آیتالله العظمی آقانورالدین عراقی از مجتهدان و مراجع تقلید شیعه و از علمای پرنفوذ منطقه عراق عجم و از شاگردان و پیروان آخوند خراسانی بود. وی از حامیان اصلی مشروطهطلبان عراقی به حساب میآمد و در چند مقطع با صدور حکم جهاد به حمایت از ایشان در اراک پرداخت. پس از صدور فرمان مشروطه نیز ریاست انجمن ایالتی اراک را برعهده گرفت. الفاظ برای به تصویر کشاندن خصایص بارز و ملکات فاضلهاش، نارساست اما مِن باب «ما لا یُدرک کله لا یُترک کله» به چند نمونه اکتفا میشود.
حالات دلپذیر روحانی
کسانی که شبهای راز و نیازش را دیده بودند، میگفتند: از نصف شب تا به صبح، پیوسته در حال دعا و گریه و زاری بود. در روزهای تفریح که بیشتر در باغ شخصی یا مزرعه کوچک متعلق به خویش(تکیه) به سر میبرد، یکی از اطرافیان خود یعنی آقا سید باقر امینی یا آقا شیخ اسماعیل شمس و یا دیگران را وادار به خواندن مثنوی و یا شمس تبریزی و دیوان حافظ شیرازی مینمود.
اشعار عرفانی دو عارف دلسوخته بزرگ ایران، یعنی عارف رومی و خواجه شیرازی، سخت او را تحت تأثیر قرار میداد، به شدت گریه میکرد و اشک وی پیوسته بر محاسن شریفش فرو میریخت. گویی لذتی بهتر از راز و نیاز به حضرت قاضیالحاجات درنیافته و مقام قرب و پیوستگی به مبدأ را بهترین حالات انسانی میدانست.
از جمله حالات بکای حضرتش، آنکه در مظان استجابت دعا و در وقت منبر و ارشاد خلایق و برنامههای احیا، از اول تا به آخر گفتههایش را توأم با گریه و زاری به مخاطبین منتقل مینمود. از جمله عبارات شیرین و خاضعانهاش در وقت دعا این بود: «الهی! ما اسیر شهوتیم، ما را امیر شهوت گردان»
متانت نفس، حفظ حیثیت و مقام روحانیت
هرگز زبان به کرنش باز نکرد و توصیف از غیرلایقی ننمود، او به فرمانداران وقت اعتنایی نمیکرد و به طور عملی همه را بنده خدا میدانست و ملاک و معیار برتری را تنها در تقوا و خداترسی خلاصه مینمود.
ملل تابعه را به دیده احترام مینگریست و شیوه جدّش رسول اکرم(ص) را تداعی میکرد. با واماندگان به عنایت، با رشوهخواران به توبیخ و با مغرورین به تحذیر رفتار مینمود. برای دیدن عُمال دولت یا بازدید صاحب منصبان عالیرتبه، بیجهت قدمی به منزل آنان نمینهاد و روی خوش به ظَلَمه نشان نمیداد و در عین حال، برای آزادی مردم ایجاد مزاحمت نمیکرد.
محبوبیت همگانی
همه او را به شدت دوست داشتند، حتی اقلیتهای مذهبی نیز او را سایهای از مهر و برکت بر سر خود میدانستند و از هجر او در اذیت بودند. وقتی میخواست به مسافرتی برود، زنان، جلو راهش را سد میکردند و خواهش و التماس مینمودند تا حضرت از سفر صرفنظر نماید. در میان آنان، زنان یهودی نیز به چشم میخورد.
کمک به محرومین
به شیوهی اجداد طاهرش، ضعفا را محروم نمیکرد، بلکه از حال آنان تفقد میفرمود. خلاصه، در این مقام باید گفت: او رادمردی بود که آسایش خود را وقف آسایش دیگران میکرد. کان مهر و مودت و سخا بود و پرتو صفاتش همه را شیفتهی اخلاقش مینمود. مردم در عین حال که او را سرپرست لایق شهر میدانستند، به چشم پدری مهربان و دلسوز به او مینگریستند که همیشه در احوالپرسی و اعانت به اولاد به سر میبرد و الحق نیز چنین بود.
زهد و بیتوجهی به دنیا
دنیا در نظر ارباب بصیرت و دلباختگان ائمه اطهار(ع) کوچکترین ارزشی ندارد. مرحوم آقانورالدین سرسلسلهی زهاد و عباد زمان بود؛ کوه و کاه در مقابلش یکسان مینمود و از اینرو، هیچگاه گرد جمع کردن ثروت نگردید. هرگز در خانهاش صورتی از حساب کار نبود و آنچه میرسید، به رایگان میبخشید. اعتنایی به ارباب دنیا و کارگزاران امور نداشت و فقط رضایت خدا را طلب میکرد و تمام واکنشهایی که در برابر حوادث و مسائل داشت، بر همین مبنا بود؛ ولو اینکه به قیمت رنجش به قیمت خلق تمام میشد.
احترام و خوشرویی هنگام بخشش
احترام به کسی که از بخشش آدمی برخوردار میگردد، نشانهی بزرگمنشی و علو همت و مروت دینی است. از سوی دیگر، معذرتخواهی از طرف مقابل به هنگام اعطای وجوه، بیانگر کم شمردن مورد بخشش از سوی بخشنده است و این نکات ارزنده در همه یافت نمیشود. چه بسیار کمکها که به واسطهی منت و تحقیر و... از ارزش حقیقیاش تهی میگردد.
بخشش مرحوم اقا به طلاب با کمال خوشرویی و اعتذار بود و بدینسان، احترام طرف مقابل را نگه میداشت و انعام خود را کوچک میشمرد و این خود، از دستورات بزرگ اخلاقی است که نه تنها اسلام، بلکه هر وجدان بیداری آن را ستایش میکند و بدان ارج مینهد.
هر کس از او در خواستی داشت بدون هیچ مضایقهای برآورده میکرد، ولو اینکه سوال کننده فردی به دور از معنویات و معصیتکار و بی توجه به شرع به حساب میآمد. مگر نه این است که ائمه ما (علیهم السلام) دوست و دشمن را از محارم و کمک خود بهرهمند میساختند و حتی در مقابل اهانت آنان، با حلم و طاقت وجه با آنان رفتار میکردند. مگر نه این است که بدخواهان ائمه، اغلب پس از این که قرین الطاف امامان و معصومان میشدند، از اعمال گذشته شرمسار و به سوی طاعت و دوستی اهلبیت رهسپار میگشتند.
بیتردید رفتار خوب و مهرآمیز پیشوایان دین با معصیتآلودگان، خود مفتاحی بود که دریچهی سعادت را برقلب آنان میگشود و آنان را به فکر و تعمق در حقانیت ائمه و پایبندی به فرامین دین میانداخت.
نقل میکنند «روزی، مردی – که مرتکب بعضی معاصی میشد – خدمت آقا آمد و طلب کمک نمود، آقا پنج تومان به او عنایت کرد. پس از دور شدن آن شخص، به ایشان گفتند: این مردی که از شما کمک خواست، فلان است. آقا فرمود: بگویید بیاید! اطرافیان گمان کردند آقا میخواهد پول را پس بگیرد، اما با کمال تعجب دیدند مبلغ دیگری هم به آن افزود. این موجب ازدیاد تعجب آنان شد. علت را جویا شدند. آقا قریب به این مضمون جواب دادند: شایسته نبود دنبال معصیت رود، اما رفته، این دلیل نمیشود که از حق خوراک و پوشاک هم محروم و یا محکوم به نیستی شود و در ضمن از حرفهای شما متوجه شدم که مخارج مشروعش زیاد است، مورد بعدی که کمک شد بدان جهت بود.»
آری، بزرگواریاش در افقی وسیع درخشش داشت و مهر و عطوفت و انساندوستیاش، بزرگترین تاثیر را در جذب ناآگاهان و آلودگان، به سوی تدین و عبادت ایفا میکرد و گرنه حضرتش به خوبی موارد تجری به فسق را میدانست و تمیز بین موعظهی اخلاقی و آن را به خوبی واجد بود.
متانت
مومن در تمامی ابعاد باید وزانت و متانت داشته باشد، در غیر این صورت بیگانه، از این مساله بهرهبرداریهای سوء میکند. به خصوص در برخورد با کسانی که از نظر ساختمان فکری و اعتقادی با ما تفاوتهای ریشهای و تضاد کلی و همهجانبه دارند. آنچه میتواند گسترش اسلام را تضمین کند، توسل مسلمین به اخلاق حسنه و رفتار اسلامی با گمراهان و وارد شدن از راه تبلیغ و استدلال است همانطور که تاریخ نیز بیانگر این مدعاست.
مرحوم آقانورالدین در رد «بهائیان» کتاب استدلالیِ مُتقنی تالیف کرد، اما وقتی دید بعضی از مسلمانان، حیوان نجسالعینی را در طبقی نهادهاند و آن را به نام یکی از سران این فرقه صدا میزنند، ممانعت فرمود و اضافه نمود: این اعمال علاوه بر اینکه وقار دینی شما را از بین میبرد، موجب میشود روی آنها بر روی شما باز گردد.
احترام به مللِ تابعه
باید دانست که درصد قابل توجهی از گرایشهای کفّار به اسلام، به جهت احتراماتی است که اسلام به آنها قائل شده است، مِن جمله: هشدار پیامبراسلام(ص) که میفرماید: «هرکس کافر ذمّی را اذیت کند، مرا اذیّت کرده است.»
مثال: سلطان محمد ثانی بر حسبِ هوش و دوراندیشی و برای عمل به مفادّ حدیث فوق، پشتیبانیِ خود را از مسیحیان اعلام کرد و مسلمانان را از اذیت اهل ذمّه بر حذر داشت و نیز از اختلاف خود مسیحیان جلوگیری به عمل آورد و نسبت به پطریک جنادیوس احترام قائل شد و امور طوایف مسیحی را به دست علمای آنان سپرد. زمانی که طوایف مسیحیّت و علمای مسیحی، این عاطفه و آزادی را از طرف مسلمین دیدند، بر ضدّ فرماندهان استانبولی – که در تمام شئونِ کلیسا دخالت می کردند و طایفهای از مسیحیان را به طرفداری از طایفهی دیگر آزار میدادند و از آنان، مالیاتهای سنگین میگرفتند – شوریدند و در پشتیبانی از حکومت اسلامی، همکاری فراوان از خود نشان دادند. به خصوص که حکومت اسلامی نسبت به طایفهی ارتودکس، محبّت بیشتری به خرج داد، و دست ستمگران را از سر آنان کوتاه کرد و ضمن اعلامیهای حتّی جلسات مذهبیِ آنان را با ناقوسهای مذهبشان در حدود مقرّرات اسلام آزاد نمود.
تاریخ نشان میدهد نیکی و اخلاص و احترام مسلمین، سهم بسزایی در تمایل اهل ذمّه به سوی اسلام، یا همکاری و همیاری با مسلمین در برداشته است. از اینرو، مرحوم آقانورالدین – که عنایتنگریِ کافی و صلاحدیدِ وافی در همه امور داشت – طبق فرمودهی جدّش، مللِ تابعه را به دیدهی احترام مینگریست و در حدود چهار چوب مقرّرات اسلام بر آنان سایهی برکت و عطوفت داشت. بر همین اساس، چنان که قبلا اشاره شد، موقعِ مسافرت، یهودیان در کنار مسلمانان از رفتن آن گرامی به نقطهی دیگر ممانعت به عمل آوردند و عاجزانه و خالصانه تمنّای اقامت در اراک، و صرفنظر از سفر را داشتند.
جائَت لِمَنعی جُملةً النّسوان حتّی الیَهُودیّاتِ بِکُلِّ شأن
تا قبل از آقانورالدّین مردم، یهودیها را آزار میدادند و گاهی برخوردهای زیانبار و اسفناکی از مسلمین دیده میشد که به قداست اسلام در انظار دیگران لطمه میزد. امّا با اقامت آقا در اراک، آن هم در محلهی یهودیها – که نشانگر پناهندگیِ یهودیها به آن وجود مقدّس بود – دیگر کسی جرأت نداشت به آنها توهین کند و یا آنان را آزار یا اذیت نماید. حقّا که آینهی صفات جدّش بود! همان گونه که خداوند در قرآن حضرت رسول(ص) را رَحمَةُلِلعالَمین خوانده، این سلالهی رسولالله هم، برای این مرز و بوم نسبت به ارباب هر مذهب و آیینی، باعث رحمت و فیض و برکت بود و بر تمامی دلها حکومت داشت. از اینرو، هنگام ارتحال جگر سوزش، یهودیان، تورات به دست، سیلی به صورت میزدند و قطرات اشک را در رثایش، چون ابر بهاری جاری میساختند و مسیحیان در کنار مسلمانان، صلیب به دست با آنان ابراز همدردی و تأثّر مینمودند.
«برگرفته از کتاب اویس زمان و نور عالمان، تألیف داوود نعیمی»
انتهای پیام