به گزارش ایکنا از استان مرکزی، یکی از مهمترین موانع شفاعت، «نفاق» است که بر فرهنگ جامعه اسلامی تأثیر مستقیم دارد، نخستين بار قرآن، واژه «نفاق» را با توجه به مناسبت آن با معنای لغوی، در معنای انسان دو چهره و دو رو، بکار برده است. قبل از نزول قرآن چنين اصطلاحی وجود نداشته است، بنابراين واژه منافق در فرهنگ قرآن به معنای کسی است که گفتار او با آنچه که در دل دارد، مخالف است به عبارت ديگر به انسان دو رو، از اين جهت، منافق میگويند که مکنون قلبی خود را پنهان میکند، و غير آن را اظهار میدارد.1
کاربرد نفاق در قرآن و روايات
اولين معنای نفاق در قرآن و روايات، تظاهر به مسلمان شدن و در باطن کافر بودن است. از اين نفاق، به نفاق اعتقادی تعبير میشود و تقريبا، منظور قرآن در تمام مواردی که واژه نفاق را بکار برده است، همين معناست. آيه اول سوره منافقون همين معنا را بيان میکند؛ «اذَا جَاءكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ؛ چون منافقان نزد تو آيند گويند گواهى مىدهيم كه تو واقعاَ پيامبر خدايى و خدا مىداند كه تو واقعاَ پيامبر او هستى و خدا گواهى مىدهد كه مردم دو چهره، سخت دروغگويند. »(منافقون،1)
همچنین در سوره نساء حالت باطنی منافقين اينگونه ترسيم شده است؛ «وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاء؛ همانگونه كه خودشان كافر شدهاند آرزو دارند كافر شويد تا با هم برابر باشيد.(نساء،89). بنابراين در بين مسلمانان کسانی وجود دارند که به دين و حقانيت آن اعتقاد ندارند اما به ظاهر خود را مسلمان نشان میدهند.
دومين معنای نفاق که گاهی در روايات بکار رفته، نفاق اخلاقی است، نفاق اخلاقی به معنای عدم پایبندی به احکام دين است. امام سجاد(ع) درباره نفاق اخلاقی میفرمايد: «همانا منافق کسی است که از کاری نهی میکند ولی خود از آن کار دست نمیکشد و فرمان میدهد به انجام آنچه خود، انجام نمیدهد... و روزش را شب میکند و اندوهی جز خوردن شام ندارد. با اينکه روزه هم نبوده و چون صبح بيدار شود، اندوهی جز خوابيدن ندارد، با اينکه شب بيدار نبوده است».2
همچنین از امام صادق(ع) نقل شده که پيامبر(ص) فرمود: «هر گاه خشوع تن بيش از خشوع قلب باشد، اين حالت از ديدگاه ما نفاق است.»3
بر اين اساس عالِم بی عمل و شخص رياکار از جمله کسانی هستند که دچار نفاق اخلاقی و فردی هستند. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الْمُنافِقينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصيراً؛ بىترديد منافقان در پايين ترين طبقه از آتش اند و هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت».(نساء ، 145)
بیشک یکی از کسانی که در قیامت نصرت دهنده هر شخصی است، شفیع اوست. آیه شریفه مطلق نصرت دهنده را برای منافق نفی کرده است پس قطعا شفیعی نیز برای او وجود نخواهد داشت.4 از اين آيه به خوبى استفاده میشود كه از نظر اسلام منافقان دورترين مردم از خدا هستند و به همين دليل جايگاه آنها بدترين و پست ترين نقطه دوزخ است و بايد هم چنين باشد، زيرا خطراتى كه از ناحيه منافقان به جوامع انسانى میرسد با هيچ خطرى قابل مقايسه نيست، آنها با استفاده از مصونيتى كه در پناه اظهار ايمان پيدا میكنند، ناجوانمردانه و آزادانه به افراد بى دفاع حمله ور شده، از پشت به آنها خنجر میزنند، مسلما حال چنين دشمنان ناجوانمرد و خطرناك كه در قيافه دوست آشكار میشوند از حال دشمنانى كه با صراحت اعلان عداوت كرده و وضع خود را مشخص ساخته اند به مراتب بدتر است، در حقيقت نفاق راه و رسم افراد بى شخصيت و پست، مرموز و ترسو و به تمام معنى آلوده است.5
منافقان در هر جامعه میتوانند باعث بدبینی افراد آن جامعه به تمام مردم شوند و آفت این مسئله در نظر هر کسی واضح و مبرهن است. جامعهای که به افراد منافق مبتلا باشد هر روز به سمت از هم گسستگی و عدم توحید کلمه پیش میرود. چنین جامعهای یقیناَ جامعه موفقی نخواهد بود. یکی از ارکان ارتقاء سطح فرهنگی جامعه وجود احساس خوشبینی افراد آن جامعه نسبت به یکدیگر است که اگر این حس خوشبینی به واسطه وجود منافقین و اعمال آنها از میان برود، آن جامعه دچار گسست فرهنگی خواهد شد. دوری از نفاق از چنان جایگاه بالایی در فرهنگ اسلامی برخوردار است که حتی اگر مسجد که بالاترین مکان برای مسلمین محسوب میشود بر پایه نفاق شکل گرفته باشد خداوند متعال این مسجد را «مسجد ضرار» معرفی میکند.6
بنابر این، نفاق بعنوان یکی از موانع شفاعت، نقش محوری و تعیین کنندهای در تخریب فرهنگ اسلامی ایفا میکند؛ لذا افراد جامعه باید از این رذیله اخلاقی اجتناب کنند تا مورد شفاعت واقع شوند و بالتبع جامعه خود را به فرهنگ منطبق با تعالیم اسلام منطبق سازند.
ادامه دارد...
پینوشتها:
1.سبحانی،جعفر؛(1367ش)؛منشور جاوید؛قم؛دارالقرآن الکریم، ج4، ص9.
2.کلینی،محمد بن یعقوب؛(1363ش)؛الکافی؛تهران؛دارالکتب الاسلامیه، ج 2 ، ص 396.
3.همان
4.طباطبایی،سید محمد حسین؛(1374ش)؛ترجمه تفسیر المیزان؛سید محمد باقر موسوی همدانی؛قم؛انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ج5 ، ص192.
5.مکارم شیرازی،ناصر؛(1374ش)؛تفسیر نمونه؛تهران؛دارالکتب الاسلامیه، ج 4، ص 181.
6.سوره توبه ، آیه 107
انتهای پیام