فسق علنی یزید و از دست رفتن حساسیت نخبگان زمینه‌ساز قیام امام حسین بود
کد خبر: 3844874
تاریخ انتشار : ۰۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۲:۴۶
غلامی:

فسق علنی یزید و از دست رفتن حساسیت نخبگان زمینه‌ساز قیام امام حسین بود

گروه ادب ــ حجت‌الاسلام و المسلمین غلامی در مراسم عزاداری اهالی فرهنگ و رسانه گفت: حاکمان اموی از دستگاه رسانه‌ای قوی برخوردار بودند که دائما در حال وارونه‌سازی حقایق بوده است. یکی از اقدامات مؤثر اباعبدالله ایستادگی در برابر این دستگاه پر قدرت رسانه‌ای بود.

به گزارش ایکنا به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای رسانه، مراسم هیئت عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) ویژه اهالی فرهنگ و رسانه شامگاه دیشب، دوم مهرماه، با حضور سعید اوحدی، رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، حجت‌الاسلام و المسلمین رضا غلامی، مدرس حوزه و دانشگاه، محمد خدادی، معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد، علیرضا شیروی، مدیر کل رسانه‌های خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سید ضیا هاشمی، مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا)، جمعی از مدیران فرهنگی مناطق سازمان فرهنگی و اهالی فرهنگ و هنر و رسانه با اجرای فاطمه محمدی در فرهنگسرای رسانه برگزار شد.

در بخش ابتدایی این مراسم، جمعی از شاعران، ارادت خود را به ساحت اباعبدالله الحسین تقدیم کرده و به شعرخوانی پرداختند.

اولین شعر، در وصف مادران شهدا

محمد جواد شرافت‌زاده، اولین شاعری بود که شعر خود را خواند. او در ابتدا یک غزل به مناسبت هفته دفاع مقدس خواند و گفت: در ابتدای جلسه می‌خواهم یک غزل به بانوان حماسه‌ساز کشورم تقدیم کنم.

روایتی نو بخوان دوباره صدای مانای روزگاران/ بخوان و طوفان به پا کن آری به لهجه باد و لحن باران

حماسه است این تغزل است این، حکایت کوهی از گل است این/ بخوان از ایمان کوهساران بگو از احساس لاله‌زاران

بخوان از آنان که بین میدان وقارشان ذوالفقارشان شد/ شکوهشان داده سربه زیری چنان بلندای آبشاران

اگر ابوجهل اگر اُمَیّه تو را به خاک شکنجه بستند/«سمیه» باش و «حمامه»، نشکن میان غوغای سنگباران

«نسیبه» باش آن دلاوری که به یاد کوه احد بمانَد/ خروش تو بر هجوم دشمن نهیب تو بر فرار یاران

بگو که «اُمّ‌‌ وهب» چگونه سر پسر را گرفته بر دست/ رجز رجز آتش است و طوفان مقابل بهت نیزه‌داران

به قامت مادران ایمان به هیئت دختران غیرت/ ادامه دارد ادامه دارد حماسۀ فاطمی‌تباران

به نام «دا» قصه‌ها بخوان و بگو که «من زنده‌ام» همیشه/ بگو از آن قوم سرفرازی که پای دارند و پایداران

بگو از آن مادری که بعد از شهادت سومین جوانش/ قدم زده در میان باران به سمت آرامش جماران

صدای مانای روزگاران روایتی نو بخوان دوباره/ بگو بگو که هر آنچه گفتم نبوده الا یک از هزاران

او سپس یک غزل خواند و آن را تقدیم به سیدالشهدا کرد.

وسعت نوری و در واژه و معنا تازه/ وحی آیات تو هر لحظه و هرجا تازه

هر چه تکرار شود نام تو، تکراری نیست/ ماییم و شیرینی شوری سر و پا تازه

وجهان داغ تو را تازه نگه داشته است/ نه نگهداشته داغ تو جهان را تازه

آه ای کشته افتاده به هامون زخمی/ آه ای زخم تو در غربت صحرا تازه

تازه می‌خواست کمی معرکه آرام شود/ نعل‌ها تازه شد و داغ دل ما تازه

کاروان رفت به مهمانی کوفه که در آن/ کوچه در کوچه شود غربت مولا تازه

کاروان رفت به مهمانی شاما از شام/ زخم‌ها کهنه ولی زخم زبان‌ها تازه

کاروان رفت ولی رسم تو در عالم ماند/ با شکوه رجز زینب کبری تازه

ای که امروز جهان مات شکوه تو شده است/ مانده غبار تو در جلوه فردا تازه

تا که غم هست و حرم هست و علم هست و قدم/ جلوه توست در آینه دنیا تازه

گرفتارم گرفتارم اباالفضل/ گره افتاده در کارم اباالفضل

دعایی کن دوباره چند وقتی است هوای کربلا دارم اباالفضل

احمد بابایی و عرض ادب به ساحت اباعبدالله الحسین

شاعر بعدی که برای خواندن شعر خود به روی صحنه آمد، احمد بابایی بود. این شاعر که به تازگی در نماهنگ قبله آخرالزمانی حضور داشته است، غزلی را به اباعبدالله الحسین تقدیم کرد.

شده ای امام گریه‌کنان سند احترام گریه‌کنان

از زمین تا به عرش دارد فر گریه‌ات بال تمام گریه‌کنان

پای چشمان ابری‌ات سر شد تا به قیامت پناه گریه‌کنان

مهر تایید تربت است که شد روضه بیت‌الحرام گریه‌کنان

از مدینه به کربلا رفته است قصه صبح و شام گریه‌کنان

السلام علیک یا مظلوم ای جواب سلام گریه‌کنان

عطر سجاده تو از خیمه می‌رسد بر مشام گریه‌کنان

***

تو امامی، امام بی‌مثل است نیست همچون تو در عالم

کس ندانست خطبه ات در شام چه بر روز ثقیفه آورده است

هر چه خون دل است لب‌هایت همه را در صحیفه آورده است

تو امامی که خطبه‌ات در شام لهجه سرخ کربلایی داشت

تو امامی نمی‌شد از تو انتظاری به جز خدایی داشت

ما بدهکار اشک و آه توییم خار هم با تو گل شد و گل کرد

اثر خطبه‌های توست اگر سر سلطان کربلا بالاست

چون عملدار بعد عباسی تا ابد پرچم خدا بالاست

مدح تو شرح کربلا باشد آبرو یافت خط خون با تو

و خدا گفت زنده باش علی کس برایم نمانده است الا تو

طعنه و تازیانه و زنجیر از علی بودن تو کم نکند

روضه خواندی یزید شد پامال یک تنه فتح شام یعنی این

ای ضریحت دو چشم ابری ما ای که چشمت ضریح زهرا شد

تو امامی؛ دلیل گریه ما سی چهل سال گریه کردن توست

فرمود برادر که برو آب بیاور/ عباس ادب کرد که یعنی: به سر چشم

شاعر سوم احمد علوی بود که برای عرض ادب به ساحت اباالفضل العباس علیه‌السلام شعرخوانی کرد. شعر او چنین بود:

این تیر که رد می‌شود از رهگذر چشم/ امروز قرار است شود همسفر چشم

فرمود برادر که برو آب بیاور/ عباس ادب کرد که یعنی: به سر چشم

آن لحظه که تیر آمد و عالم همه شد تار/ پر شد همه جا خیمه به خیمه خبر چشم

غیر از شبحی مات در اطراف نبیند/ کم گردد اگر سایۀ ابرو ز سر چشم

ابروی تو شد پاره به همدردی چشمت/ ای جان به فدای تو خدا را پسر چشم

گفتند به چشمش بزن امروز کماندار/ آن گونه که بر جای نماند اثر چشم

پلک و مژه و طاق دو ابرو متلاشی‌ست/ روئیده گل لاله‌ای از دور و بر چشم

یک عده در آن غائله رفتند پی دست/ بودند غنیمت‌طلبان دربه‌در چشم

از چشم و نظر بود که آن تیر اثر کرد/ ای کاش در این بیت بسوزد پدر چشم

***

این دشت ندیده است بهارانی از این دست/ بر سینه خود نم نم بارانی از این دست

بر پهنه این دشت عظشناک وزیده است/ ناگفته نماند که چه طوفانی از این دست

با تیر تو را بدرقه کردند که باشد بر سفره چشمان تو مهمانی از این دست

تاریخ‌نگاران همه گشتند و ندیدند در صفحه تاریخ شنیداری از این دست

بین‌الحرمینی شد و در عرش درخشید هر جا که کشیدند خیابانی از این دست

ما بین دستان تو چرا فاصله افتاد این قصه چرا داشته پایانی از این دست

ترکیب‌بند زینیبه در وصف زینب کبری

نغمه مستشار نظامی شاعر دیگری بود که برای شعرخوانی به روی صحنه آمد. او با شعری از ترکیب‌بند زینبیه ارادت خود را به ساحت حضرت زینب سلام‌الله علیها عرض کرد.

خواهر نگاه کرد و برادر نگاه کرد/ گودال شرمسار به مادر نگاه کرد

در بین واژه‌های شناور میان خون/ خواهربه زخمهای مکرر نگاه کرد

یا اختی الوداع … صدا در گلو شکست/ زینب به برق تیغه خنجر نگاه کرد

خواهر نشست و جان برادر بلند شد/ او را برای لحظه آخر نگاه کرد

دنیا شهید شوق سری سربلند شد/ مولا به دست ساقی کوثر نگاه کرد

این کشتی رها شده در خون حسین توست؟!/ دریای غم به پیکر بی سر نگاه کرد

چیزی بگو برادر زینب ،حسین من/ خورشید روزگار شباشب حسین من

زینب به روی نیزه سری دید نوحه خوان/ در شام کوفیان قمری دید نوحه خوان

سر را به روی دامن دردانه پدر/ سر را میان تشت زری دید نوحه خوان

یاس شکسته،کشتی پهلو گرفته را/ در تند باد تازه تری دید نوحه خوان

از غربت مدینه به محراب کوفه رفت/ با فرق غرق خون پدری دید نوحه خوان

وقت غروب هودجی از نور می رسید/ در عرش چشمهای تری دید نوحه خوان

پلکی به هم زد و به مزار حسن رسید/ آلاله های خون جگری دید نوحه خوان

از عرش عطر کندر و کافور می رسید/ مهمان مادر از سفری دور می رسید

زینب تمام بار جهان را به دوش داشت/ داغ کبوتران جوان را به دوش داشت

بغض هزار ابر سترون به شانه‌اش/ اشک هزار رود روان را به دوش داشت

سنگین تر از همیشه سری سربلند را/ غمگین تر از همیشه که جان را به دوش داشت

شرح فصیح واقعه ای تلخ و جانگداز/ تفسیر آفتاب نهان را به دوش داشت

از صبر او ملائکه مبهوت می شدند/ چندین فرشته نگران را به دوش داشت

هرگز نگفت از پسرانش اگر چه او/ اندوه مادران جهان را به دوش داشت

هرخطبه‌اش به منزله یک سپاه  بود/ آن دختری که مثل پدر مرد راه بود

صحرای داغ بود و تن ماهپاره‌ها/ خون می‌چکید از شب بهت ستاره‌ها

یاقوت سرخ؟جزع یمانی؟عقیق ناب؟/ خون خدا  فراتر ازین استعاره ها

زینب نشست و گریه به داغ حسین کرد/ از اشک اوست رونق این سوگواره ها

صحرای داغ بود و تن ماه زیر نعل/ شرحش مفصل است …بخوان از اشاره‌ها

با کوله بار خون دل و داغ جانگداز/ پای پیاده آمده‌ایم ای سواره‌ها

این داغ ماندگارتر از نام آدمی است/ پیداست شرح واقعه بر سنگواره‌ها

شرح غم و رسالت زینب چهل صباح/ ای رهروان بادیه حی علی الفلاح

صد کربلاست زینب و صد کربلا حسین/ ستر خداست زینب و خون خدا حسین

با پای دل صبور و وفا دار مانده است/ تا پای جان سراسر این راه با حسین

از تل زینبیه به گودال قتلگاه/ صدبار مرد و زنده شد انگار با حسین

صدها هزار بار صدا زد حسین من/ ذکرش پس از تو بود فقط یا اخا حسین

ای شاه بی سپاه سپاه تو زینب است/ آن خطبه هاست معنی لبیک یا حسین

باشد به یمن گوشه چشمی نگاه او/ این خاک را کند به نظر کیمیا حسین

شاعر پنجم این جلسه که برای خواندن اشعار خود حاضر شد، مرتضی امیری‌ اسفندقه، شاعر آیینی و نام آشنای کشور بود. او قبل  از خواندن شعر خود گفت: می‌خواهم شعر غزل خود را به «حر بن ریاحی» تقدیم کنم. واژه یزید در نام او اضافه است و انگار می‌افتد.

عاقبت جان تو در چشمه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مهتاب افتاد/ پیچشت داد خدا، در نفست تاب افتاد

نور در کاسه‌ ی ظلمت‎زده ‌ی چشمت ریخت/ خواب از چشم تو ای شیفته‌ ی خواب، افتاد

کارت از پیله‌ ی پوسیده به پرواز کشید/ عکس پروانه برون از قفس قاب افتاد

چشمه شد، زمزمه شد، نور شد و نیلوفر/ آن دل مرده که یک چند به مرداب افتاد

عادتت بود که تکرار کنی «بودن» را/ از سرت زشتی این عادت ناباب افتاد

ماه را بی ‌مدد تشت تماشا کردی/ چشمت از ابروی پیوسته به محراب افتاد

چه کشش بود در آن جلوه‌ی مجذوب مگر/ که به یک جذبه چنین جان تو جذّاب افتاد؟

چهره‌ی واقعیَت را به تو برگرداندند/ از سر نام تو سنگینی القاب افتاد

شهد سرشار شهادت به تو ارزانی باد/ آه از این مردن شیرین، دهنم آب افتاد

امشب از هُرم نفس‌های اهورایی تو/ گرم در دفتر من، این غزل ناب افتاد

امیری اسفندقه پس از خواندن اشعار خود گفت: می‌خواهم هفته دفاع مقدس را گرامی بدارم که البته بیش از هر کس باید به آقای اوحدی تبریک گفت چرا که در این جمع، ایشان کسی است که بیش‌ترین حس را از جنگ داشته است و آن را با تمام وجود خود احساس کرده است. هر کس که یک روز یا یک ثانیه در جبهه بوده است، بنده مدیونش هستم.

سجاد شاکری، شاعر بعدی بود که برای شعرخوانی دعوت شد. او که به تازگی نماهنگ بام دنیا را خوانده است، گفت: در این جلسه از من خواستند که شعر نماهنگ بام دنیا را بخوانم. بنده ماه قبل کربلا بودم و در آن‌جا صحنی به نام عقیله را می‌ساختند. به همین دلیل از من خواستند که برای این اتفاق شعر بگویم و بخوانم. به همین مناسبت، ۱۸ بند رباعی نوشتم که ۷۲ مصراع می‌شود.

بالی بزن و خیال خود را برسان از خانه خود به بام دنیا برسان

با شوق سپید رو شدن دستت را تا پرچم سرخ رنگ آقا برسان

با پای برهنه سوی درگاه برو از فرش به عرش با دلت راه برو

یک بوسه به خورشید بزن پر بگشا بار و بنه را ببند و تا ماه برو

از محضر ماه راه پرواز بگیر از دست بریده دست اعجاز بگیر

او قبله حاجت است حاجت‌ها را صدبار اگر گرفتی باز بگیر

بین الحرمین را پر از باران کن بر سفره اشک گونه را مهمان کن

در دست نسیم مثل آن پرچم سرخ با یاد سر بریده مو افشان کن

این جا نفس حسین آمد بر لب این جا به زمین فرو نشست از مرکب

این‌جاست همان جا که سر مردان را بر نیزه زدند پیش چشم زینب

گفتم زینب قامتم از غصه خمید ناگه نگهم به صحنه‌ای تازه رسید

یک صحن مجاور برادر دارد تا کور شود هر آن که نتواند دید

از مروه رسیده است به مشهد انگار از شام به کربلا زده پر انگار

با فتح دمشق از سفر برگشته همسایه شده است با برادر انگار

شاعر دیگر این برنامه حامد خاکی بود. او شعر خود را چنین خواند:

در علقمه صدایِ دو مادر به تو رسید/ شرمندگی من دوبرابر به تو رسید

 باب الحوائج ِ همه یِ خیمه هایِ من/ سقایی حریم ِ پیمبر به تو رسید

 من تشنه یِ دوباره برادر شنیدنم/ حالا صدا بزن که برادر به تو رسید

 از دست دادنِ تو مرا ورشکست کرد/ باشد، ولی شفاعت محشر به تو رسید

 فهمیده اند کشتن تو کشتن من است/ بیهوده نیست اینهمه لشگر به تو رسید

 نذرت قبول، خوب فدایِ علی شدی/ هر کینه ای که ماند ز خیبر به تو رسید

فرقَت عمود خورد، عمودِ حرم شکست/ ارثِ سر ِ شکسته یِ حیدر به تو رسید

 وقتی سر ِ تو بند نشد رویِ نیزه ها/ بی معجری به خیمه و معجر به تو رسید

 قبر تو کوچک است، گناهِ رباب چیست؟!/ میگشت در پی ِ علی اصغر به تو رسید

 وقتی شهیدها سرشان رو به نیزه شد/ تنها سر ِ تو بود به پهلو به نیزه شد

***

یادگار دست زهرا در آمد از تنت/ آفرین بر انتخاب سارق پیراهنت

سوختن آن هم در آن صحرا سزاوارت نبود/ آتش عشق خدا افتاد روی خرمنت

آن قدر خوبی که می‌خواهم بمیرم پیش تو/ من نمی‌فهم آن جماعت چگونه کشتنت

تو بدون سر به دیدار خدایت رفته‌ای/ راضی ام بدون سر بیایم من برای دیدنت

آخرین شاعر این جلسه، فاطمه بیرامی بود. او شعر خود را به حضرت فاطمه صغری تقدیم کرد و خواند:

دوباره خاک مدینه پر از خدا شده بود/ بقیع شاهد اسرار کربلا شده بود

بقیع ساکت و بی رهگذر از گذرش/ دوباره محفل گرم بر و بیا شده بود

نشسته بود زنی روضه خوان زنی گریان/ زنی مجلله که صاحب عزا شده بود

طنین خطبه زهراست در صلابت او/ مرور خاطره تیغ لافتی شده بود

درست قصه از آنجات شروع شد که شبی/ تمام کوفه به یکباره بی وفا شده بود

شکست آن همه پیمان و باورش سخت است/ که دین معاوضه با کیسه طلا شده بود

رسید قصه به میدان جنگ آنجا که/ نوای جن و ملک بعدک العفا شده شود

صدای گریه طفلی غریب می آمد/ صدای گریه طفلی که بی صدا شده بود

نگاه آخر مولا به خیمه بود هنوز/ که شعله راهی آغوش خیمه ها شده بود

غروب روز دهم رفت و کاروان هم رفت/ اگر چه سخت ولی از پدر جدا شده بود

تنی که مانده به تف یا سری که رفته به نی/ کدام اوج غم آل مصطفی شده بود

اگر چه خط به خط کربلا همه درد است/ ولی امید فرج درد را دوا شده بود

خدا کند که هواخواه آسمان برسد/ دعا کنید فقط صاحب الزمان برسد

در بخش بعدی این برنامه عزاداری، حجت‌الاسلام و المسلمین غلامی صحبت کرد و با موضوع «پایه‌های عقلانیت سیاسی در نهضت امام حسین» سخنرانی نمود.

دعوت انبیاء الهی به سمت حق بود/ منبع حق خدا است

او در ابتدای صحبت‌های خود ضمن اشاره به رسالت انبیا و ائمه گفت: انبیا الهی و ائمه اطهار نیامده‌اند تا مردم را به سمت خودشان دعوت کنند بلکه همه آنان آمده‌اند تا مردم را به سوی حق دعوت کنند. حرف همه پیامبران یک چیز بیش‌تر نیست و آن هم این است که ما در برابر رسالت خود از شما هیچ اجر و مزدی نمی‌خواهیم چرا که ما مامور هستیم تا تسلیم شده در برابر حق باشیم. حال یک سوال به وجود می‌آید و آن هم این است که این منبع حق کیست و آن را باید در کجا جستجو کرد؟‌ قرآن به این سوال ما پاسخ می‌دهد و می‌گوید «حق از جانب خداوند است». بنابراین منبع حق خدا است و ملاک تمییز حق و باطل اوست.

وی ادامه داد: سوال دیگری که در این‌جا به وجود می‌آید این است که این حق را باید در کجا پیدا کرد؟ دقت داشته باشید که ما دو منبع متصل به خداوند را داریم که بدان وسیله می‌توانیم حق را بشناسیم. یکی عقل است و دیگری وحی و کتاب الهی. تا زمانی که عقل در اثر کثرت گناه کارکرد خود را از دست نداده باشد، می‌تواند ما را هدایت کند. منبع دیگر کتاب خداوند یعنی قرآن است که بنا به حق و بر حق نازل شده است.

چه اتفاقاتی زمینه ساز قیام امام حسین (ع) شد؟از فسق علنی تا اشرافی گری نخبگان

غلامی سخنرانی خود را با طرح یک سوال ادامه داد و گفت: با این مقدمه‌چینی باید این سوال را بپرسیم که در زمان امام حسین علیه‌السلام چه اتفاقی برای حق افتاده است که اباعبدالله در روز کربلا می‌فرمایند که اگر صدای حق ما را پاسخ نمی‌دهید، آن قدر دور شوید که ندای کمک ما به گوش‌تان نرسد. در پاسخ به این سوال باید دلایلی را بررسی کرد. اولین اتفاق این است که حاکمیت مسلمانان به جایی رسیده است که علنا شعارهای کافرانه می‌دهد، علنا سفق می‌کند و شراب‌خوار است. این کارها از نظر اباعبدالله الحسین معصیت بسیار بزرگی است. دومین اتفاق این است که بخش مهمی از نخبگان اسلامی در اثر آوردن لقمه‌های حرام بر سر سفره‌های خود و افتادن در مسیر دنیاپرستی و اشرافیت، حساسیت‌ها و غیرت دینی خود را از دست داده‌اند. در حقیقت، برایشان مرزهای حق و باطل جابه‌جا شده و نسبت به این موضوع هیچ حساسیتی نشان نمی‌دهند و در مواردی حاضر هستند که با حاکم فاسد اموی همکاری کنند. دقت داشته باشید که وقتی نخبگان جامعه در اثر دنیاپرستی، حساسیت‌های دینی خود را از دست بدهند، عامه مردم نیز این حساسیت را از دست داده و دچار انحراف می‌شوند. بالاخره مردم تابع نخبگان و ریش سفیدهای خود هستند. و وقتی این نخبگان گرفتار اشرافیت هستند، نمی‌توان از بقیه مردم انتظاری داشت. چنین وضعیتی مطمئنا جامعه اسلامی را به سمت سقوط می‌برد.

اگر امام حسین قیام نمی کرد همین نماز را هم نمی خوندیم

وی تاکید کرد: البته همان‌طور که می‌دانید، در جامعه اموی ظواهر دینی رعایت می‌شده است و نماز می‌خواندند و روزه می‌گرفتند اما اسلام در چنین شرایطی به یک پوسین وارونه تبدیل می‌شود که هیچ اثری ندارد. وقتی گوهر دین نادیده گرفته شد و توسط نخبگان و مردم ذبح شد، این ظواهر دیگر به درد کسی نمی‌خورد. معتقدم که اگر قیام امام حسین انجام نمی‌شد، حتی همین نماز را هم که اکنون داریم، از بین رفته بود. بنابراین در چنین شرایطی است که امام قیام کرده تا معروف و منکر را به درستی در جای خود قرار بدهد. از همین منظر می‌توان گفت که قیام امام حسین قیام امر به معروف و نهی از منکر است. البته در این قیام نیز یک سوال اساسی وجود دارد و آن هم این است که چند نفر به قیام امام می‌‌پیوندند؟ متاسفانه جامعه اسلامی به جایی رسیده است که مردم فریاد هل من ناصر ینصرنی امام را نمی‌شنوند.

قیام کربلا ایستادگی در برابر دستگاه رسانه ای فاسد اموی بود

این استاد حوزه و دانشگاه با تاکید بر دستگاه رسانه‌ای قوی اموی گفت: به نظرم جریان اموی از یک دستگاه رسانه‌ای قوی برخوردار بوده که این دستگاه دائما در حال وارونه‌سازی حقایق بوده است. در حقیقت، به گونه‌ای عمل می‌کرده است که حقایق و واقعیات از چشم نخبگان جامعه پوشانده شود. بر همین اساس می‌توان گفت که یکی از اقدامات موثر اباعبدالله این بود که در برابر این دستگاه پر قدرت رسانه‌ای بایستد و با روشنگری خود، ابعاد آن را فاش نماید. دقت کنید که حضرت از ابتدای سفر خود تا لحظه شهادت در هر جا که فرصت پیدا می‌کرد، خطبه می‌خواندند و روشنگری می‌کردند. یکی از سوالاتی که این روزها در جامعه ما وجود دارد این است که برنامه امام حسین از قیام کردن چه بود؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که حرکت امام مستند به این است که «اگر کسی ببیند ظالمی حکومت می‌کند، به دین خدا عمل نمی‌کند و به مردم ستم می‌کند، اگر در برابرش قیام نکند، آن مظلوم در کنار آن ظالم همراه با هم به جهنم می‌روند». این موضوع برنامه قیام امام است. برای امام حسین روشن است که اگر این قیام انجام نشود، فاتحه این اسلام را باید خواند. با این رویکرد می‌توان گفت که مرحله اول برای امام بیداری عقول است. این بیداری این قدر مهم است که یک هدف به شمار می‌رود. البته هیچ روشنگری به اندازه شهادت امام اثربخش نیست. در حقیقت، کار به جایی رسیده است که تنها شهادت امام و اسارت اهل بیت او می‌تواند جامعه را نجات دهد.

حجت‌الاسلام و المسلمین غلامی در پایان گفت: اکنون باید بدانیم که وظیفه ما چیست؟ وظیفه اکنون ما این است که خود را از خواب‌آلودگی خارج کنیم و جایگاه خود را تشخیص بدهیم. من فکر می‌کنم که همین پیاده‌روی اربعین هم تداوم بخش قیام امام حسین و هم تداوم بخش روشنگری حضرت زینب است.

در پایان این مراسم، مهدی سماواتی، مداح اهل بیت، به عزاداری و ذکر مصیبت اهل بیت علیها السلام پرداخت.

انتهای پیام

 

captcha