توزیع 50 هزار بروشور وصیت‌نامه شهدا توسط بنیاد شهید لرستان بین زائران اربعین
کد خبر: 3661374
تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۶
صارمی خبر داد:

توزیع 50 هزار بروشور وصیت‌نامه شهدا توسط بنیاد شهید لرستان بین زائران اربعین

گروه اجتماعی: بنیاد شهید و امور ایثارگران لرستان 50 هزار بروشور مربوط به وصیت‌نامه شهدا و زیارت عاشورا را بین زائران اربعین توزیع کرده است.

اسماعیل صارمیان، کارشناس روابط عمومی بنیاد شهید و امور ایثارگران لرستان در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از لرستان، در رابطه با فعالیت‌های بنیاد شهید استان لرستان در ایام اربعین، از توزیع 50 هزار بروشور مربوط به وصیت‌نامه شهدا و زیارت عاشورا در بین زائران اربعین خبر داد.
وی با بیان این‌که این تعداد بروشور بین زائران اربعین در سطح موکب‎های خرم‌آباد، کوهدشت و پلدختر توزیع شده است، گفت: در این بروشورها شهید علی‌مردان آزادبخت، فرمانده گردان محبین تیپ ۵۷ ابوالفضل(ع) لرستان شهیدی‌ که در مصیت‌نامه‌اش گفته است: «اگر من در بین راه کربلا به شهادت رسیدم، کوله‌ام که جفت کوله ‌شهید حمید سوری است را به کربلا ببرید» معرفی شده است.
نگاهی به زندگی‌نامه شهید آزادبخت
شهید علی‎مردان آزادبخت در اسفندماه  سال 40 آنجا که جلوه بهار به تدریج نمایان می‌گردد،‌ در روستای سرآسیاب، واقع در شش کیلومتری شهر کوهدشت،‌ در استان لرستان و در خانواده‌ای مستضعف به دنیا آمد. کودکی را با احساس در خانواده‌ای گرم به پایان برد و تحصیلات ابتدایی را با موفقیت و زحمات زیادی که در کنار درس خواندن می‌کشید، به پایان برد.
برای رفتن به مدرسه راهنمایی ‌باید هر روز مسافت شش کیلومتری روستای سر آسیاب تا شهر کوهدشت را با پای پیاده بپیماید.او هر روز این مسافت را می‌رفت،در روزهای سرد زمستان، بدون لباس گرم و در روزهای گرم تابستان، بدون هیچ‌گونه امکانات رفاهی دوره راهنمایی را پشت سر گذاشت و دوره دبیرستان را آغاز کرد.
در این دوران مشکلاتش بیشتر شد. هزینه تحصیل در دبیرستان سبب شد تا او به سختی در کنار پدرش کار کند و پول دریافتی را صرف تحصیل خود نماید. تا سال سوم دبیرستان بی‌وقفه درس خواند و همیشه شاگرد ممتاز بود. سال‌های پاپانی تحصیل او در دبیرستان هم‌زمان بود با اوج مبارزات مردم ایران برعلیه حکومت خود فروخته و وابسته پهلوی. او نیز که خود طعم فقر و نداری حاصل از سیاست‌های فاسد نظام شاهنشاهی را چشیده بود، وارد مبارزه با حکومت شاه شد.در تظاهرات میلیونی مردم بر ضد رژیم طاغوت او از اولین کسانی بود که در میدان حاضر می‌شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به انجمن اسلامی دبیرستان محل تحصیلش در کوهدشت پیوست. جنگ که شروع شد به بسیج پیوست و جزو اولین کسانی بود که راهی جبهه شد.از روز اول ورود به جبهه فرمانده دسته شد و با اثبات لیاقت و کارآمدی خود به فرماندهان جنگ، دیری نپایید که فرمانده گردان ‌شد.
او و گردان تحت فرماندهی‌اش در علمیات‌ خط‌شکن بودند.در طول جنگ چند نوبت مجروح شد، اما دریغ از اندکی نومیدی، پس از هر بار التیام زخم و بهبودی نسبی راهی صحنه‌های نبرد می‌شد. در سال ۱۳۶۵ به سمت فرماندهی طرح عملیات لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل منصوب شد. هم‌زمان در رشته علوم اجتماعی در دانشگاه قبول شد،‌ اما به دانشگاه نرفت.او می‌گفت: اگر عمری باشد، پس‌از جنگ ادامه تحصیل می‌دهم. وی در سوم خرداد سال 66، هنگامی‌که فرماندهی طرح عملیات را در عملیات کربلای ۱۰ عهده‌دار بود،‌ به شهادت رسید.
وصیت‌نامه شهید آزادبخت
وصیت من وصیت‌نامه تمامی شهدا است که هر کدام به‌نحوی برای پیروزی دین خدا و اسلامی به شهادت رسیده‌اند. از امام خمینی پیروی کنید و دستورات او را یک به یک انجام دهید و مقلد او باشید و کاملاً مطیع امر او باشید. اما مطلبی با زوار کربلا دارم. انشاءالله که راه کربلا باز می‌شود و همه ان‌شا‌ءالله به زیارت کربلا برویم و اما اگر راه کربلا باز شد و به کربلا رفتید و ما در میان جمع‌تان نبودیم، به جای رزمندگان شهید صدا بزنید که ای حسین(ع) شهید، شهدای ما به عشق آزادی کربلایت آمدند. اگر آن زمان در کربلا نبودند که به یاریت بیایند، اکنون با اندک زمانی فاصله به سوی تو آمدند تا قیام و انقلاب تو را تداوم بخشند و تجلی‌گر قیام تو باشند، اما آفتاب عمرشان بین راه غروب کرد و غروب‌‌ها را خون فشاندند و اینک سحرگاهان فرا رسیده و ما آمده‌ایم تا لاله خون را بچینیم. باز مطلبی دارم، کوله‌پشتی حمید سوری پیش من است و او هم وصیت کرده که اگر ما به کربلا رسیدیم، کوله او را به کربلا برسانیم و بگوییم ای حسین(ع) حمید رزمنده‌ای بود که برای رسیدن به کربلایت از جان خود دریغ ننمود. در این راه خستگی‌ناپذیر بود، اما قاتلان علی‌اکبرت خنجر خصمانه زمان را بر قلب او فرو بردند. اینک این کوله آن شهید. اگر بنده نیز در بین راه کربلا به شهادت رسیدم، کوله‌ام جفت کوله ‌حمید به کربلا ببرید و همین مطالب را نیز از طرف من آنجا کنار مرقد مطهر امام حسین(ع) بخوانید.
اما پدر و مادرم، شما برای رشد و شکوفایی نهال من دریغ نکرده‌اید، زندگی‌تان را در پای این نهال گذاشتید و مرا به این‌جا رساندید، ولی من نتوانستم آن‌چنان که شاید و باید، جوابگوی زحمات شما ‌باشم، اما خدا را شاهد می‌گیرم من هم آن زحمات شما را به یاد داشته و هم ضرورت وجود در جبهه را طبق دستورات ائمه(ع) اولویت دادم و در نظر داشتم زحمات شما را. از این‌که نتوانستم خدمتگزاریتان نمایم، ببخشید و شهادت مرا لیاقت و نعمتی از طرف خدا بدانید که به شما دست داده است. توفیق در صف حسینیان را برای من طالب باشید و اگر جنازه‌ام به دستتان رسید،‌ در بهشت زهرا زیر پای محمود و کنار حمید دفنم کنید و اگر جنازه‌ام به دستتان نرسید، بدانید که من در صحرای جنوب و غرب کشور،‌ در بیابان‌ها هم‌رزم دارم و در پیش آنها هستم. در غرب پیش جهانشاه‌ها هستم و در جنوب پیش دهقان و اسدها هستم .
اما همسر عزیزم امید است که حالت خوب باشد و هیچ‌گونه ناراحتی نداشته باشید. از تو نیز می‌خواهم که مقاوم و استوار در برابر مشکلات ایستادگی کنی و ناراحتی به خود راه ندهی، چون من که راضی به رضای خدا هستم و تو نیز اگر مرا می‌خواهی، تو نیز راضی به رضای خدا باش و هر موقع مورد فشار قرار گرفتی، به خدا پناه ببرید و بسیار ذکر کن و ذکر فاطمه(س) را زیاد کن (۳۴ مرتبه الله‌اکبر و ۳۳ مرتبه الحمد‌لله و ۳۳ مرتبه سبحان‌الله) نماز بخوان. در برابر گرفتاری‌ها به خدا پناه ببر و صبور باش که قرآن‌کریم فرمود: ان الله مع الصابرین. صبور باش که خدا با صابرین است. بیش از هر چیز توکل بر خدا کن. من خانواده تو را می‌شناسم که صبرشان تا چه اندازه هست. تو از نسل آن خانواده هستی و می‌خواهم که صبورتر باشی تو را فراموش نمی‌کنم. تو نیز نماز بخوان و هرچه بیشتر سعی کن قرائت نمازت صحیح باشد و نماز قضا دارم، برایم بخوان تا آنجا که در توان داری. و روزه قضا دارم، سه ماه یا چهار ماه دارم. سال ۱۳۶۵ ده روزه دارم که در ماموریت بوده‌ام، نتوانسته‌ام ادا کنم و سال ۱۳۶۴ ده روز و سال ۱۳۶۳ هفت یا ده روز و سال ۱۳۶۲ یک روز و سال ۱۳۶۱ بیست و یک روز و سال بعد قضا است که انشا الله برایم به جا آورید و فاتحه زیاد برایم بخوانید که من عاصی بودم و قرآن نیز زیاد بخوانید، تا روحم تازه شود. برادرانم را درس قرآن یاد بدهید تا برایم بخوانند و از آنها می‌خواهم که از خط امام و اسلام جدا نشوید و محکم و پوینده راه امام و شهدا باشید. در ضمن مرا با لباس فرم سپاه دفن کنید که حق به گردن من دارد، ببخشید و مرا حلال کنید و من نیز اگر حقی پیش کسی دارم، حلال می‌کنم.
ای حسین، شهدای ما به عشق کربلا آمدند، اگرچه نتوانستند مرقد مطهر تو را زیارت کنند،‌ ولی اکنون در محضر تو هستند. شهدا آمدند تا قیام انقلاب تو را تداوم بخشند و تجلی‌گر قیام و حماسه حسینی باشند. اما آفتاب عمرشان در بین راه غروب کرد. تو خود یاریگر دیگر رزمندگان باش تا به آرزوی شهدا جامه عمل بپوشانند. بعد از شهادتم فرزندانم را طوری تربیت کنید که پیرو رهبر باشند. دخترم را فاطمه‌گونه و پسرم را حسین‌وار تحویل جامعه بدهید تا در مسیر اسلام حرکت کنند. در پایان از خدا می‌خواهم ما را از یاران حسین بن علی قرار دهد و مرگی نصیبم کند که رضایت خدا در آن باشد.
captcha