«ترک نماز» و «تکذیب قیامت»؛ از موانع اصلی شفاعت
کد خبر: 3770347
تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۶
سلسله نوشتار‌های شفاعت/۸

«ترک نماز» و «تکذیب قیامت»؛ از موانع اصلی شفاعت

گروه معارف - با بررسی آیات شریفه قرآن کریم این نتیجه حاصل می‌شود که تارک‌الصلوة و کسی که منکر حساب‌و‌کتاب روز جزا باشد، هیچ‌گونه شفاعتی برایش متصور نخواهد بود و در روز قیامت در خیل نادمان قرار خواهد گرفت.

«ترک نماز» و «تکذیب قیامت»؛ از موانع اصلی شفاعت

به گزارش ایکنا از استان مرکزی، از آیات قرآن کریم و روایات ائمه معصومین(ع) فهمیده می‌شود که شفاعت حد و مرزی دارد و بدون حساب و قید نیست. شخصی که می‌خواهد مشمول شفاعت واقع شود باید وجود خویش را از ارتکاب به اعمالی که مانع شفاعت در قیامت هستند؛ پاک کند. چراکه به گواهی آیات و روایات این اعمال به عنوان موانع برخورداری از شفاعت مطرح هستند و کسی که مرتکب آن‌ها شده باشد و اقدام به جبران و توبه نکرده باشد؛ شفاعتِ هیچ شافعی در حق او مقبول نخواهد بود. به بیان دیگر هیچ شفاعت‌کننده‌ای شخصی با این خصوصیات را شفاعت نخواهد کرد تا چه رسد به آنکه شفاعتش مقبول واقع بشود یا خیر.

با بررسی آیات شریفه قرآن کریم این نتیجه حاصل می‌شود که تارک‌الصلوة و کسی که منکر حساب و کتاب روز جزا باشد، هیچ‌گونه شفاعتی برایش متصور نخواهد بود و در روز قیامت در خیل نادمان قرار خواهد گرفت.

ترک صلاة
«ترک» در لغت به معنی رد‌کردن چیزی از روی قصد و اختیار یا فشار و اضطرار است.[1] «صلاة» در لغت به معنی دعا و تبریک و تمجید است و در اصطلاح صلاة یعنی نماز، که یکی از عبادات مخصوص است، اصلش دعاست و وجه نامگذاری آن، به صلاة مثل نامیدن چیزی به اسم جزئی از محتوای آن است که آن را در برمی‌گیرد.[2]

نماز از واجبات و ضروریات دین است و ترک آن گناه کبیره شمرده می‌شود، اهمیت آن در حدی است که پذیرفته شدن همه اعمال انسان به پذیرفته شدن نماز بستگی دارد.[3] حضرت رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «أوّلُ مَا ینظُرُ فِی عَمَلِ العَبد فِی یومِ القیامَة فِی صَلاتِه، فَان قُبِلَت نَظرَ فِی غَیرها، وَ إن لَم تقبل لَم ینظر فِی عَمَلِه بِشَی‌ء[4]؛ اول چیزی که از عمل بنده در روز قیامت به آن توجه می‌شود، نماز او است، اگر قبول شد به دیگر اعمالش نظر می‌شود، و اگر پذیرفته نشد، به عملش نگاه نخواهد شد.

«ترک نماز» به عنوان یکی از موانع قبول شفاعت مطرح است آنجا که خداوند متعال می‌فرماید:«ما سَلَكَكُمْ في‏ سَقَرَ،قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ...فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعين‏؛(به آنان رو كرده‏) مى‏گويند: چه چيز شما را به دوزخ وارد كرد؟ مى‏گويند: ما از نمازگزاران نبوديم‏... پس آنان را شفاعت شفيعان سودى نمى‏دهد»[5] تصریح روشن این آیات شریفه این است که تارکِ نماز مشمول شفاعت واقع نخواهد شد و این بیان، بیانِ همراه با حسرت جهنمیان است که وقتی از آنان علت حضورشان در آتش را می‌پرسند؛ پاسخ‌های متعددی می‌دهند که یکی از آن‌ها این است که ما از نمازگزاران نبودیم.

شیخ طوسی می‌فرماید: معنای قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ این است که: جهنمیان می‌گویند نماز‌های واجبی که شرع بر ما مقرر کرده بود را بجا نیاوردیم.[6]

در تفسیر جوامع‌الجامع هم آمده است: «قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ‏؛ مى‏گويند، از نمازگزاران نبوديم‏. فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ‏؛ پس شفاعت شافعانى چون فرشتگان و انبياء و جز آنان به حالشان سودى ندارد.»[7]

در تفسیر المنیر نیز آمده است: «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّين‏ أي لم نكن في الدنيا نؤدي الصلاة المفروضة،... فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ‏ أي فمن كان متصفا بمثل هذه الصفات، فإنه لا تنفعه يوم القيامة شفاعة شافع فيه، و المعنى: لا شفاعة لهم من أحد من الملائكة و الأنبياء و الصالحين؛ لأن مصيرهم إلى النار حتما.»[8]

بیان تفسیر نمونه هم این‌چنین است: ما از نمازگزاران نبوديم (قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ‏). اگر نماز مى‏خوانديم نماز ما را به ياد خدا مى‏انداخت، و نهى از فحشاء و منكر مى‏كرد، و ما را به صراط مستقيم الهى دعوت مى‏نمود. در آخرين آيه مورد بحث به عاقبت شوم اين گروه اشاره كرده مى‏گويد: لذا شفاعت هيچيک از شفاعت‌كنندگان به حال آن‌ها سودى ندارد و بايد در عذاب الهى براى هميشه بمانند (فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ‏). نه شفاعت انبيا و رسولان پروردگار و امامان، و نه شفاعت فرشتگان و صديقين و شهداء و صالحين، چرا كه شفاعت نياز به وجود زمينه مساعد دارد، و اين‌ها زمينه‏ها را به كلى از ميان برده‏اند، شفاعت همچون آب زلالى است كه بر پاى نهال ضعيفى ريخته مى‏شود و بديهى است اگر نهال به كلى مرده باشد اين آب زلال آن را زنده نمى‏كند.[9]

تکذیب قیامت
تکذیب مصدر باب تفعیل از ماده «ک ـ ذ ـ ب» به معنای انکار کردن، دروغ پنداشتن چیزی و نسبت دروغ دادن به کسی است[10] و مراد ما در این‌جا دروغ پنداشتن و انکار کردن روز واپسین است. به گواهی آیات قرآن کریم کسانی که روز قیامت را تکذیب کنند؛ مورد رحمت قرار نخواهند گرفت و طبیعتاً شفاعتی هم در حق آنان صورت نخواهد گرفت. تکذیب روز قیامت می‌تواند منشاء بسیاری از مفاسد باشد چرا‌که اگر شخصی اعتقادی به وجود رستاخیز نداشته باشد، مرتکب هر عملی خواهد شد و مفاسد شخصی و اجتماعی در جوامع فراگیر می‌شود که این موضوع اثرات مخرب بسیاری را به دنبال دارد. خداوند متعال در سوره مدثر آیات 42 – 48 می‌فرماید:«ما سَلَكَكُمْ في‏ سَقَر...وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّين...فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعين؛ ‏(به آنان رو كرده‏) مى‏گويند: چه چيز شما را به دوزخ وارد كرد؟... و همواره روز جزا را انكار مى‏كرديم‏... پس آنان را شفاعت شفيعان سودى نمى‏دهد.»

همان‌طور که واضح است آیات شریفه به صراحت بیان می‌کنند کسی که روز جزاء را تکذیب نماید، شفاعتی برایش در کار نخواهد بود چرا که یکی از اصلی‌ترین ضروریات شریعت را منکر بوده و همواره در زندگی دنیوی خویش آن را تکذیب می کرده است.

طبرانی می‌نویسد:«وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ‏ أي بيوم الحساب.»[11] 

امین الاسلام طبرسی نیز معتقد است:« (وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ) با اين حال (كه ما نه اهل نماز و نه اهل زكات بوديم. مترجم) انكار ميكرديم روز پاداش را و آن روز قيامت و رستاخيز و روز پاداش است‏.»[12]

همین معنا در تفسیر صافی نیز ذکر شده است:«وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ‏ أي و كنّا بعد ذلك كلّه مكذّبين بالقيامة و تأخيره لتعظيمه.»[13]

علامه طباطبائی نیز می‌گوید: وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ؛ منظور از يوم‌الدين روز جزا است‏.[14] تقریباً نظر همه مفسرین قرآن کریم درباره تفسیر این آیه شریفه یکسان می‌باشد که ما به ذکر 4 مورد بسنده می‌کنیم لذا یکی دیگر از افرادی که شفاعتی برایشان وجود نخواهد داشت، منکرین و تکذیب‌کنندگان روز قیامت هستند.

ادامه دارد...

یادداشت از احمد گلستانی عراقی

پی‌نوشت‌ها:

[1] .راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات فی غریب القرآن، ص 104.

[2] .همان، ص 377.

[3] .ویکی فقه، دانشنامه حوزوی، «ترک نماز»

[4] .مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 79، ص 227.

[5] .سوره مدثر، آیات 42 – 48.

[6] .طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 186.

[7] .طبرسی، فضل بن حسن، تفسير جوامع الجامع، اکبر غفوری و دیگران، آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1375 ش، ج‏6، ص 488.

[8] .زحیلی، وهبة بن مصطفی، التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج، ج‏29، ص 243.

[9] .مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسير نمونه، ج‏25، ص 253.

[10] .فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، دار الهجره، قم، ج 2، ص58 – التحقیق، ج 10، ص 33 – لسان العرب، ج 4، ص 3404.

[11] .طبرانی، سلیمان بن احمد، التفسير الكبير: تفسير القرآن العظيم (الطبرانى)، ج‏6، ص 388.

[12] .طبرسی، فضل بن حسن،  تفسير مجمع البيان، ج‏26، ص 84.

[13] .فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسير الصافي، مکتبة الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415 ق، ج‏5، ص 251.

[14] .طباطبائی، محمد حسین، تفسير الميزان، ج‏20، ص 153.

انتهای پیام

مطالب مرتبط
captcha