من خبرنگارم «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ؛ نون، سوگند به قلم و آنچه مىنويسند»، خدایا خودت به قلم قسم خوردهای و چه قداستی دارد این قلم. تقویم ورق خورد و 17 مردادماه سالروز شهادت مردی که جان شیرین خویش را در راه اعتلای عشق فدا کرد. آری دوباره از راه رسید مناسبت روز خبرنگار. عشقی که از جان میگذری، عشقی که فقط روحی عاشقانه میطلبد تا در این مسیر گام برداری و تمام جادههای سخت اضطرابها را به جان بخری تا در مسیری که انتها ندارد عاشقانه قلم بزنی.
آنجا که میان این عشق با کودکی همنوا میشوی که در حادثهای پدر و مادرش را از دست داده و بیتابیهایش کلافهات میکند اما تو صبورانه برایش مادری یا پدری میکنی و بغضت را که مثل خوره وجودت را میخورد فرو میبری تا غمش را چند برابر نکنی. گاهی آنجا میان هیاهوی جمعیتی که از بیمهریها و رنجها حکایت میکند قرار میگیری صبوری میکنی تا دردها را به گوش مسئولی برسانی و گره از مشکلاتشان بگشایی.
آنجا که در میدان افتخار ورزشی با ورزشکاری که پرچم سه رنگت را بر فراز قله افتخار به اهتزاز در میآورد اشک شوق میریزی و دو افتخار میزنی و گاهی نه بر عکس با شکستها مواجه میشوی و باید طوری تلخی شکست را بیان کنی تا پلی بشوی برای پیروزیهای بعدی.
گاهی میهمان مادری میشوی که با یادگاریهای فرزند شهیدش روزهای کودکی شهید را تداعی میکند و تو تمام اشکایت را میان واژهها قلم میزنی تا روایتگر روزهای خون و آتش شوی، آنجا که میان تشییع پیکر شهیدی گمنام فریاد میزنی که گمنامی اینجا یعنی نام و نشانی از افتخار و گاهی میان رنجهای جانباز و یا آزادهای شریک رنجهایشان میشوی تا معنای جانفشانی در راه وطن را به گوش نسل امروز برسانی.
هزاران هزارگاهی و ناگاهی از ناگفتهها را که تو در قلمت به تصویر میکشی و مینگاری تا صداقت و واقعیت را قلم بزنی و در روز جزا مدیون کسی نباشی و خالصانه خدمت کرده باشی. خبرنگاری شغلی جذاب، اما پر از مخاطره و در این میان آنچه برایت اهمیت دارد اطلاعرسانی به موقع، سریع و درست است تا بگویی خبرنگاری عشق است. خبرنگار، واژه آشنا اما هنوز بسیاری مرارتها و دشواریهای این شغل پر مخاطره را نمیدانند.
دوستش داری اما برخی مواقع ناملایمات چنان روح و روانت را خراش میدهند که اگر صبوری نکنی برای همیشه روی این عشقورزی خط میکشی اما حریف دلت نمیشوی و این همان عشق واقعی به این حرفه مقدس است، باید روحی بلند باید داشت تا بعد از ساعتها تلاش و کوشش کلمات را به سرعت در کنار هم قطار کنی و قاطع و استوار خبری زیبا، جامع و کامل را به دست مخاطبانت برسانی.
من خبرنگارم، حرفهای که با اشک و لبخندها همراه است روز و شب و ندارد و فقط همین استرسهای لحظهای و اشکها و خندههای لابلای سوژههای خبری، زندگی را برای من معنی میبخشند. وقتی شادی را به تصویر میکشم، لحظههایم سراسر شادی است و وقتی از غمهای جامعه میگویم تمام وجودم غم است در کنار مردمی که دوستشان دارم و خودم را شریک شادیها و غمهایشان میبینم.
در این مسیر باید با الگوگیری از راه شهیدانی چون شهید صارمیها و شهید آوینیها و دیگر شهدای اهل قلم و رسانه در شرایطی که هجمه دشمنان بیش از همیشه جلوهگری میکند مرد میدان باشی و نقشآفرینی کنی، چه زیباست جایگاه قلمی که قداست و حرمت دارد، نماد حقبینی و حقنویسی و گام نهادن در مسیر آگاهیبخشی و نیکاندیشی است و خبرنگار باید این حرمت را بشناسد و آن را در جامعه نهادینه کند.
من خبرنگارم و امروز روز من است، عمری که سوژهها را قلم زدیم و نوشتیم و امروز ما میگوییم تا دیگران بنویسند، ما نگارندگان رسانه هم مثل آدمهای دیگر هستیم مشکل داریم، بیمار میشویم، روزهای خوب و بد داریم. امروز روز من است. 17 مردادماه، روز خبرنگار را به خودمان تبریک میگوییم.
فاطمه رحمتی
انتهای پیام