رضا درستکار: کارگردانانی که قربانی فروش می‌شوند/ سینمایی که دیگر تفریح خانوادگی نیست
کد خبر: 3739035
تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۹
هزار‌پا؛ بیراهه‌‌ای برای فروش/ 3

رضا درستکار: کارگردانانی که قربانی فروش می‌شوند/ سینمایی که دیگر تفریح خانوادگی نیست

گروه هنر ــ یک منقد سینما و تلویزیون گفت: ابوالحسن داوودی هرگز در پی جلب نظر منتقدان نبوده، اما هیچگاه همانند «هزارپا» به همه اصول سینما بی‌تفاوتی نکرده است، به همین جهت باید بررسی کرد که در سینما چه می‌گذرد که عموم فیلمسازان این چنین به ورطه ساخت فیلم‌فارسی گرفتار شده‌اند.

هنگامیکه ابوالحسن داوودی فیلم سینمایی «رخ دیوانه» را ساخت، می‌شد حدس زد که برای این فیلمساز قدیمی فروش فیلم و کسب دستاوردهای اقتصادی حرف اول را می‌زند. این خواسته نیز به هیچ وجه مذموم نیست، زیرا ذات سینما چنین امری را طلب می‌کند، اما یک نکته هم در این بحث وجود دارد آن هم اینکه فیلم‌هایی نظیر رخ دیوانه علاوه بر نگاه به فروش بر کیفیت نیز توجه دارند، اما فیلم‌هایی نظیر «هزارپا» تنها به امید موفقیت اقتصادی روانه پرده می‌شود، خواسته‌ای که کارگردان به آن دست یافته است، اما بسیاری از مشخصه‌های خوب سینما را برای رسیدن به این موضوع قربانی کرده است. این آسیب تنها ابوالحسن متوجه ابوالحسن داوودی نیست بلکه هنرمندان مطرح دیگری نیز در دام چنین معضلی گرفتار آمده‌اند،  چراکه شرایط اقتصادی سینمای کشور به گونه‌ای رقم خورده که فیلمساز مجبور است به فروش فیلم توجه داشته باشد. رضا درستکار یکی از منتقدان قدیمی درباره این فیلم سینمایی با ایکنا گفت‌و‌گویی انجام داده که در ادامه با آن همراه می‌شویم.

فیلم‌های ابوالحسن داوودی چه جنسی از سینما را در بر می‌گیرد؟

قبل از «رخ دیوانه» سینمای داوودی در منطقه‌ای بینابینی قرار داشت، اهمیت سینمایش برای منتقدان در حدی نبود که به خاطرش ایستادگی کنند، از رخ دیوانه به بعد بود که او در منطقه «نقد» تولد یافت. در ضمن فاصله زمانی ساخت هزارپا و رخ دیوانه زیاد نیست، اما داوودی انگار تصمیم گرفته که منطقه بعدی را هم بیازماید؛ جایی که منطقه جولان سینمای موسوم به بدنه است، یعنی فکر، تعطیل؛ و مطرب‌بازی اساس و «هست» آن است، داوودی اینک در این شرایط فیلم‌سازی می‌کند.

داوودی در سینمایش همیشه به دنبال سینمایی مردم پسند بوده و هیچگاه در پی به دست آوردن دل منتقدان نبوده است؛ با این توضیح سینمای این فیلمساز به چه شاخصه‌های وفادار است؟

سینمای مورد توجه داوودی، سینمای مورد پسند منتقدان نبود، اما کارهای او این طور بی‌محابا، بی‌ریشه و عوام زده هم نبود؛ جایی بود که داوودی هم با افتخار در آن نفس می‌کشید و بیش از سه دهه در آن کار کرده بود؛ اما نمی‌دانم پس از این کار بتوان درباره آینده کار او چگونه قضاوت کرد.

بلاتشبیه او اینک شبیه رضا میرلوحی، فیلمساز دهه 50 عمل می‌کند که سینم را از ساخت آثاری چون «شورش» و «تپلی» به «مواظب کلاهت باش» کشاند، رضا میرلوحی بعد از انقلاب هم فیلم ساخت و زود دستش از دار دنیا کوتاه شد؛ عمر داودی دراز باد؛ اما میرلوحی گفته بود که اگر می‌دانستم به غیر از سینما هم می‌توان از راه دیگری امرار معاش کرد، هرگز تن به ساخت فیلم‌فارسی نمی دادم!

«هزار پا» را چگونه تعریف می‌کنید؟ آیا این فیلم حداقل در حوزه فیلم‌فارسی به لحاظ کمی از کارهایی نظیر «نهنگ عنبر»، «شارلاتان» بهتر نیست؟

درباره دیگ هفت جوش «هزار پا» فقط می‌توان گفت که تکامل یافته فیلم‌‌فارسی‌های این دوره و زمانه است، درست مثل «مواظب کلاهت باش»، که فیلم‌فارسی تمام قد زمانه خودش بود، چون فیلمسازی آن را ساخته بود که سینما را می‌شناخت، این فیلم در واقع مجموعه‌ای از طنزهای پرفروش است و تمام؛ ملغمه‌ای از شارلاتان، نهنگ عنبر، اکسیدان با حضور رضا عطاران، جواد عزتی و صحنه‌هایی بی‌ربط و جفنگ، که برای کشاندن مخاطب بی‌دل و دماغ این سال‌ها به سینما ساخته شده است و فقدان منطق روایی که دیگر هیچ فیلمسازی در ایران خود را مقید به اجرای آن نمی‌داند، وجه مشخصه آن است و تمام.

چرا این فیلم‌ها مورد توجه مردم است و فروش آنها بسیار قابل توجه است؟

سیستم گذشته، با فیلم‌فارسی راحت بود و مشکلی نداشت، چه بهتر که مردم سرشان با داستان‌های دروغین و مسائل تهی گرم می‌کردند؛ نظام فرهنگی فعلی هم با آثار فانتزی طنزآمیز امروزی مشکلی ندارد و از فضاسازی‌های «حبابی» لذت می‌برد، این رونق دروغین و این تفاهم و همبستگی عمومی که محصول نمایش‌های این گونه آثارست، مورد قبول‌تر است تا اثری که روح را اعتلا بخشد؛ این موضوع را به واسطه مجوزهایی که به ساخت پرشمار این آثار در ساخت و نمایش می‌دهند، می‌گویم، این رضایت همگانی، این استقبال کم نظیر، این فروش و این خنده‌های سالن که انگار دارند انتقام سال‌ها نگاه بسته به سینما را از مخاطب و فرهنگ جامعه می‌گیرند؛ متاسفانه این دغدغه فقط برای ما مطرح است.

نکته دیگر این‌که؛ هزار پا هیچ چیز ندارد، همان روابط بی‌منطق و ریشخند کردن سادگی آدم‌ها در دهه ۱۳۶۰ است و همه چیز را در تقابل کلامی و شوخی‌های سخیف خلاصه می‌‌کند که گاهی مخاطب را به خنده وا می‌دارد اما نه خنده‌ای که در پی آن تفکری وجود داشته باشد.

در پایان چه حرفی با ابوالحسن داوودی دارید؟

از بداقبالی ماست که همه چیز دست به دست هم داده است که به خرد و شعور و فرهنگ عمومی بفهماند که ما اشتباه می‌کنیم ، آقای داوودی هم ۶۳ سالگی اشتباه کرده است!؟ و مدیران فرهنگی هم در چهل سالگی حیات خود اشتباه کرده‌اند!؟ مردم فهیم و ارزشمند ما که محال است که اشتباه کنند بنابراین نیاز است تا این سبک را اصلاح کنیم.

گفت‌و‌گو از داود کنشلو

انتهای پیام

captcha