به گزارش ایکنا، نشست «بازخوانی خوانش شریعتی از جهتگیری طبقاتی»، امروز، 7 اسفند، با حضور جمعی از اندیشمندان در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
عباس نعیمیجورشری، جامعهشناس و استاد دانشگاه، در این نشست بیان کرد: اگر بخواهیم در مورد شریعتی به دقت سخن بگوییم، باید بدانیم که آرای وی در دورههای متعدد متفاوت بوده و حتی گاه در برخی از این موارد متضاد بوده است. یعنی به نظر میرسد با فردی مواجه هستیم که در حال آزمون و خطاست. از این حیث تعارضها و تفاوتهایی نیز در آثار او دیده میشود که به تأخر و تقدم زمانی آثار برمیگردد.
وی تصریح کرد: مجموعه آثار جهتگیری طبقه اسلام، شامل دو متن پیاده شده از نوار است که گویا در محافل خصوصی بحث شده، به علاوه یادداشتهای ایشان که بر نقطه نظرات طبقاتی و اقتصادی متمرکز بوده است. بر این اساس پیش از آنکه بخواهم نظرات و نقدهای خود را مطرح کنم باید مشخص کنم که اساساً کتاب و مؤلف در مورد چه چیزی سخن میگویند و آنچه درصدد تحلیل آن هستیم چه محورهایی دارد.
نعیمیجورشری افزود: نخستین محوری که میتوان با عنوان اندیشه طبقاتی شریعتی از کتاب استخراج کرد، بدین قرار است که او میگوید تمامی منابع تولید و مواد طبیعی قابل تولید و مصرف در طبیعت، برکاتی هستند که از سوی خدا برای تمام مردم آفریده شدهاند و مالک حقیقی خدا است و در تفکر اسلامی که شریعتی به عنوان مدافع او سخن میگوید، انسان یک امانت دارد و مسئول است. بنابر این فرد در مالکیت بر مال، امانتدار خدا و فاقد اصالت عمل است و در پیشگاه مردم و خدا پاسخگوست.
وی افزود: محور دوم این است که شریعتی معتقد بود، کار بدنی و فکری، مقدس و محترم است و بر همین مبنا، مبنای اصلی مالکیت نیز در حقیقت به معنای حق انسان بر دستاورد خودش و حق برخورداری انسان از ثمره کار خودش است. کار بدنی و فکری انسان، دستاوردهایی دارد و انسان مخیر است و حق دارد که مالک تام و تمام ثمره کار خود باشد و این نیز وجه دیگری از تفکر اقتصادی شریعتی است.
این جامعهشناس بیان کرد: ضلع سوم تفکر او در حوزه اقتصاد این است که نظام اقتصادی اگر عدالت اقتصادی را به صورت توجیه اخلاقی تبلیغ کند، اما استثمار نیروی کار و حیف و میل منابع تولیدی جامعه توسط زراندوزان انجام شود، آن نظام اخلاقی نیست و به دوگانه صورت و سیرت نظام اقتصادی نظر دارد و توجهش نیز به سمت عدالت اقتصادی است و میگوید، اگر نظامی داشته باشید و این نظام عدالت اقتصادی را تبلیغ کند و توجیه اخلاقی برای آن بیاورد و خودش را پرچمدار آن عدالت اقتصادی بداند، اگر در عمل نیروی کار مورد استثمار طبقه زراندوز واقع شود، این نظام، اخلاقی و اسلامی نیست و به تضاد شعار و عمل در اینجا اشاره دارد.
وی افزود: محور چهارم اندیشه شریعتی این است که میگوید اصالت اقتصاد و رشد اقتصادی در ابعاد اجتماعی قابل دفاع است، اما در ابعاد فردی نسخه صحیحی نیست و با این بحث مواجه هستید که شریعتی میگوید در سطح کلان باید از الگوی توسعه اقتصادی پیروی کرد و این الگوی توسعه نیز الگوی سرمایهدارانی است که در جهان حکمفرما است، اما در سطح فردی باید تابع زهد بود و شریعتی نسخه واحدی را تجویز نمیکند، بلکه نسخه او دوگانه است که در سطح کلان و خرد متفاوت هستند. در سطح خرد میگوید باید تابع اخلاقیات، سادهزیستی و زهد باشید.
نعیمیجورشری گفت: محور دیگر اندیشه او این است که برای مقابله با سیستم سرمایهداری نوین، باید با آن سیستم همراهی کرد تا قوی شد و اینطور نیست که علیه آن سیستم شعار دهید. بلکه باید با آن سیستم همراهی کنید و شیوه مقابلهای که شریعتی با این سیستم تجویز میکند، این است که باید با آن همراهی کنید تا قدرتمند شوید و وقتی قدرتمند شدید، این سیستم را کنار بگذارید. لذا نگاه او یک نکاه تاکتیکی است و حربهای است که برای کنار نهادن سیستم سرمایهدارانه دارد.
وی ابراز کرد: محور ششم تفکر او این است که نسخه ایدهآل برای جایگزینی نظام سرمایهداری، اسلام نخستین است و شریعتی وقتی در مورد اسلام سخن میگوید، بین دو مفهوم تفاوت قائل میشود؛ مفهومی که تحت عنوان اسلام عقیده یاد میکند و در مقابل آن اسلام فرهنگ را قرار میدهد. او معتقد است اسلام نخستین که اسلام در عهد پیامبر(ص) است و اوجش در علی(ع) تجلی یافته است، اسلام عقیده و ایدئولوژی است و از آن طرف، معتقد است که اسلام فرهنگ، نسخه تحریف شده اسلام است و این اسلامی است که به دست طبقه مسلط استثمارگر افتاده و این اسلام، آن هنجارهای اصیل را ندارد و این اسلام به عنوان یک ابزار استخدام شده تا به استثمار سایر طبقات بپردازد.
این جامعهشناس بیان کرد: محور هفتم اندیشه شریعتی در این کتاب، نگاه شریعتی به بحث سوسیالیسم است. شریعتی به سوسیالیسم که اشاره میکند، اسلام عقیده را مطرح میکند و این اسلام عقیده را که دال سوسیالیستی هم دارد، در قامت یک فلسفه و جهانبینی مطرح میکند و تذکر میدهد این سوسیالیسمی که من میگویم با سوسیالیسم مارکسیستی متفاوت است. در سوسیالیسم مارکسیستی، مسئله در حد بازتوضیح اقتصادی است و به لحاظ فلسفی نیز در حد ماتریالیسم باقی میماند، اما شریعتی میگوید، سوسیالیسمی که من میگویم به عنوان فلسفه و جهانبینی است و از این تقلیلگرایی مارکسیستی در امان است.
رویکرد دوگانهای است که شریعتی نسبت به سرمایهداری در حوزههای اجتماعی و فردی دارد. توصیه او در مورد این است که در حوزه اجتماعی که صحبت میکنیم، ثروت خوب است و آن ثروت که اصالت اقتصاد را نیز در درون خود دارد خوب است و زیربنای معاد محسوب میشود، اما در دید شخصی خیر
وی افزود: شریعتی مشخصاً اشاره میکند که مارکس به عنوان یک اصل کلی، اقتصاد را زیربنای انسان میداند، اما باید برعکس او عمل کنیم و به همین دلیل، با سرمایهداری دشمن هستیم. او میگوید سوسیالیسم، تنها یک تغییری نیست، بکه تغییری در بودن و ماهیت و هست انسان است و الا اگر همان آدمها سیستم اقتصادیشان عوض شود که بدتر میشوند و بورژوازی با همان گندابش به شکل دیگری دامنگیر سوسیالیسم میشود و از این جهت است که شریعتی سوسیالیسم مبنی بر ماتریالیسم را حتی پستتر از سرمایهداری میداند و از این جهت سوسیالیسم خودش ار متفاوت از سوسیالیسم ماتریالیستیک میداند و به سوسیالیسم دینی یا عرفانی اسلامی و عقیدتی قائل است.
این جامعهشناس گفت: مرحوم شریعتی را باید همچون سایر متفکران، در عنصر تاریخیت و زمان و مکانش سنجش کرد و اگر هر متفکری را خارج از زمان و مکانش سنجش کنیم، خطا کردهایم. از طرفی از مقدس شدن متفکران نیز باید جلوگیری کرد. آنها سرمایههای فکری یک ملت هستند و باید اینها را نقد کرد. از این حیث این نقد منصفانه و صریح، منجر به این میشود که مسیر برای اندیشیدن فراخ شود.
وی با اشاره به نقدهای خود به این دیدگاههای شریعتی گفت: هنگامی که کتاب را به دست میگیرید، منتظر این هستید که نظرات اقتصادی را بشنوید، اما کتاب فاقد انسجام موضوعی است و موضوعات بسیار پراکنده و متنوعی در این صحبتهایی که در کتاب است، میشنوید و این بحث را مطرح میکند که آیا میتوانیم این ادعا را قبول کنیم این کتاب یک کتاب مستقلی است یا خیر که معتقدم پاسخ منفی است. این کتاب را نمیتوان به عنوان یک کتاب مستقل و مستحکم در نظر گرفت.
نعیمیجورشری افزود: خدشه دوم که میتوان به کتاب وارد کرد اینکه، ایدههای مطرح شده در این کتاب پراکنده است و از این حیث، دقت نظری و مفهومی ندارد. البته که شریعتی یک روشنفکر و محقق بوده است، اما وقتی از لغات استفاده میکند، متعجب میشوید. وقتی در مورد سرمایهداری صحبت میکند، بسیار غیر دقیق حرف میزند و سرمایهداری که او توضیح میدهد، بیشتر فحش و بد و بیراه گفتن است و همه را یککاسه میکند و وقتی در مورد سوسیالیسم صحبت میکند، توجه ندارد که دارای نحلههای مختلف است. این دقت نظری و مفهومی را در صحبتهای او نمیبینید و او خیلی کلگرایانه مفاهیم سرمایهداری را به کار میبرد. یعنی در آنجا که میخواهد، تقبیح کند یا آنجا که میخواهد تشویق کند، این دقت علمی را نمیبینید.
وی بیان کرد: خدشه دیگر اینکه، کتاب و آرای مشخص کتاب از یک متدولوژی علمی پیروی نمیکند و نمیتوانید بگویید که صاحب سخن، از این متد پیروی میکند. برای نمونه رویکرد دوگانهای است که شریعتی نسبت به سرمایهداری در حوزههای اجتماعی و فردی دارد. توصیه او در مورد این است که در حوزه اجتماعی که صحبت میکنیم، ثروت خوب است و آن ثروت که اصالت اقتصاد را نیز در درون خود دارد خوب است و زیربنای معاد محسوب میشود، اما در دید شخصی خیر.
شریعتی معتقد بود که کار بدنی و فکری، مقدس و محترم است و بر همین مبنا، مبنای اصلی مالکیت نیز در حقیقت به معنای حق انسان بر دستاورد خودش و حق برخورداری انسان از ثمره کار خودش است
نعیمیجورشری گفت: مسئله این است که چطور میتوان این دو را تلفیق کرد؟ مگر اینکه فکر کنید گوینده خیلی با مباحث علم اقتصاد آشنا نیست. این سطح اقتصاد کلان و خرد را اینطور نمیشود، جدا کرد. چون از لحاظ علمی نمیشود کشوری را یافت که با رشد اقتصادی، کل اقتصاد ثروتمند شود، اما درآمد سرانهاش افزایش نیابد. وقتی کل اقتصاد ثروتمند شود، درآمد سرانهاش نیز افزایش مییابد و این چرخش حوزه کلان و خرد است. شاید در حوزه فردی به واسطه آموزههای عرفانی که داریم توصیه میکنید که انسانها سادهزیست باشند، اما این روحیه باعث میشود که در روحیه کلان نیز اثر بگذارد و اگر ایدئولوژی سادهزیستانهای داشته باشید، عملا در سطح کلان نیز متاثر خواهد شد. به نظر میآید که در اندیشه او در این زمینه ناهمخوانی وجود دارد.
وی تصریح کرد: خدشه دیگر این است که شریعتی از موضع ایدئولوژیک با علم اقتصاد برخورد میکرد. این موضع و آرمانی که توصیف میکند، هر قدر هم که مجذوبکننده باشد، در تحققپذیری آن، جای تردید است. تردیدهای جدی در آن وجود دارد و نسخه تجویزی شریعتی، ذیل همان اسلام ایدئولوژیک در مقابل اسلام فرهنگ است، اما آیا اساسا میتوان آن توصیفی که شریعتی از اسلام ایدئولوژیک در عصر پیامبر(ص) دارد را استمرار داد؟ این چیزی که اسمش را اسلام فرهنگ میگذارد، اتفاق خوب هم در دل آن افتاده است. شریعتی میگوید از آنجا که این اسلام فرهنگ در خدمت جنبش اجتماعی نبوده مذموم است و هر آنچه در خدمت جنبش اجتماعی نبوده، گویی مذموم است.
نعیمیجورشری در پایان گفت: این دوگانگی جای تردید و تأمل دارد. به ویژه اینکه مکانیزم تحقق آن نیز نامشخص است. اگر بپذیریم که این اسلام فرهنگ بد و سیاه است، اما اسلامی که شما میخواهید بیاورید چطور میخواهد تحقق یابد؟ یعنی مکانیزم تحقق آن نیز نامشخص است.
انتهای پیام