به گزارش ایکنا، نشست «امکان علم دینی از منظر عقلانیت نقاد» با ارائه سیدمحمدتقی موحد ابطحی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، امروز 26 فروردین در پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شد.
موحد ابطحی در ابتدا به توضیح درباره دیدگاههایی درباره امتناع تولید علم دینی پرداخت و گفت: دکتر علی پایا بین بحث علم دینی و فناوری دینی تفکیک قائل میشوند. ایشان علم دینی را ممکن نمیدانند ولی فناوری دینی را ممکن و مطلوب و حتی محققشده میدانند و مثالهایی در این زمینه بیان میکنند. پس ما میتوانیم بگوییم در نگاه عقلانیت نقاد شأن فناورانه علوم انسانی هم امکان دارد و هم تحقق یافته است و هم میتواند مطلوب باشد شاهدش هم مراکز و نظریاتی است که در حوزه رواندرمانی و مشاوره مطرح شده است یا بحث برند حلال یا بانکداری اسلامی که در کشورهای توسعهیافته غربی هم جایی به خودش اختصاص داده است. پس در باب امکان علوم انسانی کاربردی که دکتر پایا اصرار دارند بگویند فناوری است بحثی نیست. اتفاقا بخش عمده تلاش طرفداران علم دینی ناظر به همین علوم انسانی کاربردی است. پس دکتر پایا درباره وجه علوم انسانی کاربردی به صراحت مطرح میکنند که چنین چیزی ممکن است.
وی افزود: دکتر پایا از چه جهتی میگویند علم دینی ممتنع است؟ بحث ایشان به داوری برمیگردد یعنی در مقام فرضیهپردازی دین میتواند سهمی داشته باشد و ایفای نقش کند ولی چیزی که در نهایت یک فرضیه را وارد جرگه علم میکند مقام داوری است یعنی اگر فرضیه بتواند از حیطه نقد جمعی موفق بیرون بیاید میتواند وارد علم شود. به تعبیر دیگر اگر فرضیه من با آن واقعیت مستقل از ذهن و زبان و قراردادهای آدمیان تطابق داشت علمی است، اگر تطابق نداشت غیر علمی است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: در نگاه پوپری فعالیت علمی ما از مواجهه با یک مسئله آغاز میشود. برای حل مسئله فرضیه ارائه میکنیم و بعد فرضیه را داوری میکنیم. اگر ابطال شد فرضیه جدید ارائه میکنیم اگر ابطال نشد آن را وارد علم میکنیم. در مقام فرضیهپردازی هم از کجا آوردهای نداریم و میتوانیم از دین استفاده کنیم. قاعدتا اگر یک فرضیه را از منابع معتبر دینی به صورت روشمند استخراج کردیم این فرضیه قابل انتساب به دین است.
وی ادامه داد: داوری دو کار میتواند انجام دهد؛ فرضیه را ابطال کند یا فرضیه را تایید کند. اگر این فرضیهای که من به صورت روشمند از منابع معتبر دینی استخراج کردم که به صورت حداکثری به دین قابل انتساب است در مقام داوری موفق از حیطه نقد بیرون آمد علم دینی حاصل میشود. ظاهرا داستان خیلی روشن است و علم دینی ممکن است ولی این استدلال با چند چالش روبرو است؛ یکی اینکه برخی میگویند هیچ فهم و فرضیهای از دین اسلامی نیست و همه به فهم مفسر برمیگردد. ما این بحث را در علم هم داریم؛ در علم هم فرضیههای ما نهایتا به من فاعل شناسا برمیگردد و نسبت پیدا میکند ولی از یک جهت هم نسبتی با واقع پیدا میکند. ما تقرب به حقیقت داریم، رسیدن به حقیقت نداریم. بر این اساس من نمیگویم فهمی که از منابع معتبر دینی دریافت کردم عین دین است ولی از آن جهتی که توانسته در حیطه نقد عمومی موفق بیرون بیاید وجه معقولی برای انتساب آن به دین است.
وی ادامه داد: اشکال دوم این است که تصور شود هر فرضیهای که از منابع معتبر دینی استفاده شود در مقام داوری ابطال میشود که البته این اشکال درست نیست. شاید گفته شود بین مقام کشف و مقام داوری یک مقام دیگری وجود دارد که در آن وجه انتساب فرضیه را به مبانی از بین میبریم. شما گفتید فرضیهتان با دین نسبت دارد. بر اساس این اندیشه، فرضیه دینی وارد مقام دوم میشود و قید دینی بودن از آن سلب میشود و بعد وارد مقام داوری میشود و مهر تایید یا ابطال بر آن میخورد. پاسخ این است که ما به وجود چنین مرحلهای باور نداریم.
پژوهشگر علم دینی ادامه داد: اگر فرضیه دینی ابطال شد چه اتفاقی میافتد، در عقلانیت نقاد وقتی یک نظریهای با شاهد نقضی روبرو میشود کل آن شبکه باور زیر سوال میرود. در این موقعیت شما میتوانید سازگاری جدیدی در این شبکه باور ایجاد کنید؛ مثلا میتوانید فرضیه را ابطال کنید، میتوانید فرضیههای کمکی را زیر سوال ببرید یا گزاره مشاهداتی نقیض را زیر سوال ببرید چون این گزاره خودش نظری است و چون نظری است میتواند در حیطه آزمون قرار بگیرد.
وی در پایان گفت: نکته دیگر این است که اگر بتوانیم در بحث علوم تجربی طبیعی از امکان علم دینی دفاع کنیم علیالقاعده در بحث علوم تجربی انسانی کار سادهتر خواهد بود. استدلالی که دکتر پایا در امتناع علم دینی دارند تاکیدشان بر مقام داوری است. از نظر ایشان واقعیت مستقل از ذهن و زبان و قراردادهای آدمیان به عنوان داور فرضیهها دلیل امتناع علم دینی است. اگر دیدگاه ایشان را در علم تجربی طبیعی بپذیریم، در علم تجربی انسانی میتوانیم بگوییم یک واقعیت مستقل از ذهن و زبان و قراردادهای آدمیان وجود ندارد. درست است وجهی از واقعیتهای اجتماعی مستقل از ذهن و زبان آدمیان است ولی وجه دیگری از این واقعیت وابسته به ذهن و زبان و قراردادهای آدمیان است. به همین دلیل ما در علوم انسانی با چنین واقعیتی روبرو نیستیم و از این جهت میتوانیم دیدگاه ایشان را در حوزه علوم تجربی انسانی به چالش بکشیم.
در ادامه این نشست سیدمحمدرضا امیری طهرانی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به عنوان ناقد به نقد دیدگاههای موحد ابطحی پرداخت و اظهار کرد: نکته اول که مایلم به آن بپردازم وجه انتساب دینی به علم است. ایشان اشاره کردند علمی که در بحث علم دینی مورد نظرشان است و تعریفی که از علم دینی دارند این است که به نحو روشمند و اجتهادی از منابع دینی برای ارائه فرضیه استفاده کنیم. استدلال دومشان این است که بین مرحله فرضیه و کشف و مقام داوری مرحله دیگری نداریم که اطلاق دینی بودن علم از آن سلب شود. نکته من این است ایشان گفتند ما در چارچوب عقلانیت نقاد میخواهیم به امکان علم دینی بپردازیم. اگر بخواهیم در برنامه پژوهشی عقلانیت نقاد بحث کنیم باید تعاریف آنها را مفروض بگیریم. دقیقا اینجا محل تامل است که آیا ما از چارچوب مفروضات عقلانیت نقاد درباره علم دینی گذر کردیم و مرز را رد کردیم یا نه.
وی افزود: نکته دیگر در خصوص آزمونهای پیچیده علوم و فرضیهها است. ایشان اشاره کردند به خاطر نظریهبار بودن مشاهدات ناگزیریم به جامعه علمی آن علم نظر بیفکنیم و در اینجا پای ارزشها و باورهای جامعه به میان میآید. از این بابت میتوانیم در شرایطی که باید بین نظریات مختلف دست به انتخاب بزنیم پای دین را به میان بکشیم. تا اینجا این بحث مستدل و درست است ولی نکته من این است اگر بنا است بر اساس باورهای دینی در انتخاب میان نظریات مختلف که همه از جهت ابطالپذیری موفق بودند عمل کنیم، نهایتش این است گزینهای را انتخاب کنیم که با گزارههای دینی سازگارتر است ولی آیا صرف اینکه یک فرضیه با آموزههای دینی سازگار است موجب میشود به آن اطلاق دینی کنیم؟ به نظرم این مسئله نیز محل تامل است.
انتهای پیام