به گزارش ایکنا از استان مرکزی، بیگمان عاشورا تنها رخداد تاریخی در تاریخ بشریت است که شگفتیها و عجایب بسیار دارد. در این رخداد تلخ تاریخی نمونههایی را میتوان یافت که در هیچ رخدادی یافت نمیشود.
در عاشوراست که در صحنههای مختلف آن زنان حضور جدی و موثر دارند. در این جاست که کودکان و حتی شیرخوارگان بازیگر اصلی صحنه هستند. خون ایشان به آسمان و صحنههای آن جلا و جلوت خاصی میبخشد.
در طف است که نفرین مظلومی به طور مستقیم تاثیر میگذارد و محمد بن اشعث خواهر جعده بنت اشعث قاتل امام حسن(ع) پا در رکاب از اسب فرو میافتد و به شکل ذلیلانهای به درک اسفل سقوط میکند.
تنها در عاشوراست که رهبر و فرمانده جنگی خود بر بالین یکایک سربازان خویش حاضر میشود و پیش از پرواز آسمانی جانشان بر بالین ایشان میآید و سر ایشان را بر زانوی خویش میگذارد و تنهایشان را خود یا به همراه یاران به خیمه و یا کنار آن میرود. تنها درعاشوراست که نماز عشق با تیرباران نیزهها و پیکانها به جا میآورند.
در عاشوراست که هزاران نفر بر هفتاد تن یورش میبرند و با سنگ و چوب و خار و خاشاک و اسب و نیزه و شمشیر بر سر کشتهگان میتازند. در اینجاست گوشوارهها از گوش و جامهها از تن ربوده میشود و به کودکان و زنان و خردسالان با تازیانه همراهی میکنند تا نالهها و شیونهایشان در هیاهوی طبلها و دهلها و کرناها گم شود.
در عاشوراست که ثارالله را فی سبیل الله بر سر نیزه میبرند و فرزند و جگرگوشه پیامبری را به عشق خشنودیاش میکشند و از قفا سر میبرند. تنها در طف است که سرور جوانان بهشت را به بهای رسیدن به بهشت سر میزنند. در نینواست که سر انسان کاملی را بر سر نی میبرند تا خلافت زمینیان بر آسمانیان را تثبیت کنند.
در کربلاست که برای دستیابی به سکینه و آرامش، سکینه پیامبر(ص) را به تازیانه مینوازند تا شیونهایش آهنگ ترقی و عروج ایشان شود. در کربلاست که برای ترقی و دستیابی به درجات عالی و مقام مجاهدان رقیه بنت رسولالله را به سختترین و شقیترین وجه با شمشیر میبوسند و تنش را به آن مینوازند تا زخمههای آن زخم دلهایشان را از کین و عدوات تعصبات جاهلی شفا بخشد.
این گونه است که بر خلاف هر رخدادی دیگر هر دو سوی جبهه شگفتیهایی میآفریند. یکی اوج رذالتها و پستیها را مینمایاند و آن دیگر اوج کمالات را تجلی میبخشد. خوانش کربلا را هر بار که مرور کنی تازه است و درسها و آموزههای بسیاری دارد.
امروز به یاد حضرت رقیه (س) به آیات فجر مینگرم و این آیات را بر میخوانم: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی...
حضرت رقیه(سلام الله علیها)؛ از اسارت تا شهادت
دختر چهارساله امام حسين عليه السلام (رقيه) همراه با رهبر کاروان اسرا، زينب كبرى عليهاالسلام، ام كلثوم، فاطمه دختر اميرالمؤمنين عليه السلام، فاطمه دختر امام حسين عليه السلام، سكينه دختر امام حسين عليه السلام، و و رباب دختر امرء القيس همسر با وفاى امام حسين عليه السلام، رمله، مادر حضرت قاسم و همسر امام حسن مجتبى عليه السلام، از جمله زنان بزرگوار و بازماندگان از عترت رسول اللَّه بودند كه در كربلا به اسارت درآمدند. لیکن ابن سعد و سپاهش حرمت پيامبر را در حق آنها رعايت نكردند و با جسارت تمام آنان را چون اسيران جنگى به بند كشيدند و با خيل نامحرمان كه قاتلان ذرارى پيامبر صلى الله عليه و آله و يارانش بودند، به سوى كوفه و شام روانه ساختند.
جریان شهادت جانسوز حضرت رقیّه(سلام الله علیها)
مرحوم محدّث قمى از كامل بهائى نقل مىكند كه: «زنان خاندان نبوّت، شهادت پدران را از فرزندان خردسال پنهان مىكردند و مىگفتند: پدرانتان به سفر رفتهاند. اين ماجرا ادامه داشت تا آن كه يزيد اسيران را به شام آورد (آنها را در مكانى نزديك قصر اسكان دادند تا آنكه) دختركى چهار ساله از امام حسين عليه السلام شبى از خواب برخاست، پريشان و آشفته شد و گفت: پدرم كجاست؟ من او را هم اينك ديدم! زنان هنگامى كه اين سخنان را شنيدند، گريستند و صدا به شيون بلند كردند. يزيد از خواب بيدار شد و پرسيد: چه خبر است؟
خبر را به گوش يزيد رساندند، وى دستور داد كه سر پدر را نزد دختر ببرند؛ هنگامى كه سر مقدّس امام حسين عليه السلام را نزد آن دختر خردسال آوردند، پرسيد: اين چيست؟ گفتند: سر پدر توست؛ آن دختر فرياد زد و بيمار شد و همان روزها در شام از دنيا رفت.
در برخى از منابع تاریخی دیگر، اين واقعه جانسوز، مشروحتر ذكر شده و آمده است: «بر روى آن سر، روپوشى گذاشتند و گفتند: اين سر پدر توست. آن دختر آن سر را برداشت و در دامن نهاد و گفت: اى پدر چه كسى مرا در كودكى يتيم كرد؟ ...آن دختر از اين نوع سخنان فراوان گفت تا آن كه لبانش را بر لبهاى پدر نهاد و آنقدر گريست كه بيهوش شد؛ وقتى كه او را حركت دادند مشاهده كردند كه از دنيا رفته و اهلبيت عليهم السلام نيز صدا به گريه و شيون بلند كردند».
فتح شام؛ فتحالفتوح رقیه (سلام الله علیها)
نعمت عمر در واقع خميرمايه تمام سعادتها و سرمايه تمام خوشبختىها است. اگر اميرمؤمنان على عليهالسّلام در «ليلةالمبيت» در بستر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خوابيد و بزرگترين فضليت را در برابر اين ايثار براى خود فراهم كرد، تنها با بهرهگيرى از يك شب از عمرش بود و اگر ضربه او در روز «خندق» بر پيكر «عمرو بن عبدود» برتر از عبادت جنّ و انس شد، تنها با استفاده از ساعتى از اين عمر بود.
اگر «شهيدان كربلا» بزرگترين حماسه را در تاريخ بشريّت آفريدند و اسوه و مقتدايى براى همه امّتهاى در بند شدند، تنها با استفاده از يك نصف روز از عمرشان بود. آرى اكسير عمر به قدرى گرانبها است كه نعمتى برتر و پربارتر از آن نيست.
ولى خداوند، به لطف و حكمتش پايان عمر هر كس را بر او مخفى داشته! چرا كه به گفته امام صادق عليه السّلام: اگر انسان از مقدار عمر خود، آگاه باشد و ببيند عمرش كوتاه است، پيوسته انتظار مرگ مىكشد و همان چند صباح زندگى براى او گوارا نخواهد بود و همانند كسى است كه اموالش در شرف نابودى است و با تمام وجودش فقر و تنگدستى را احساس مىكند ... و اگر عمر خود را طولانى ببيند در غرور و غفلت و لذّات و انواع گناهان غوطهور مىشود، به اين پندار كه از همه لذّات كام بگيرد و در پايان عمر توبه كند. بنابراين، هم ساعات و ايّام عمر، نعمت است و هم پوشيده بودن مقدار آن.
با این تفاسیر، اگر خوب به وقایع دوران اسارت اهلبیت امام حسین(علیه السلام) به ویژه چگونگی شهادت مظلومانۀ حضرت رقیه (سلام الله علیها) در شام تأمل کنیم در مییابیم گاهى در يك نيمه شب مىتوان فتحالفتوح و كارى چون شهيدان كربلا كرد و پايههاى تخت و تاج حكومت يزيد را در شام به لرزه درآورد و مقدّمه سرنگونى بنى اميّه و تقویت انقلاب بر ضد اين حكومت جبار و جائر را فراهم کرد.
بی تردید قطرههاى اشك حاصل از شهادت جانسوز حضرت رقیه در خرابۀ شام، پيامآور اهداف حسینی است؛ آنهایی كه مىخواهند بگويند با مرام امام حسين عليه السلام همراه و با هدف او هماهنگ و پيرو مكتب او هستند؛ ممكن است اين كار را با دادن شعارهاى آتشين و يا با سرودن اشعار و حماسهها ابراز دارند؛ ولى كسى كه با شنيدن اين حادثه جانسوز قطره اشكى از درون دل، بيرون مىفرستد، صادقانهتر اين حقيقت را بيان مىكند. اين قطرات اشك در سوگ شهادت سیدالشهدا(علیه السلام) و یاران باوفایش به ویژه اهلبیت آن حضرت هم چون شهادت غمانگیز حضرت رقیه (سلام الله علیها)، در واقع اعلان وفادارى به اهداف مقدّس ياران امام حسين عليه السلام و پيوند دل و جان با آنها و اعلان جنگ با بتپرستى، ظلم و ستم و اعلان بيزارى از آلودگي هاست.
شکوه شهیده شام
در خاتمه باید گفت هنگامى كه اسراى كربلا در كنار كاخ با عظمت و خيرهكننده يزيد در خرابهاى مأوى داده شدند، آنجا خرابهاى بيش نبود و كاخ يزيد سربه فلك كشيده بود و نظر هر رهگذرى را جلب مىكرد؛ لیکن وقتی دختر سه ساله امام حسين عليه السلام در خرابه شام در كنار كاخ زيبا و خيرهكننده يزيد از دنيا رفت، خداوند اراده كرد آن دختر و آن خرابه را عزيز و يزيد و كاخش را ذليل و ويران كند.
لذا اكنون همان خرابه قبلهگاه عاشقان دلسوخته و زيارتگاه شيعيان پاك گشته و مركز دلها شده است و هيچ اثرى از آن كاخ بزرگ نيست؛ نه تنها از كاخ يزيد و قبر او خبرى نيست، بلكه از قبر معاويه كه زمانى حاكم مطلقالعنان شام بود و مدّت طولانى در آن حكومت كرد نيز هيچ اثرى نيست. امّا بارگاه ملكوتى حضرت رقيّه عليهاالسلام دختر كوچك امام حسين عليهالسلام چه عظمت و شكوهى و چه شور و حالى دارد.
اكنون از تاريخ مىپرسيم كه تا اين زمان چه كسى پيروز است؟ بعد از هزار و چهارصد سال چه دستجات با عظمتى برگزار مىشود. در شامى كه ساليان دراز پايتخت حكومت بنىاميّه بود، همه آثار آنها محو شده است، امّا دختر سه ساله امام حسين عليه السلام چنين عظمتى دارد. اينجاست كه مىفهميم آنچه براى خدا و در راه خداست جاودانى است و آنچه براى هوا و هوس و شيطان است زود فانى مىشود. درواقع اين خاصيّت ايمان است كه هر چه بر عمرش اضافه شود پر فروغتر مىشود، ولى كفر و بىايمانى هر چه زمان برآن بگذرد، بيشتر در ظلمات و تاريكىها فرو مىرود.
یادداشت از علی عقیلی
انتهای پیام