سده اخیر را میتوان به حاکمیتهایی همچون باستانگرایی، فاشیسم و نازیسم، کمونیسم شوروی، لیبرال و اسلام خواهی تقسیم کرد که هریک از آنان همچون باستانگرایی حکومت پهلوی، فاشیسم ترکیه و ایتالیا، نازیسم آلمان نازی، کمونیزم شوروی، لیبرال و اسلام جوامع اسلامی در جای خود قابل بحث بسیارست؛ چراکه هریک از این حکومتها دارای طرفداران و مخالفانی بودند و پس ازمدتی به دلیل بروز مشکلاتی همچون سیاسی، اقتصادی و ... منحل شدند و تنها حاکمیت اسلامی است که پابرجا مانده است و این اصل با شکلگیری نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در نیمه دوم قرن اخیر از شدت بیشتری برخوردارست، تاجاییکه این تفکر در سالهای اخیر موج بیداری اسلامی را نه تنها در کشورهای اسلامی بلکه در کشورهای امریکایی، اروپایی و افریقایی ایجاد کرده است.
ایران در سدهای که گذشت با فراز و نشیبهایی رو به رو بوده است، امسال آخرین نوروز قرن را تجربه میکنیم و جا دارد به اتفاقات دهههای گذشته نگاهی گذرا داشته باشیم. دستاندازی دشمنان و منفعتطلبان بلوک شرق و غرب به ایران به بهانههای مختلف از 200 سال پیش به چشم میخورد، با مرور اتفاقات این سده متوجه تغییر نحوه پوشش مردان و زنان و و حتی تردد آنان میشویم. با اندکی تأمل و تحقیق متوجه تحولات شگرفی در 10دهه اخیر در حوزه حمل و نقل درون شهری و برون شهری خواهیم شد.
اوضاع اقتصادی دردهه30
یکی از موضوعاتی که اوضاع معیشتی مردم در دهه 30 را سخت کرده بود، اوضاع نابسامان اقتصادی بود که تا معرض فروپاشیدگی پیش رفت. فریدون هویدا در مورد اوضاع آشفته اقتصادی در این دهه مینویسد: «علیرغم بركنار]ی[ زاهدی، اوضاع اقتصادی كشور روزبهروز بدتر میشد. گرچه كه بعد از سقوط مصدق، بهرهبرداری از نفت ايران را كنسرسيومی متشكل از كمپانیهای غربی بهعهده گرفت و درآمد ايران هم از بابت فروش نفت (به صورت دريافت 50% سود) به مراتب بيشتر از گذشته شد؛ ولی بهخاطر فساد گسترده و عدم كارآیی در امور كشور، تمام درآمد نفتی به هدر میرفت و يک بار ديگر، ايران در معرض تهديد ورشكستگی قرار گرفته بود».
بر اساس مستندات تاریخی اوضاع نابسامان اقتصادی در این دهه نارضایتی عمومی را افزایش داد. به عنوان نمونه فریدون هویدا در ادامه گزارشهای خود از اوضاع اقتصادی دهه 30 مینویسد: «بورس بازی مستغلات و زمين، اقتصاد ناسالمی بهوجود آورده بود و طبقه جديدي كه از اين راه به ثروت رسيده بود، در برابر قدرت فئودالها عرض اندام میكرد. بودجه دولت، متكی به كمکهای مالی آمريكا بود و صاحبان مشاغل آزاد، كمبود نقدينگی خود را با وام گرفتن از تجار بازار، با بهرههای گزاف، جبران میكردند. بيكاري هردم فزوني ميگرفت و بهدنبال آن موج ناآرامیهای سياسی و اجتماعی نيز افزايش میيافت».[1]
«بحرین، همواره بخشی از ایران بوده و آخرین بار هم صادق خان زند، برادر کریم خان زند برای آرام کردن مناطقی که شورش کرده بودند، رفت. او کناره جنوبی خلیج فارس را طی کرده و از بحرین به کویت رفته و از آنجا به بصره می رود و سپس وارد ایران می شود. اسناد تاریخی متعددی در این رابطه وجود دارد. رضاشاه در سال 1306 رضایت داد که بحرین از ایران جدا شود. بر اساس پیمان آخال که بین ایران و روسیه بسته شده و مرزهای شمال شرقی ایران را با روسیه تزاری و ترکمنستان امروز مشخص می کرد، دهکده ای به نام فیروزه که بر اساس تقسیم بندی جزو ایران بود، به دست روسها افتاد و الان هم جزو ترکمنستان است. البته حالا کسی در نظام جمهوری اسلامی ایران، ادعای ارضی نسبت به هیچ یک از کشورهای همسایه ندارد.
سال 1316 در زمان رضاشاه یکی از بدترین قراردادها بسته شد به نام پیمان سعدآباد. بر اساس این پیمان که با سه کشور اطراف یعنی عراق، ترکیه و افغانستان بسته شد، همهاش واگذاری خاک ما بوده و یک مورد هم پیدا نمیکنید که وقتی یک تکه از سرزمین ما به آن طرف رفته، یک تکه از سرزمین آنها هم به طرف ما آمده باشد، یعنی مبادلهای انجام شده باشد مثل کاری که مرحوم میرزاتقی خان امیرکبیر در قرارداد ارض روم کرد و سلیمانیه که این طرف بود داده شد به عثمانی، خرمشهر (مهمّره آن زمان) که آن طرف بود، به ایران داده شد. یعنی مبادلهای انجام شد، اما در پیمان سعدآباد همهاش واگذاری از طرف ایران بوده است. یعنی بخش مهمی از آرارات که جزئی از ایران بود، واگذار شد به آتاتورک. بخشی از ایران واگذار شد به افغانستان و بخشی از مرز ایران که همین اروندرود باشد که بعداً بر سر آن بین ایران و عراق جنگ شد، در زمان رضاشاه، همهاش به عراق واگذار شد. این موارد تنها بخشی از افتاضاحات به بار آمده دولت رضاخانی است». [2]
دهههای اول تا سوم قرن با تمام فراز و نشیبهایش به پایان رسید و ایران به دهه چهارم قرن رسید، در این زمان سه جریان اصلی سیاسی ایدئولوژیک در تاریخ معاصر ایران بهطور همزمان مطرح بودند و تقابلاتی با هم داشتند. این سه جریان عبارتاند از: ناسیونالیسم لیبرال، اسلامگرا و سوسیالیسم که در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، جریان اسلامگرا بر رقبای خود غلبه یافت و گفتمان غالب را در فضای انقلابی کشور تشکیل داد و همین عامل باعث گردید جریانهای سیاسی دیگر به دور از صحنه سیاسی کشور باقی بمانند. [3]
زمزمههای انقلاب در دهه چهارم انقلاب با جدیت بسیار زده شد، ظلم و ستم حاکمیت پهلوی برای دور نگه داشتن مردم از جریانات انقلابیگری بیشتر شده و ساواکیها با استفاده از روشهای اعترافگیری که در اسرائیل و امریکا آموزش دیده بودند از انقلابیها اعتراف میگرفتند و آنانی که اعتراف نمیکردند همچون نواب صفوی ودیگر یاران انقلاب را به شهادت رساندند. در این دهه دهه 50 امام راحل به دلیل روشنگری و بصیرتافزایی مردم گاه و بیگاه در تبعید به سر میبردند.
تأثیر همه اقشار جامعه در راستای پیروزی انقلاب
جریانات انقلابیگری و مبارزات تنها به اقشار دانشگاهی و دانشآموزی محدود نمیشد، چراکه پیشینه ایرانیان قرآنی بود و جامعه قرآنی در هدایت برنامههای مبارزاتی نقش بهسزایی داشتند، بزرگان انقلاب در دهه 40 در قالب برنامههای قرآنی مردم را نسبت به ظلم رژیم منحوس پهلوی، اهداف و برکات انقلاب و دوری از طاغوت در تمامی نقاط ایران آگاه میساختند و این جریانات در نهایت منتج به پیروزی نهضت انقلاب اسلامی شد.
از فعالیت قرآنی افرادی همچون شهید بهشتی نمیتوان غافل شد، وی در آثار قرآنی خود همچون «پرتوی از قرآن»، «خدا از نگاه قرآن»، «روش برداشت از قرآن»، «محکم و متشابهات قرآن» به نکات بسیار مهم معرفتی پرداخته است. پس از آنکه فعالیتها در محافل خصوصی رونق گرفت به جلسات عمومیتر در مساجد و حسینیهها کشیده شد، بزرگان انقلاب به مردم گوشزد میکردند قرآن تنها کتاب تلاوت و ثواب بردن نیست، بلکه حیات طیبه انسان در دل انسان نهفته شده است.
در دهه 50 نه تنها شاهد تداوم فعالیتهای بیشتر انقلابیون هستیم بلکه فعالیتهای قرآنی نیز از رونق بسیار زیاد برخوردارست. کودکان و نوجوانان دهه40 امروز به نوجوانان و جوانان انقلابی تبدیل شده بودند که هرکدام وزنهای قدرتمند برای ایران و جریانات انقلابیگری هستند. در هر گوشه از این مرز و بوم را نگاه میکنیم متوجه خروش خودجوش مردم با رهبری امام راحل میشویم آنان از ظم طاغوت به ستوه آمده و سعی در تغییر نظام حاکمیت داشتند و این تغییر باید در مسیر قرآن، اهلبیت(ع) و اشلام ناب محمدی هدایت میشد.
پیروزی انقلاب اسلامی آغازی بر شکلگیری جمهوری اسلامی
پیروزی انقلاب اسلامی آغازی است بر شکلگیری جمهوری اسلام و به تبع آن توسعه فعالیتهای قرآنی است، پس از پیروزی انقلاب و برگزاری رفراندوم و موافقت بیش از 98 درصد مردم با نظام جمهوری اسلامی وقت آن رسیده بود که قانون اساسی تنظیم و استحکامی گسست ناپذیر بین قوانین و قرآن شکل گیرد و به همین دلیل پایه و اساس قوانین کاملا رنگ و بوی قرآنی گرفت.
انقلاب در بهمن 57 به پیروزی رسید و در شهریور سال 59 جنگ را عراق به پشتیبانی امریکا و دیگر کشورهای اروپایی و آسیایی بر ایران تحمیل کرد. که خوشبختانه تلألو مبانی قرآنی و اسلامی در جامعه باعث شد که رزمندگان اسلام با دست خالی جلوی دشمنان ایستاده و از کیان انقلاب نوپای ایجاد شده دفاع کنند. رزمندگان در آن دوران نیز دست از فعالیتهای قرآنی برنداشته و در سنگرها به تلاوت و آموزش قرآن میپرداختند، نویسندگان دفاع مقدس در خصوص آن فعالیتها و شهدای این حوزه مطالب بسیاری قلم فرسایی کردند که گواه این ادعا این است که در استان مرکزی بیش از 70 شهید قرآنی شناسایی شده است.
مردم به ویژه خانوادهها در دهه 60 وقتی با قرائت قاریان مصری آشنا شدند و همین عامل باعث شد تا علاقه وافری در میان علاقهمندان بهوجود آید. آن زمان همه تشنه بودند و با جان و دل سعی میکردند تا تجوید و صوت و لحن را بیاموزند، در این زمان جلسات قرآن شور عجیبی داشت و از این دوران و دهه 70 به عنوان دوران طلایی قرآن یاد کرد، اما پس از گذر این ایام انگیزهها به مرور کاسته شد، شاید تا حدودی دلیل کاسته شدن انگیزهها به توسعه هرچه بیشتر مسابقات قرآن و جایگزینی مباحث دینی و معنوی در رادیو تلویزیون مربوط باشد. البته ناگفته نماند کسی با برگزاری مسابقات قرآن مخالف نیست، اما باید از این اصل به عنوان فرصت خوبی برای توسعه فعالیتهای قرآنی استفاده شود.
رونق فعالیتهای قرآنی بانوان در دهه 60 و 70
در دهه 60 و 70 فعالیت قرآنی بانوان بسیار چشمگیر است، آنان از هر فرصتی برای شرکت در جلسات قرآن و حتی آموزشهای مقدماتی تا حرفهای استفاده میکردند. بانوان تشنه فراگیری مبانی الهی و اعتقادی بودند و گویا این کمبود که از دوران ستمشاهی به چشم میخورد را به بهترین شکل جبران کردند، چه بسا در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد رشد بسیار در حوزههای مختلف هستیم و این رشد در حوزه قرآن نیز مانند دیگ رشتهها به چشم میخورد.
اوج فتنه دشمنان در سال 88
فتنه انگیزی دشمنان از روزهای پس ازپیروزی انقلاب اسلامی را شاهد هستیم این دشمنیها با ترور شخصیتهای تأثیرگذار جامعه آغاز شد و در دهه 80 به ویژه سال 88 به اوج خود رسید، در این ایام دشمنان مبانی اعتقادی و دینی مردم همچون امام حسین(ع) را نشانه گرفته و به ساحت مقدس آن حضرت و محرم وعزاداران سیدالشهداء(ع) هتک حرمت کردند. جامعه روحانیت، قرآنیان، فرهنگیان، دانشگاهیان، اصناف و ... به رهبری رهبر فرزانه انقلاب این فتنه را مدیریت کرده و فتنه آنان را به خودشان بازگرداندند.
دشمنی دشمنان اسلام تنها به فتنه سالهای دهه 80 محدود نشد، آنان روی دیگری از فتنه خود را نشان دادند و شیعه گریزی، اسلام هراسی و ترویج مسیحیت و راه اندازی داعش را در دستور کار خود قرا دادند. داعش با ساز وکار تعریف شده امریکاییها شیعیان را با فجیعترین حالت به شهادت میرساند، آنان به سرزمین حضرت زینب کبری(س) وحضرت رقیه(س) تعرض کرده قصد تخریب بارگاه ایشان را داشتند جوانان با غیرت و شجاع مسلمان از ایران ودیگر کشورها همچون افغانستان به جنگ با داعش شتافتند و در این برهه زمانی بسیاری از جوانان اعزامی به سوریه و عراق شهد شیرین شهادت نوشیدند.
تحقق وعده نابودی داعش توسط شهید سلیمانی
سردار سپهبد شهید سلیمانی پس از به شهادت رسیدن محسن حججی وعده نابودی داعش را داده بود که طول نکشید این وعده محقق شد و بخش اعظم سرزمینهای سوریه از لوث وجود داعشیها پاک کرد. پس از این دوران بود که دشمن کینه سردار دلها را به دل گرفت و در دی ماه سال 98 ایشان و جمعی از یاران اسلام را به شهادت رساند.
همچنین فعالیتهای قرآنی در 4دهه پس از انقلاب با جهش بسیار خوبی نسبت به سالهای قبل از انقلاب روبه بوده است، اما به نظر میرسد تارسیدن به مدینه فاضله بسیارفاصله داریم، برای تبیین مبانی قرآنی و دوری از نابسامانیهای اقتصادی، ربا، اختلاس، باید به اصل خود همان که در سالهای اول انقلاب بودهایم بازگردیم، برخی از ما مردم اصل خود را فراموش کرده وخواسته ویا ناخواسته اسیر وسوسههای شیطان نفس میشویم، اگر به فطرت پاک خود بازگردیم قطعا ایرانی شکوفاتراز قبل خواهیم داشت.
لازمه بازگشتن به خویشتن خویش در آخرین سال قرن جاری
امسال آخرین نوروز قرن را تجربه میکنیم، سالهای 1300 تا 1398 را با تمام خوب و بدش به گذشته می سپاریم. به نظر میرسد در آخرین سال از قرن 14 شمسی باید به خویشتن خویش بازگردیم ومعرفتافزایی را پیشه کنیم. به قول علی شریعتی «بازگشت به خویشتن همان بازگشت به اسلام است»، در سال 99 باید به اسلام ناب محمدی بازگشته و از هرچه غیر از قرآن است دوری کنیم، گویی در سالهای اخیر انسانیت به معنای عام کلمه گم شده است و امروز کمتر به آن سر میزنیم، بهترست اندکی وجدان خود را بیدار کرده و صادقانه اعمال و رفتار خود را در ترازوی ارزیابی قرارهیم که چه بودیم و چه شدیم.
گام دوم انقلاب آغازشده و باید گذری به آنچه ازآنجا برخاستهایم داشته باشیم، رهبر معظم انقلاب همواره از آتش به اختیار جوانان سخنانی فرمودند، جوانان به ویژه جوانان متعهد، انقلابی و قرآنی در ساخت چهل ساله دوم انقلاب نقش بهسزایی دارند مبادا این رسالت خطیر را باسهلانگاری به دست فراموشی سپارند.
مسئولان قرآنی در سال پایانی قرن فعالیتهای تاثیرگذار قرآنی در حوزههای قرآنی را با جدیت بیشتری دنبال کنند و دست از موازی کاری وکارهای باری به هر جهت برداشته و یکدل مشغول به فعالیت باشند. چه بسا وقتی مجاهدانه در هر حوزهای قدم برداشته شود قطعا موفقیت حاصل میشود.
ضرورت ارتباط قرآن و زندگی در چهل ساله دوم انقلاب
در چهل ساله دوم انقلاب بیشک نیازمند بیشتر ارتباط قرآن و زندگی هستیم قرآن تنها برای تلاوت و ثواب بردن نیست، ایمان قرآنی داشتن باید در آخرین نوروز قرن و آخرین سال قرن جدی گرفته شود، قرآن نازل شده تا مفاهیم آن در ذهن، روح و قلب ما باقی بماند و ما از ناپاکیها و آلودگیها پاک شویم.
منابع؛
1-فريدون هويدا، سقوط شاه، تهران: اطلاعات، صص 133 ـ 134
2.گوشهای از سخنان علیاکبر ولایتی در برنامه«هنگام درنگ»
3.برگرفته شده از مطلب احمد معنوی
انتهای پیام