یکی از آثار درخشان علمای خوزستان در حوزه دفاع از امامت و حقانیت حضرت امیرمؤمنان(ع)، کتابی به نام «احقاقالحق و ازهاق الباطل» از قاضی سید نورالله شوشتری است.
سید نورالله شوشتری در سال 956 هجری قمری در شوشتر به دنیا آمد. نخستین استاد وی، پدرش «میرسید شریف» از علمای برجسته زمان خودش بود. سید نورالله در 23 سالگی برای تکمیل دانش و تهذیب نفس از زادگاهش رهسپار مشهد مقدس شد و در آنجا به مدت 12 سال به مطالعه علوم دینی پرداخت و در سال 992 به هندوستان سفر کرد.
برخی علت هجرت سید نورالله را تبلیغ و ترویج شیعه دانسته و معتقدند او نخستین کسی است که آشکارا شیعه را در هند تبلیغ کرد. او در هند شهرت زیادی پیدا کرد و از سوی دربار اکبرشاه مناصبی مثل صدارت و قضاوت را دریافت کرد.
این دانشمند بزرگ خوزستانی سرانجام در 63 سالگی در شهر آگرا در هند به شهادت رسید. به گفته برخی دلیل شهادت قاضی نورالله شوشتری تألیف کتاب «احقاق الحق و ازهاق الباطل» است.
ابراهیم عربپور، از پژوهشگران بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی در گفتوگو با ایکنا از خوزستان، درباره کتاب «احقاقالحق و ازهاق الباطل» قاضی نورالله شوشتری در ابتدا به بیان تاریخچهای از این کتاب پرداخت و گفت: نخست علامه حلی در حدود سال 715 قمری کتابی تحت عنوان «نهجالحق و کشفالصدق» را به رشته تحریر درآورد و این کتاب را به سلطانمحمد خدابنده تقدیم کرد. این کتاب در حقیقت در اثبات اصول و فروع مذهب حق جعفری بود. شکل گیری این اثر یک زمینهای داشت؛ قبل از اینکه علامه این کتاب را تحریر کند، مجلسی در محضر سلطان مذکور برگزار میشود و مرحوم علامه میتواند در محضر بزرگان مذاهب اربعه اهل سنت، حقانیت و اصالت مذهب شیعه اثنیعشری را به اثبات برساند.
در سال 909 یا 910 هجری قمری یکی از علمای بزرگ شافعی به نام فضلالله بن روزبهان خُنجی اصفهانی ملقب به «پاشا» و معروف به «خواجه ملّا»، کتابی در ردّ «نهجالحق» به نام «ابطال نهجالباطل» به رشته تحریر درمیآورد.
قاضی نورالله شوشتری در بیشتر آثار خود از این عالم شافعی با عنوان «خواجه ملا» یاد میکند. باید توجه داشت که قاضی نورالله شوشتری هیچگاه با این عنوان از کتاب این ناصبی یاد نمیکند بلکه وی در همه جا از آن با عنوان اثبات نهجالحق نام میبرد.
این مؤلف ناصبی در حقیقت به جای اینکه با دلایل منطقی و روشن و علمی به ردّ کتاب علامه حلی بپردازد، متأسفانه به دشنام گویی و توهین به شیعه و علامه میپردازد. قاضی نورالله کتاب «احقاق الحق و ازهاق الباطل» را در جواب این سنی متعصب به رشته تحریر درآورد. در حقیقت خداوند متعال، قاضی نورالله شوشتری را که متکلمی بیبدیل و مجاهدی نستوه و چیرهدست بود، بر او چیره میکند و قاضی با نبوغ و ذکاوت ذاتی و تبحر در علم کلام و احاطه به آیات و روایات و فقه و ادبیات و تسلطی که بر اصول و فروع فریقین داشت، با جزالت لفظ و سلاست معنا به استخدام لطیفهها و ضربالمثلها به صورتی بجا و شایسته و با بیانی روشن و نوشتاری زیبا و براهین قاطع پاسخ دعاوی و یاوهگوییهای او را میدهد.
قاضی نورالله شوشتری، این کتاب بزرگ را در سال 1014 در مدت هفت ماه تألیف میکند. باید توجه داشت این کتاب در حقیقت از سه بخش تشکیل شده است: بخش نخست همان عبارات علامه حلی است که قاضی با عنوان «قال المصنّف رفع الله درجته» از آن یاد میکند. بخش دوم، عبارات فضل بن روزبهان خُنجی اصفهانی است که با عبارت «قال الناصب خفضه الله» ذکر شده و بخش سوم مطالب خود قاضی است که با عنوان «أقول» (میگویم) آمده است.
برای اینکه جایگاه این کتاب روشن شود، باید سه موضوع را بررسی کنیم؛ نخست موضوع کتاب، دوم صفات مؤلف آن یعنی قاضی نورالله و سوم سخنان بزرگان پیرامون کتاب احقاق الحق. و اما صفات مؤلف: یکی از ویژگیهای شاخص قاضی نورالله شوشتری، شاعری و شعرشناسی ایشان است. هر کسی بخواهد در حوزه کلام، چه به صورت شفاهی یا مکتوب مناظره کند، باید ادیب باشد تا بهتر مطالب ملالآور کلامی را ارائه کند. ما هم در کتاب «مجالس المؤمنین» و هم در «احقاقالحق» به این ویژگی برمیخوریم.
مثلاً در کتاب شریف «احقاقالحق» هرگاه فضل بن روزبهان به زبان فارسی یا عربی شعری سروده و به شیعه تاخته است، قاضی در همان قالب و بر همان وزن و به همان زبان در پاسخ او شعر میسراید. اگر او شعری از شاعران دیگر در ردّ عقاید شیعه بیان کرده است، قاضی نیز از دیگران شعری مناسب و درخور از همان موضوع ارائه میکند.
یکی دیگر از ویژگیهای قاضی شهید، هنر نویسندگی ایشان است. اکسیر هنر تأثیر بسیار زیبایی میگذارد. خیلی وقتها یک کتاب به لحاظ معنایی بسیار پرمغز و به لحاظ ارائه و قالب نویسندگی ضعیف به چشم میآید. قاضی از این هنر نیز در حد اعلا برخوردار است.
یکی دیگر از ویژگیهای قاضی نورالله شوشتری شهید، کتابشناسی ایشان است. ایشان در حوزه کتابشناسی، انسانی بینظیر و بیبدیل بود. تقریباً اکثر آثار اهل سنت را خوانده و در آن تحقیق و بررسی کرده است.
از دیگر ویژگیهای مؤلف «احقاق الحق»، اخلاق علمی اوست. کسی که بخواهد در زمینه کلام مناظره کند یعنی عقاید خود را اثبات و آراء و عقاید دیگران را رد کند، باید از انصاف و اخلاق علمی برخوردار باشد وگرنه به بیراهه میرود.
از دیگر ویژگیهای قاضی اخلاص ایشان است. در سطر به سطر و واژه واژه عبارات قاضی این ویژگی مشهود است و هر کس با آثار ایشان سروکار داشته باشد، این صفت مهم قاضی را درک میکند. هوش و ذکاوت یکی دیگر از ویژگیهای قاضی شهید است.
جامعیت یکی دیگر از ویژگیهای ایشان است؛ در این زمینه کم هستند علمایی که جامع معقول و منقول باشند. ایشان مورخ، فقیه، مفسر، اصولی، ادیب، طبیب، ریاضیدان و به نوعی جامعهشناس هستند و مردم هر جایی را که به آن نقطه سفر میکردند، بررسی کرده و از نحلههای مذهبی آنها سخن به میان آوردهاند.
موضوع کتاب «احقاق الحق و ازهاق الباطل»
قاضی نورالله شوشتری این کتاب را در هشت مسأله تدوین کردهاند و در ضمن هر مسأله مباحث و فصولی را ارائه کرده است؛ قاضی در ابتدای کتاب پیش از آنکه صفات ذات باریتعالی را یاد کنند، به مسأله شناخت پرداختهاند. در این مسأله حواس پنجگانه، ادراک، شرایط ادراک، وجود رؤیت و شرایط آن، امتناع رؤیت و شرایط آن، محال بودن رؤیت باریتعالی و ... به صورت مفصل بحث کرده است و مهم اینجا است که آرا و دیدگاه بزرگان اهل سنت و مخالفان را یاد و با دلایل بسیار روشن و آشکار آنها را رد کردهاند و برتری احکام اعتقادی شیعه را نشان دادهاند.
در مسأله دوم کتاب به بحث پیرامون نظر پرداختهاند؛ درباره علم ضروری، نظر صحیح، نظر واجب، وجوب معرفت باریتعالی و این گونه مسائل پرداختهاند. بعد از اینکه این زمینه را برای خواننده فراهم کردند، در سومین مسأله به صفات خداوند پرداختند و از صفاتی چون قادر، متکلم، عالم و... بحث کرده آراء مخالفان را به نقد کشیده اند. در پایان صفات خداوند از حُسن و قبح عقلی بحث به میان آوردهاند.
در این مسأله هم آراء و عقاید علما و بزرگان اهل سنت را بیان کردهاند و جالب است گاهی قاضی به کمک خصم آمده و در چینش صغرا و کبرا به مخالف کمک کرده است تا نتیجه دلخواه را بگیرد. در حقیقت این شیوه قاضی شبیه به شیوه شیخ انصاری در کتاب شریف مکاسب است. اگر این کتاب را مطالعه کنید میبینید که شیخ انصاری شما را به هر سو میکشاند. فکر میکنید حق با یک گروه است، بعد از مدتی استدلال، آن گروه را از دور خارج میکند و درباره گروه بعدی بحث میکند تا سرانجام در قالب یک بند یا یک عبارت حقانیت مطالب خود را ارائه میکند. قاضی دقیقاً این شیوه را در مسائل اعتقادی رعایت میکند. در این مسأله هم قاضی با توانایی که دارد جواب مخالفان را به نیکوترین وجه ارائه فرموده است و حقانیت و برتری مذهب جعفری را به اثبات رسانده است.
در مسأله چهارم قاضی به نبوت پرداخته است؛ به صفات درونی و بیرونی نبی، عصمت انبیاء، اِخبار از غیب و سلامت جسمی و روحی نبی پرداخته است. قاضی مسأله پنجم را به امامت اختصاص داده است. عصمت امام، تعیین امام به نص، فضایل، مناقب امام، اِخبار از غیب و هر آنچه باید یک امام داشته باشد، همه را بیان کرده است.
مسأله ششم را به معاد اختصاص داده است؛ معاد جسمانی و معاد روحانی را مطرح کرده، نظر مخالفان را ذکر کرده و جواب مناسب و درخور به آنها داده و حقانیت مذهب را به کمک معارف اهلبیت(ع) به اثبات رسانده است.
در مسأله بعد از اصول فقه بحث کرده، تکلیف و حکم و انواع واجب، حجیت خبر واحد و ... را مطرح کرده که در اینجا هم دیدگاه علمای اهلسنت را مطرح میکند و با دلایلی بسیار روشن و واضح به ردّ و انکار آنها میپردازد.
قاضی نورالله شوشتری مسأله هشتم کتاب «احقاق الحق» را به فقه اختصاص دادند؛ در این بحث نیز نماز، روزه، زکات، حج و دیگر فروع فقهی را مطرح کرده است اما باید توجه داشت که چون کتاب علامه حلی هم فقه و اصول فقه داشته و هم از صفات خدا و نبوت و امامت صحبت کرده است و فضلالله بنروزبهان همه اینها را پاسخ داده و در پاسخ به اینها یک روش غیرمنطقی پیش گرفته، خود را به جهالت زده و روایات قطعی را انکار کرده است و از قلمش جز فحش و بدگویی چیزی تراوش نکرده است، به همین جهت، قاضی هم در برابر او ایستاده، فروع فقهی را بیان کرده، نظرات علمای اهل سنت را مطرح کرده و اینجا است که ما برتری شیعه و فقه اهلبیت(ع) را به عیان میبینیم.
در بحث امامت روش قاضی شهید این است که نظر مخالفان را مطرح میکند و با دلایل بسیار روشن با کمک آیات و روایات به دفاع از امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان ایشان و شیعیان میپردازد. باید توجه داشت اگر کسی به امام صادق(ع) توهین کند به او تنها ناصبی گفته نمیشود. ناصبی به کسی اطلاق میشود که به شیعیان اهلبیت(ع) توهین کند. بنابراین در بحث امامت مفصل بحث کرده و به دفاع پرداخته است. او نظرات علمای اهل سنت را در خصوص شرایط امام، تعیین امام به شورای حل و عقد و بزرگان را رد میکند و ساخت اعتقادات آنها را از ریشه نقد میکند.
خوانندگان این مطلب یا خود عالمند و کتاب شریف «احقاقالحق و ازهاقالباطل» را مطالعه کرده و اهمیت این کتاب برای آنها روشن است، یا افرادی عالم و فاضل هستند اما توفیق مطالعه این کتاب را نداشتهاند. البته متأسفانه همه این کتاب منتشر نشده است و تنها یک سوم کتاب منتشر شده و خوشبختانه بنیاد پژوهشها پیگیر این کار هست. افرادی هم ممکن است عالم نباشند اما میخواهند از اهمیت کتاب باخبر شوند که خوب است سخنان بزرگان را پیرامون این کتاب بشنوند.
سخنان بزرگان پیرامون کتاب احقاق الحق
برای اینکه روشن شود کتاب چقدر اهمیت دارد، نظر بزرگان علمای شیعه را در مورد این کتاب بیان میکنیم: مرحوم علامه محمدتقی مجلسی میفرماید: «بر هر شیعه واجب است که نسخهای از کتاب شریف احقاقالحق را داشته باشد و از آن استفاده کند.»
سید نعمتالله جزایری از شاگردان مبرز مرحوم محمدباقر مجلسی نیز میفرماید: «نیکوتر از کتاب احقاقالحق کتابی ندیدم. چون هر آنچه در رد کتاب فضل بن روزبهان ذکر شده است همه از کتابهای مخالفان و احادیث خودشان است.»
میرزا عبدالله افندی اصفهانی که از بزرگان نسخهشناس است نیز گفته است: «کتاب بزرگی است و تحقیقات فراوان در آن به چشم میخورد و مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است.»
سید علی خان مدنی از علمای تراز اول شیعه نیز از آثار قاضی مخصوصاً «احقاق» بسیار تمجید کرده است.
میرزای قمی صاحب «قوانین» با اینکه به دلیل گرایش قاضی به تصوف توجه خاصی به قاضی ندارند، اما پای «احقاقالحق» که به میان میآید اقرار به بزرگواری قاضی میکند و میفرماید: «بر این باورم که اگر خود علامه میخواست به رد کتاب فضل بن روزبهان بپردازد بهتر از قاضی نمیتوانست انجام دهد.»
همچنین آیتالله وحید بهبهانی از علمای تراز اول شیعه نیز میفرماید: «هر کس میخواهد احکام اعتقادی خود را بفهمد باید به کتاب «احقاقالحق» رجوع کند.»
علامه میرحامد حسین درباره این کتاب میفرماید: «ما بر سر خوان علمی قاضی نورالله نشستهایم و طبیعی است که این موضوع درباره «احقاقالحق» که یکی از آثار ایشان است هم صدق میکند.»
همچنین علامه امینی صاحب کتاب الغدیر میفرماید: «گوهر دانایی و خرد از این کتاب میجوشد. علامه مرعشی نجفی نیز بیان کرده است: نفیسترین کتابی که در زمینه کلام نوشته شده، کتاب «احقاقالحق» است.»
همچنین آقابزرگ تهرانی میفرماید: «هیچ کتابی را ندیدم که بهتر از «احقاقالحق» در زمینه امامت نوشته باشد. بزرگان دیگری هم به تمجید از این اثر پرداختهاند.»
هر جا مخالفان در مورد شخصیت حضرت امیرالمؤمنین(ع) حرف ناروایی بیان کرده باشند، قاضی چونان یک افسر بلندپایه فرهنگی از مرزهای اعتقادی دفاع کردهاند.
مثلاً در بحث سقیفه که علمای اهل سنت به حقانیت خلفا بدان استدلال میکنند، قاضی آستین بالا میزند، قلم به دست میگیرد و آثاری بینظیر و بیبدیل چون «احقاق الحق»، «کشف العوار»، «الصوارم المهرقه»، «کشف القناع» و «مصائب النواصب» را خلق میکند. هر جا مخالف، حقانیت حضرت امیرالمؤمنین(ع) را زیر سؤال میبرد، قاضی به دفاع از ایشان و فرزندان معصوم ایشان میپردازند و سرانجام مرکّب قلمش را به خون خویش آمیخت و جان خویش را بر سر این راه نهاد.
در پایان جا دارد همه شیعیان و ایرانیان به ویژه مردم خونگرم خوزستان و بالخصوص شوشتریان بزرگوار به خودشان ببالند و بنازند که چنین افسر رشید فرهنگی را تربیت کردهاند و شهر آنها خاستگاه عالمی چون قاضی نورالله شوشتری بوده است. امروز که پس از سالیان دراز به کارنامه درخشان قاضی مینگریم، همه به خود میبالیم که قاضی نورالله از ما است.
تهیه و تنظیم کامله بوعذار خبرنگار ایکنا خوزستان
انتهای پیام
متوجه نشدم که در فضای داستان شبکه 5 و حساسیت های ایجاد شده ترویج موضوع اثبات حقانیت امیرالمومنین آن هم با ادبیات رد مخالفان و تعبیرات خصم وجهی دارد. یاد جمله ای که سال گذشته در نمایشگاه قرآن به نقل از حضرت امام پوستر شده بود افتادم که: والله دعوا بر سر ولایت امیرالمومنین حرام است.