به گزارش ایکنا؛ در این شماره از فصلنامه اندیشه نوین دینی، مقالاتی با عناوین «واکاوی نسبت مفهوم مخلوق و فیض در آموزههای دینی با محوریت حکمت متعالیه»، «درآمدی بر روش تأویل کلامی متشابهات قرآن با الهام از مفهومشناسی راسخان در علم»، «تبیین مساله دعا از نظر فخر رازی با توجه به اهم مبانی انسان شناسی او»، «نقد آرای امریتساری و چکرالوی در قرآنبسندگی و سنتگریزی»، «بررسی تحوّلات تاریخی «ضروریّ» مذهب در فقه امامیّه»، «تجلی صفات خداوند در کنایات صحیفه سجادیه(با رویکرد تعمیق معرفت دینی)»، «کیفیت رجعت از دیدگاه آیت الله شاه آبادی»، «عدم قطعیتِ سرنوشت انسان در منابعِ نقلی»، «بررسی و ارزیابی دیدگاه منتقدان معاصر در نفی امامت منصوص با تاکید بر امامت امام علی(ع)» و «ظرفیت روششناسی بنیادین در بازخوانی انتقادی روششناسی متکلمان مسلمان در پاسخ به مسئله تحول انواع داروین» منتشر شده است.
در چکیده مقاله «واکاوی نسبت مفهوم مخلوق و فیض در آموزههای دینی با محوریت حکمت متعالیه» میخوانیم از دیدگاه حکمت متعالیه، خداوند منشأ فیض دائم و قدیم است. واکاوی مقصود از این فیض و نسبت آن با خلقِ سایر موجودات، مسأله اصلی این نوشتار در راستای وضوح مواضع فلاسفه در مبحث قدم و حدوث عالم است. مراد از این فیض، صادر نخستینی است که عنوان مخلوق بر آن صدق نمیکند؛ هرچند با توسع در مفهوم «مخلوق» می توان آن را نیز تحت اطلاق جای داد. این موارد و نیز این که بحث پیشرو، روشنگر این حقیقت است که ذهنیّت اندیشوران از مفاهیم کلیدی در مبحث حدوث یا قدمِ «مخلوق»، «عالَم» و «فیض» یکسان نیست و نیز طرح شواهدی بر تعدّد اصطلاحها در متون، یافتههایی است که این مقاله با شیوه تحلیلی ـ اسنادی بدانها پرداخته و با ابهامزدایی از مفاهیم واژههای «خلق»، «فیض» و «عالَم» زمینهساز وضوح بیشتر مسأله پیچیده و چالشبرانگیز حدوث و قدم عالم شده است.
نویسنده مقاله «درآمدی بر روش تأویل کلامی متشابهات قرآن با الهام از مفهومشناسی راسخان در علم» در طلیعه نوشتار خود آورده است مفهوم راسخان در علم در آیه 7 آلعمران و نسبت آنان با علم تأویل در میان عالمان اسلامی با دیدگاههای مختلفی همراه بوده و بطور خاص متکلمان مسلمان در تأویل کلامی متشابهات قرآن، رویکردهای متفاوتی داشتهاند. در این مقاله به روش تحلیل کیفی گفتمان، پس از طرح مسأله، با تکیه بر دیدگاهی تشکیکی در معناشناسی راسخان به لحاظ سلبی و ایجابی در آیه 7 فوق که در رویکردهای گذشته به ندرت مطرح شده، روش تأویل کلامی متشابهات جستجو شده و فتح بابی در اصول کلی تأویل آنها صورت گرفته است. بر این اساس از بعد سلبی سه اصل: تنزیه الهی از توهّمات انسانی و تنزیه ساحت الهی در ذات و فعل از قبائح عقلی و نفی تشبیه عوالم غیبی و فرامادی به عوالم حسی و مادی مورد اشاره قرار گرفته و از بعد ایجابی نیز پنج اصل: فهمپذیری متشابهات، نقش راهگشای دلالتهای قرآنی به مثابه محکمات، نقش روشگذارانه روایات، تأکید بر اصول عقلیبرهانی و نهایتاً توجه به نکات اصیل ادبی و لغوی مطرح شده است.
در طلیعه نوشتار «تبیین مساله دعا از نظر فخر رازی با توجه به اهم مبانی انسان شناسی او» میخوانیم در تبیین مساله دعا از نظر فخررازی، نباید مبانی انسان شناسی وی را نادیده گرفت. جبر و اختیار ، تجرد نفس و کمال انسان اهم مبانی انسان شناسی هستند که تبیین مساله دعا را تحت تأثیر قرار میدهند. بنا بر اینکه فخر را در این مسائل مهم انسان شناسی صاحب چه اندیشه ای بدانیم، تحلیل مساله دعا متفاوت خواهد شد. این پژوهش با روش تحلیلی و استنادی در پی تبیین مساله دعا از نظر فخررازی مبتنی بر اهم مبانی انسان شناسی ایشان است. یافتههای تحقیق نشان میدهد؛ علی رغم تشتت آراء فخر در این مسائل، قول به اختیار و تجرد نفس ارجح است و میبایست بر اساس آن مساله دعا تبیین گردد. هم چنین نگرش جامع فخر به کمال انسان و بررسی از زوایای مختلف نیز تاثیر بسزایی در تفسیر دعا دارد. در این نوشتار با توجه به این مبانی انسانشناسی فخر رازی، مسأله دعا تبیین شده است.
نویسنده مقاله «نقد آرای امریتساری و چکرالوی در قرآنبسندگی و سنتگریزی» در طلیعه نوشتار خود آورده است با آنکه پیامبر(ص) تفکر قرآنبسندگی را قبل از نهادینه شدن آن توسط حاکمان پس از خود، با حدیث اریکه، پیشگویی و رد کرده بود، در سده اخیر، این تفکر، پس از فراز و نشیبهای بسیار، توسط دو تن از اندیشهوران تأثیرگذار شبهقاره هند، به نامهای عبدالله چکرالوی و خواجهاحمد دین امریتساری توسعه یافته است. از این رو، تحقیق پیشرو بر آن شده، آرای قرآنبسندانه این دو اندیشهور شبهقاره را به روش توصیفی - انتقادی مورد ارزیابی قرار دهد. در این راستا، یافتههای تحقیق به این نحو است: ادله سهگانهای که این دو اندیشهور، در توجیه قرآنبسندگی، ارائه کردهاند عبارتند از: قرآن وحی الهی است، برخلاف سنت؛ نقش پیامبر(ص) تنها ابلاغ قرآن است و ابلاغ سنت واجب نیست؛ تمام جزئیات احکام دینی، از قرآن قابل دریافت است و سنت امر زایدی است.
در طلیعه نوشتار «بررسی تحوّلات تاریخی «ضروریّ» مذهب در فقه امامیّه» میخوانیم تبیین «ضروری» و سیرتحولات آن در مذهب امامیه از اهمیت فراوانی برخوردار است. با این توصیف لازم است این مسئله واکاوی شود که اصطلاح ضروریات مذهب از چه عصری وارد مذهب شده و سیر تطوّرات و تحولات آن چگونه بوده است؟ این مقاله با روش تحلیلی – توصیفی و بر اساس این مبنا که جایگاه ضروریات در مذهب از مسلّمات کلامی و فقهی(متسالم علیه)، و از اجماعیّات بالاتر است و به مصادیقی اطلاق شده که اثبات آن، احتیاج به نظر و استدلال ندارد، به این نتیجه دست پیدا کرده که، ضروری مذهب اصطلاحی مستحدث و نو است که قبل از ابن ادریس حلّی کاربرد کلامی و فقهی نداشته و اولین مرتبه ایشان آن را استعمال کرده و بعد از محقق حلّی و علّامه حلّی در بین متاخّران گسترش یافته و صاحب جواهر بیشترین کاربرد را داشته است. علمای معاصر برای جلوگیری از پیامدهای گسترش تکفیر و محدودیت باب اجتهاد، به تنقیح، تضییق و تحدید دایره کاربرد آن پرداختهاند.
نویسنده مقاله «عدم قطعیتِ سرنوشت انسان در منابعِ نقلی» در طلیعه نوشتار خود آورده است طبقِ برخی آیات و روایات، سرنوشتِ لایتغیر درباره انسان منتفی است و آنچه به نامهایِ قضا و قدر و ... مطرح میشود سرنوشتِ غیر قطعی است. خداوند همگام با زندگی انسان سرنوشتها را قطعیت میبخشد. به تعبیر دیگر اینگونه نیست که خداوند از ازل سرنوشتِ همه چیز را به طور قطعی تعیین کرده باشد و فارغ از همه امور گشته و تنها کارِ او در رابطه با این عالم ، تطبیق حوادث روز مرّه با مکتوب قطعیِ پیشین باشد. تدبیر و ربوبیّت الهی همگام با لحظه لحظه زندگیِ انسانها جاریست و از ذات لایتناهی و یدِ باسطه او هر آن گمانِ فیض و تفضّلی جدید میرود. این یافته با روش نقلی قابل اثبات است به عنوان مثال آموزه تقدیر در شب قدر، دوام ربوبیت الهی، مراحلِ شکل گیریِ افعال الهی از مرحله علم تا مرحله امضا، نفیِ قضا و قدر محتوم در برخی احادیث و اقتضایِ لطف الهی ادله این یافته هستند.
انتهای پیام