به گزارش ایکنا؛ رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی با استناد به آیه 8 سوره توبه به نفاق دشمنان از جمله آمریکا در مواجهه با ملتهای اسلامی اشاره میکنند و میفرمایند: «سلاح اصلی آمریکا هم در این منطقه که ما در جمهوری اسلامی مراقب این معانی هستیم، نفوذ است -نفوذ در مراکز حسّاس و تصمیمگیر- ایجاد تفرقه است، ایجاد تزلزل در عزم ملّی ملّتها است، ایجاد بیاعتمادی میان ملّتها، میان ملّتها و دولتها، دستکاری در محاسبات تصمیمگیران و وانمود کردن اینکه حلّال مشکلات این است که زیر پرچم آمریکا بروید و تسلیم آمریکا بشوید و حرف آمریکا را قبول بکنید، هر چه او گفت عمل کنید و گوش کنید، این حلّال مشکلات است؛ این را در ذهنیّت تصمیمگیران ملّتهای اسلامی و کشورهای اسلامی میخواهند وارد کنند؛ سلاحهای آنها اینها است که از سلاحهای سخت و سلاحهای نظامی خطرناکتر است. حقیقتاً آنچه انسان مشاهده میکند در کار اینها، همان نفاقی است که در قرآن کریم [فرموده:] کَیفَ وَ اِن یَظهَروا عَلَیکُم لا یَرقُبوا فیکُم اِلًّا وَ لاذِمَّةً یُرضونَکُم بِاَفواهِهِم وَتَأبی قُلوبُهُم؛ این جوری هستند؛ خداوند متعال توصیف کرده اینها را.»
رهبر معظم انقلاب در واقع عمل منافقانه دشمنان را با هدف نفوذ در دولتها و ملتهای اسلامی برای تسلط بر عرصههای تصمیمگیری و تصمیمسازی این کشورها تحلیل کردهاند.
نفوذ در لغت به معنای رخنه، داخل شدن، راه یافتن نهانی، اثر کردن، سرایت، راهیابی، جاری شدن، تحقق یافتن، اعتبار، قدرت و توانایی آمده است (فرهنگ نامههای فارسی، دهخدا، معین، عمید). اما نفوذ در اصطلاح سیاسی به معنی «راه یافتن پنهانی در گروهی یا جایی به منظور «هدفی» است. (فرهنگ عمید) که با هدف تاثیرگذاری، ضربه زدن، دریافت اطلاعات و مانند آنها انجام میگیرد. غالبا نفوذ نیز از طریق اغوا، قدرت، زور، اجبار، اقناع، دستکاری ذهنی و اقتدار اعمال میشود تا دولت، رهبران و جامعه هدف مطابق خواست اهداف نفوذکنندگان تصمیمگیری و عمل کنند.
در عصر امروز که قدرتها کمتر میتوانند با زور و قدرت نظامی و فیزیکی کشور و حکومتهای مستقل را وادار به اطاعت و متابعت تام و تمام از خود کنند شیوههای نرم یا به تعبیر قرآنی رویکردهای منافقانه را برای تطمیع، اغوا، تغییر محاسبات و فریب مسئولان آن کشور به کار میگیرند.
اما آیه 8 سوره توبه چه نسبتی با این موضوع دارد؟
متن آیه: «كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً ۚ يُرْضُونَكُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَىٰ قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ»
ترجمه آیه: «چگونه [براى آنان عهدى است] با اينكه اگر بر شما دست يابند، درباره شما نه خويشاوندى را مراعات مىكنند و نه تعهّدى را، شما را با زبانشان راضى مىكنند و حال آنكه دلهایشان امتناع مىورزد و بيشترشان منحرفند.»
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پیرامون این آیه آورده است: «خداى تعالى در آيه مورد بحث ميان (ال) و (ذمة) مقابله انداخته براى اين بوده كه تا دلالت كند بر اينكه مشركين هيچگونه ميثاقى را كه حفظش از واجبات است نسبت به مؤمنين حفظ و رعايت نمىكنند، چه آن ميثاقهایى كه اساسش اصول تكوينى و واقعى است مانند خويشاوندى و قرابت و يا آن ميثاقهایى كه اساسش قرارداد و اصطلاح باشد، مانند عهد و پيمانها و سوگندها و امثال آن.
اگر كلمه (كيف) در ابتداى آيه مورد بحث تكرار شده هم براى اين بوده كه مطلب را تاكيد كند و هم اينكه آن ابهامى را كه فاصله شدن جمله طولانى (الا الذين عاهدتم) ميان جمله (كيف يكون) و جمله (و ان يظهروا) ممكن بود در بيان ايجاد كند بردارد.
پس معناى آيه شريفه چنين است: چگونه مشركين در نزد خدا و رسول عهدى دارند و حال آنكه هم ايشان اگر بر شما دست يابند در باره شما رعايت عهد و قرابت را نخواهند كرد، امروز شما را با چربزبانى راضى مىكنند تا از كشتنشان دست برداريد ليكن دلهایشان به گفتههایشان ايمان نداشته و بيشترشان فاسقند.
از اينجا معلوم مى شود كه جمله (يرضونكم بافواههم) از باب مجاز عقلى است، چون راضى كردن را به دهنها نسبت داده در حالى كه در حقيقت منسوب به گفتارهاست كه در دهنها وجود پيدا مىكند و از آنها خارج مىشود. جمله (يرضونكم...)، مسئله انكار وجود عهد را براى مشركين تعليل مىكند و به همين جهت با فصل و بدون عطف آمده است و تقدير آن چنين است: چگونه براى آنان عهدى مىتواند باشد و حال آنكه با دهنهايشان شما را راضى مىكنند و ليكن دلهايشان از آنچه در دهنهایشان است خوددارى دارد و بيشترشان فاسقند.
اما اينكه فرمود: (و اكثرهم فاسقون) مقصود بيان اين جهت است كه اكثر ايشان به همين فعل عهدشكنند نه اينكه اگر روزى همگيشان بر شما غلبه يافتند عهد شما را مىشكنند پس آيه شريفه هم متعرض حال افراد مشركين است و هم حال دسته جمعى آنان و مىفرمايد افرادشان هيچ عهدى و ميثاقى و قرابتى را درباره شما رعايت نمىكنند و دستهجمعي هم اگر قدرت يابند عهد و پيمانى را از شما مرعى نخواهند داشت.»
میتوان راضی کردن با زبان یا به تعبیر علامه طباطبایی «چربزبانی» دشمن برای جلب رضایت مسلمانان را در واقع یکی از همین تاکتیکهای نفوذ مانند اغواگری و فریب است که در واقع برای پوشاندن نفاق آنهاست زیرا دیگر تاکتیکها و روشهای سخت کمتر جواب میدهد.
آیتالله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه در اینباره آورده است که « (ال) به معنى خويشاوندى است و بعضى آن را به معنى عهد و پيمان دانستهاند، در صورت اول منظور اين است كه قريش اگر چه خويشاوند پيامبر و گروهى از مسلمانان بودند ولى هنگامى كه خودشان كمترين اعتنایى به اين موضوع نداشته باشند و احترام خويشاوندى را رعايت ننمايند، چگونه انتظار دارند پيامبر (ص) و مسلمانان در مورد آنها رعايت كنند. در صورت دوم تأكيدى براى ذمة كه آنهم به معنى عهد و پيمان است محسوب مىشود.
راغب در كتاب (مفردات) ريشه اين كلمه را از (اليل) به معنى درخشندگى مىداند چه اينكه پيمانهاى محكم و خويشاوندیهاى نزديك داراى درخشندگى خاصى هستند.
بعد قرآن اضافه مىكند كه هيچگاه فريب سخنان دلنشين و الفاظ به ظاهر زيباى آنها را نخوريد زيرا: (آنها مىخواهند شما را با دهان خود راضى كنند، ولى دلهاى آنها از اين موضوع ابا دارد؛ يرضونكم بافواههم و تابى قلوبهم).
دلهاى آنها از كينه و انتقامجویى و قساوت و سنگدلى و بىاعتنایى به عهد و پيمان و رابطه خويشاوندى پر است، اگر چه با زبان خود اظهار دوستى و مودت كنند و در پايان آيه اشاره به ريشه اصلى اين موضوع كرده مىگويد: و بيشتر آنها فاسق و نافرمانبردارند (و اكثرهم فاسقون).»
براین مبنا به دلیل کینهورزی و مبتلا بودن دشمن به فسق و نفاق، آنها هیچ ابایی از زیرپاگذاشتن عهد و پیمانها ندارند و اگر در ظاهر لبخند میزنند و دست دوستی میدهند تنها برای راضی کردن مسلمانان با هدف اثرگذاری بر اذهان و تصمیمات آنها و انحراف تصمیمات به سمت اهداف خود است.
حجتالاسلام و المسلمین قرائتی نیز در تفسیر نور پیرامون این آیه نکات ذیل را برمیشمرد که عبارتند از:
1ـ عمق كينه دشمن را هنگام قدرتش بايد شناسايى كرد، نه هنگام ضعف او.
2ـ سكوت و سادهانديشى درباره دشمنى كه اگر چيره شود مراعات هيچ مسئلهاى را نمىكند، گناه است.
3ـ مشركان، نه مراعات مسائل عاطفى و همسايگى را مىكنند، نه به پيمانها و تعهدات احترام مىگذارند.
4ـ ظاهرسازى و بازىهاى سياسى و تبليغاتى دشمنان، ما را فريب ندهد.
5ـ پيمانشكنى، نفاق، تظاهر و سياستبازى، فسق است.
در مجموع این آیه بخشی از مجموعه دشمنشناسی قرآن و تبیین تاکتیکهای دشمن برمبنای نفاق است که در دنیای امروز و در روابط و مراودت بینالمللی و به ویژه توافقات و معاهدات بینالمللی کاملاً قابل مشاهده است که قدرتها تا قبل از توافق با دولتها و حکومتهای مستقل لبخند بر لب دارند و از وفای به عهد و رعایت توافق دم میزنند اما همین که توافق به سرانجام رسید به بهانههای مختلف از انجام تعهدات خود سر باز میزنند.
نمونه بارز آن رفتار آمریکا در قبال عمل به تعهدات بینالمللی است که منافقانه و با ظاهری زیبا توافقی را به سرانجام میرسانند ولی بعد آن را به راحتی کنار گذاشته و هیچ نگرانی نیز بابت اینکه به منزله یک حکومت عهدشکن شناخته شود ندارد و البته در این میان ترامپ یک عنصر استثنایی است که پرده نفاق رؤسای جمهور قبلی را نیز کنار زده و صریح، روشن و بدون هیچگونه پردهپوشی اهداف واقعی آمریکا را در قبال کشورهای اسلامی و منابع و ثروتهای آنان بیان میکند.
انتهای پیام