّه کاشانى بود. اینها جزو واضحات تاریخ است؛ جزو حوادثى است که کسانى که آن روز بودند، دیده‌اند و از قضایاى آن خبر دارند و به‌روشنى مى‌دانند چه گذشته است؛ لیکن عدّه‌اى عمداً اینها را کتمان مى‌کنند و نمى‌گذارند این حرف‌ها به گوش نسل حاضر برسد؛ که البته مقاصدشان معلوم است. وقتى شاه، قوام‌السلطنه را به جاى مصدّق به نخست‌وزیرى انتخاب کرد، مرحوم آیةاللَّه کاشانى در مقابل قوام‌السلطنه اعلامیه داد؛ مردم کفن پوشیدند و در تهران و شهرهاى دیگر به خیابان‌ها آمدند؛ لذا قوام‌السلطنه سه روز بیشتر نتوانست به عنوان نخست‌وزیر بماند. اصلاً مگر مى‌شد در مقابل امواج عظیم مردم که آیةاللَّه کاشانى راه انداخته بود، مقاومت کرد؟ لذا قوام‌السلطنه کنار رفت و دوباره مصدّق بر سرِ کار آمد. انگلیسی‌ها نفت ایران را مِلک شخصى خود به حساب آورده بودند و ده‌ها سال استفاده غاصبانه مى‌کردند و مال ملت ایران را تقریباً مفتِ مفت مى‌بردند و دربار سلطنت هم براى این‌که چهار روز بیشتر به حکومت ننگین خود ادامه دهد، با انگلیسی‌ها همکارى مى‌کرد. اما این بساط را نهضت ملى شدن صنعت نفت به هم زد، که عامل و سرچشمه اصلى جوشش در این نهضت، همین مرد بزرگ و شجاع بود: مرحوم آیةاللَّه سید ابوالقاسم کاشانى. دیدار مردم کاشان و آران و بیدگل ۱۳۸۰/۰۸/۲۰

دشمن فهمید که راز پیروزى ملت ایران چیست؛ لذا درصدد برآمد تا سیاسیّون و سردمداران دولتى را از روحانیت و دین جدا کند. آنها را از آیةاللَّه کاشانى جدا کردند و بینشان فاصله انداختند و متأسفانه موفّق هم شدند. از سى تیر ۱۳۳۱ که مرحوم آیةاللَّه کاشانى توانست ملت ایران را آن‌طور به صحنه بیاورد، تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که عوامل امریکا در تهران توانستند مصدّق را سرنگون و تمام بساط او را جمع کنند و مردم هیچ حرکتى از خود نشان ندادند، یک سال و یک ماه بیشتر طول نکشید. در این یک سال و یک ماه، با وساطت ایادى ضدّ استقلال این کشور و با توطئه دشمنان این ملت، دکتر مصدّق مرتّب فاصله خود را با آقاى کاشانى زیاد کرد، تا این‌که مرحوم آیةاللَّه کاشانى چند روز قبل از ماجراى ۲۸ مرداد نامه نوشت - همه این نامه‌ها موجود است - و گفت من مى‌ترسم با این وضعى که دارید، علیه شما کودتا کنند و مشکلى به وجود آورند. دکتر مصدّق گفت: من مستظهر به پشتیبانى مردم ایران هستم! اشتباه او همین‌جا بود. ملت ایران را سرانگشت روحانیت - کسى مثل آیةاللَّه کاشانى - وادار مى‌کرد که صحنه‌ها را پُر کند و به میدان بیاید و جان خود را به خطر بیندازد. در ۲۸ مرداد که کاشانى منزوى و خانه‌نشین بود - و در واقع دولت مصدّق او را منزوى و از خود جدا کرده بود - عدم حضور او در صحنه موجب شد که مردم نیز در صحنه حضور نداشته باشند؛ لذا کودتاچی‌هاى مأمور مستقیم امریکا توانستند بیایند و به‌راحتى بخشى از ارتش را به تصرّف درآورند و کودتا کنند. یک مشت اوباش و الواط تهران را هم راه انداختند و مصدّق را سرنگون کردند. پس از آن، دیکتاتورىِ محمدرضاشاهى به وجود آمد که بیست‌وپنج سال این ملت زیر چکمه‌هاى دیکتاتورى او لگدمال شد و ملى شدن صنعت نفت هم در واقع هیچ و پوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومى دادند که امریکایی‌ها طرّاحى آن را کردند. هرچه دشمن خواست، همان شد؛ به خاطر جدا شدن از روحانیت و دین. اینها عبرت است. دیدار مردم کاشان و آران و بیدگل ۱۳۸۰/۰۸/۲۰

هر ملّتى به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّى آن کسانى که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدّق به آمریکایى‌ها اعتماد کرد؛ براى اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیس‌ها نجات بدهد، به آمریکایى‌ها متوسّل شد؛ آمریکایى‌ها به جاى اینکه به دکتر مصدّق که به آنها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیس‌ها هم‌دست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتاى ۲۸ مرداد را راه انداختند. مصدّق اعتماد کرد، کتکش را [هم‌] خورد؛ حتّى کسانى که با آمریکا میانه‌شان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربه‌اش را خوردند. دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان ۱۳۹۲/۰۸/۱۲

captcha