کودتای ۲۸ مرداد، زمینه پیروزی انقلاب اسلامی را فراهم کرد
کد خبر: 3917189
تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۸

کودتای ۲۸ مرداد، زمینه پیروزی انقلاب اسلامی را فراهم کرد

عضو هیئت علمی دانشگاه مفید بیان کرد: اگر کودتای ۲۸ مرداد اتفاق نمی‌افتاد، زمینه برای روی‌گردانی جامعه از سلطنت و تمایل گروه‌های مذهبی و ملی‌گرا به حرکت‌های منجر به انقلاب فراهم نمی‌شد.

کودتای 28 مرداد

کودتای ۲۸ مرداد ماه 1332 از جمله رویدادهای مهم و سرنوشت‌ساز تاریخ معاصر است که باعث شد با طرح و حمایت مالی و اجرایی سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا و آمریکا و با همراهی ارتش شاهنشاهی و حمایت طرفداران محمدرضا پهلوی،  دولت قانونی دکتر محمد مصدق متلاشی شود. این رویداد تاریخی زمینه‌ها و ریشه‌های تاریخی متعددی داشت و پس از آن نیز منشأ تحولات تاریخی متعددی شد. خبرنگار ایکنا اصفهان، در سالروز این رویداد تاریخی، گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام محمود شفیعی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید، داشته است که متن آن را در ادامه می‌خوانید: 

ایکنا ـ اختلافات میان دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی در قضایای منجر به کودتای 28 مرداد، از چه عوامل و زمینه‌هایی نشئت می‌گرفت؟

اولین نکته در این خصوص برمی‌گردد به گفتمان و ایده‌های متفاوت و چارچوب‌هایی که مرحوم مصدق و کاشانی برای مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی اتخاذ کرده بودند. گفتمانی که مرحوم مصدق در پرتو آن مبارزه را شروع کرده بود، با گفتمانی که مرحوم کاشانی در چارچوب آن مبارزه را پیش می‌برد، تفاوت‌هایی داشت. به این معنا که مرحوم مصدق در عرصه مبارزه با استبداد و استعمار، بیشتر در چارچوب گفتمان ملی‌گرایی و ناسیونالیسم عمل می‌کرد که نوعی ایدئولوژی کاملاً سکولار بود و اهداف مشخصی را دنبال می‌کرد؛ ولی مرحوم کاشانی با توجه به سابقه مذهبی و حوزوی‌، گفتمان متفاوتی را دنبال می‌کرد و می‌کوشید با گفتمان مذهبی، مبارزه علیه استبداد و استعمار را پیش ببرد.

یکی از نشانه‌های تفاوت این گفتمان‌ها به شیوه تعامل مصدق و مصدقی‌ها و نیز شیوه تعامل کاشانی و طرفداران ایشان با حزب توده برمی‌گردد. از نگاه مذهبیون، حزب توده یک گروه مخالف مذهب و گاهی ضد مذهب و کمونیستی تلقی می‌شد و اینکه باید با توده‌ای‌ها مرزی قائل شد، برای آنها مهم بود. در صورتی که از قیام 30 تیر سال 1331 و محبوبیت زیادی که مرحوم مصدق در این قیام پیدا کرد و توده مردم به نفع مصدق به پا خاستند تا زمان کودتا، حزب توده بسیار به مرحوم مصدق نزدیک شده بود، گرچه تا قبل از این تاریخ تقابل زیادی با هم داشتند. از اینجا بود که جبهه نسبتاً متحد مذهبی‌ها و ملی‌ها به رهبری مصدق و کاشانی به همان اندازه‌ای که حزب توده به مصدق نزدیک می‌شد، شکاف برمی‌داشت. بنابراین تکیه بر گفتمان‌های متفاوت، یکی در چارچوب ناسیونالیسم و دیگری در چارچوب مذهب باعث شد تا این جدایی‌ها به تدریج افزایش یابد و به نظرم، نقش حزب توده نیز در این زمینه بسیار زیاد بود، به دلیل بدبینی‌هایی که در گفتمان دینی نسبت به حزب توده به وجود می‌آمد، ولی برای مصدقی‌ها به عنوان یک حرکت ناسیونالیستی خیلی مهم نبود که مثلاً حزب توده به لحاظ عقیدتی مشکل داشته باشد. بنابراین از نزدیک شدن حزب توده به خود استقبال می‌کردند و بسیار خوشحال بودند. این مسئله در شکل‌گیری اختلافات و شکاف‌ها میان مصدق و کاشانی بسیار دخیل بود.

ایکنا ـ آیا این تفاوت در نوع نگاه و گفتمان‌ها میان دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی، در همه مسائل و زمینه‌ها مثل جایگاه مردم در حکومت، ملی شدن نفت و استقلال کشور وجود داشت؟

این جدا کردن گفتمان‌ها مطلق نیست، یعنی در برخی سطوح نسبت به امر مذهبی حساسیت نداشتند و برای اینکه مبارزه‌ای با استبداد و استعمار با علایق و سلایق مختلف شکل بگیرد، مرحوم کاشانی مشکلی با مصدق نداشت و مصدق نیز از این نظر مشکلی با مذهبی‌ها نداشت و هر دو در یک جبهه مشغول جهاد و مبارزه بودند، ولی وقتی مسائلی مثل کمونیسم مطرح می‌شد، حساسیت‌ها برای مذهبیون افزایش پیدا می‌کرد. به هر حال، در طول تاریخ این‌گونه بوده که مذهبی‌ها، مذهب را با نظام سلطنت هماهنگ ساخته بودند. بنابراین نوعی محافظه‌کاری در مبارزه آنها وجود داشت، ولی چون توده‌ای‌ها گرایش‌های سوسیالیستی و مارکسیستی داشتند، این مسئله برای مذهبی‌ها خیلی حساسیت‌برانگیز بود، هم از نظر عقیدتی و هم اینکه به لحاظ سیاسی، حزب توده هیچ احترام و ارج و قربی برای سلطنت قائل نبود و این برای آیت‌الله کاشانی و اطرافیان ایشان که مثل سوسیالیست‌ها کل سلطنت را نفی کنند و در تقابل شدید با آن قرار داشته باشند، حساسیت ایجاد کرده بود. در واقع برای ایشان قابل قبول نبود که با کل سلطنت دربیفتند. البته مصدق نیز در این خصوص با سلطنت مشکلی نداشت، ولی حزب توده این‌گونه بود و در ظاهر به مصدق نزدیک می‌شد و این، حساسیت مذهبی‌ها را نسبت به مبارزات ناسیونالیستی مرحوم مصدق افزایش می‌داد.

ایکنا ـ روحانیت در حوادثی که به کودتای 28 مرداد منجر شد، قبل از کودتا، در حین آن و پس از کودتا، چه مواضعی اتخاذ کرد؟ در خصوص این حوادث، چه دیدگاه‌هایی در میان روحانیت وجود داشت؟

روحانیت در آن مقطع تاریخی به هیچ‌وجه یکدست نبود. بخشی از آنها، روحانیت سنتی به حساب می‌آمدند که اصلاً علاقه‌ای برای ورود به سیاست نداشتند و پشت سر مرجعیت قرار گرفته بودند و مرجعیت آن دوره، یعنی مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی هیچ علاقه‌ای برای ورود به مسائل سیاسی، نفیاً و اثباتاً نداشت و به نفع هیچ گروهی وارد سیاست نمی‌شد. بنابراین بدنه روحانیت در آن مقطع تاریخی اصلاً سیاسی نبود و آنها را باید به عنوان یک نهاد بزرگ غیرسیاسی در نظر بگیریم که وارد این منازعات نمی‌شدند؛ ولی آن بخش از روحانیت را که در آن مقطع تاریخی وارد مسائل سیاسی شده بودند، می‌توان به سه دسته تقسیم کرد؛ دسته اول گروه بسیار محدودی از علما بودند که در هماهنگی کامل با سلطنت قرار داشتند، در دربار حاضر بودند و به دلایل خاص مذهبی خودشان همکاری با سلطنت را جایز می‌دانستند.

دسته دوم، روحانیونی بودند که به لحاظ فکری هماهنگی زیادی با مرحوم مصدق داشتند و در مبارزه سیاسی، ملی‌گرا بودند و مثل مصدق، ناسیونالیستی فکر می‌کردند، مانند آیت‌الله سیدابوالفضل و سیدرضا زنجانی. دسته سوم، طرفداران آیت‌الله کاشانی بودند که البته این دسته را می‌توان به دو طیف تندرو و میانه‌رو تقسیم کرد. خود آیت‌الله کاشانی نگرش‌های معتدلانه و میانه‌رویی داشت و از مبارزه علیه سلطنت به شکل اصلاح‌طلبانه و معتدل حمایت می‌کرد، ولی بخشی از طرفداران مذهبی ایشان به رهبری مرحوم نواب صفوی، تندرو و رادیکال بودند که تقابل این جناح با مصدقی‌ها البته شدیدتر بود و در برخورد با دولت مصدق زندانی یا مطرود یا سرکوب شدند.

ایکنا ـ برآیند و تأثیر مواضع این سه دسته از روحانیون در حوادث منجر به کودتا چه بود؟

مهم‌ترین جریان را باید جریان آیت‌الله کاشانی در نظر بگیریم، چون ایشان در میان روحانیون در عرصه سیاست برجستگی بیشتری داشت، بنابراین مهم است که بدانیم تقابل ملی‌گراها و مذهبی‌ها چه نتایجی را باعث شد. قبل از تشدید اختلافات، نهضت ملی دو بال داشت؛ بال ناسیونالیستی و مذهبی و این باعث شده بود که اقتدار اجتماعی نهضت خیلی قوی باشد، ولی در یک سال آخر که اختلافات به تدریج شدت بیشتری پیدا کرد، در صف نهضت شکاف‌های جدی به وجود آمد و اقتدار اولیه کاهش یافت و در لحظات حساس، مساعدت‌هایی که باید از سوی جناح‌های مذهبی صورت می‌گرفت، اتفاق نیفتاد. وقتی این مساعدت‌ها انجام می‌شد، جناح مصدقی‌ها کارها را بهتر می‌توانستند پیش ببرند، ولی اختلافات داخلی باعث شد که تیغ این جناح نیز در عرصه عمل کندتر شود و نمی‌توانستند کارها را راحت‌تر پیش ببرند. زمانی هم که کودتا پیش آمد، جناح مذهبی‌ها تقریباً ساکت بود، بنابراین زمینه برای پیروزی کودتاچیان و شکست صوری نهضت بسیار فراهم شد.

ایکنا ـ به نظر شما، کودتای 28 مرداد چه تأثیری در حوادث و وقایع تاریخ ایران از جمله پیروزی انقلاب اسلامی داشت؟

به نظر می‌رسد که اگر این کودتا در آن مقطع تاریخی اتفاق نیفتاده بود، شاید زمینه برای روی‌گردانی جامعه از سلطنت افزایش پیدا نمی‌کرد. در واقع یکی از عوامل ناامیدی از سلطنت به لحاظ داخلی، همین کودتای 28 مرداد بود. همه کسانی که تلاش می‌کردند درون نظام مشروطه با حکومت مبارزه کنند، مبارزه‌ای درون نظامی را پیش ببرند و در چارچوب گفتمان اصلاحات سیستم سیاسی را اصلاح کنند، جاذبه این گرایش برای آنها کاهش یافت و زمینه برای افزایش حرکت‌های منجر به انقلاب فراهم شد، به طوری که مثلاً در دهه 40 به تدریج روحانیت نیز متمایل به انقلاب شدند و به دهه 50 که می‌رسیم، ملی‌گراها از جمله نهضت آزادی هم که پیش از این به هیچ‌وجه به انقلاب فکر نمی‌کردند، متمایل به انقلاب شدند. به هر حال، کودتا باعث انسداد بیشتر و جدی‌تر سیستم شد و مشروطه‌خواهان نیز آرام آرام از گفتمان مشروطه عبور کردند و وارد گفتمان انقلاب شدند.

انتهای پیام
captcha