به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا جباران، عضو هیئت علمی گروه اخلاق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در این یادداشت آورده است:
در روزهای اخیر در فضای مجازی از آقای عبدالعلی بازرگان سخنانی منتشر شد که با وقایع تاریخ انطباق ندارند. این نوشته به منظور نقد آن گفتار فراهم آمده است. سخنان آقای بازرگان حاوی چند ادعاست:
1. به فراوانی از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمودند: «از من چیزی نقل نکنید»
2. امامان شیعه نه خود چیزی نوشتهاند نه کسی را به نوشتن تشویق کردهاند.
3. اولین جوامع حدیث اهل سنت پس از سال 220 هجری نوشته شده است.
4. اولین کتابهای حدیثی شیعه پس از سال 330 هجری نوشته شده است.
پیش از ورود به نقد این دعاوی، تذکر دو نکته لازم است: نخست این که سخنان آقای بازرگان چنان که خواهد آمد، همه بر خلاف تاریخ منقول است. از آنجا که گوینده را مبرّا از غرضورزی میدانیم، این خلافگویی را باید بر ناآگاهی ایشان از مباحث این حوزه حمل کنیم و دلسوزانه به ایشان متذکر شویم که برای حفظ شئون دانشوری از ورود غیرتخصصی به حوزههایی که نیازمند تخصص است، بپرهیزند. دوم این که گوینده این سخنان دارای رویکرد مشخصی نیست.
توضیح این که مواجهه با سنت با دو رویکرد سنی و شیعی ممکن است و هر یک از این دو رویکرد الزامات و لوازمی دارند. سنت رسول خدا(ص) با رویکرد سُنّی انقطاعی صد ساله دارد که با منع خلیفه دوم از کتابت و نشر احادیث آغاز شد و با تجویز عمر بن عبدالعزیز پایان یافت؛ به همین دلیل با این رویکرد سنت منقول از قطعیت لازم برخوردار نیست، ولی با رویکرد شیعی بهرغم التزام حاکمیت به منع خلیفه دوم، سنت قولی و فعلی رسول خدا(ص) به وسیله امامان اهل بیت(ع) بازخوانی میشد و در فرهنگ شیعی استمرار داشت. بر این اساس در رویکرد شیعی هیچ انقطاعی در نقل سنت نبوی نیست.
ادعای اول/ منع نقل حدیث توسط رسول خدا(ص)
این سخن با اشکالات زیادی مواجه است:
یک. منع دیگران از نقل حدیث به این معنی است که آن حضرت برای پیروان خود هیچ سفارش و توصیهای نداشته است و حتی لازم نمیدیده ابهامات کتاب الاهی را برای امّت خود توضیح دهد؟ میدانیم که چنین رفتاری با روش رهبران دینی مخالف است. نمیتوان پذیرفت کسی که خود را رسول خدا برای همه مردمان در همه اعصار آینده میداند بخواهد با پیروان خود به طور کلی قطع ارتباط کند.
دو. این سخن با این ساختار خود را تکذیب میکند. اگر رسول خدا(ص) به فراوانی به اصحاب خود فرموده از من چیزی نقل نکنید، آقای بازرگان این سخن رسول را از چه طریقی به دست آورده؟ همین که این یک سخن برای ایشان نقل شده، معلوم میشود چنین گزارهای صادق نیست.
سه. این سخن هیچ مستندی در کتب شیعه و سنی ندارد. در کتب اهل سنت احادیثی در منع از کتابت حدیث نقل شده ولی در نهی از نقل حدیث هیچ حدیثی در دست نیست.
حدیث منع کتابت نیز با آن که از تعدادی از اصحاب رسول خدا(ص) با اسناد مختلف و الفاظ متفاوت از رسول خدا(ص) روایت شده، از جهات مختلفی مورد انتقاد است: نخست از ناحیه سند؛ به گفته برخی از حدیث شناسان اهل سنت صحیحترین سندی که از این حدیث در دست حدیثشناسان موجود است احادیثی است که همام بن يحيى از زید بن اسلم از عطاء بین یسار از ابوسعید خدری نقل کرده است. در این سند، همام بن يحيى و زید بن اسلم غیر قابل اعتمادند. رجالیون همام بن یحیی را به خاطر حافظه ضعیفش نکوهش کرده و به صراحت گفتهاند منقولاتش قابل اعتماد نیست. زید بن اسلم تابعی و از فقهای مدینه است که در سال 136 درگذشته از وابستگان (موالی) عمر بن خطاب بود و بیشتر با او مینشست.
رجالیون اهل سنت در باره او نوشتهاند: قرآن را به رأی خود تفسیر میکرد، حافظهاش عیبی داشت و در حدیث تدلیس میکرد. او خود گفته است در روزی که خلیفه به در خانه فاطمه رفت من هیزم با خود میبردم. ابن عدی از رجالیون اهل سنت در کتاب خود او را در زمره ضعیفان آورده. انتقاد دیگر به این حدیث این است که جز صد سال اول تاریخ اسلام که حکومت اسلامی تحت سیطره نام خلیفه دوم قرار داشت، حتی در زمان رسول خدا(ص) هم به این حدیث عمل نشد.
اگر رسول خدا اصحابش را از نوشتن حدیث نهی کرده بود، چرا اصحاب او حتی امیرالمؤمنین علی(ع) به این نهی التفاتی نکردند و کتب حدیث نوشتند و چرا خلیفه اموی عمر بن عبدالعزیز با این نهی مخالفت کرد و فرمان کتابت حدیث داد و چرا همه علمای مسلمان اعم از شیعه و سنی به نوشتن کتاب روی آوردند. انتقاد دیگر به این حدیث این است که احادیث معتبری بر خلاف آن دلالت دارند؛ با این همه این احادیث بر منع کتابت دلالت دارند نه بر منع نقل حدیث. طبق این احادیث رسول خدا(ص) فرمود نوشتهها را از بین ببرید و در ادامه فرمود: «حدثوا عني و لا حرج، از من نقل کنید اشکالی ندارد».
چهار. احادیث زیادی با سند معتبر از رسول خدا(ص) در دست داریم که اصحاب خود را به نقل سخنانش سفارش و تشویق کرده است. از جمله: کراجکی از علمای شیعه در قرن پنجم روایت کرده است: «نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مِنَّا حَدِيثاً فَأَدَّاهُ كَمَا سَمِعَ فَرُبَّ مُبَلِّغٍ أَوْعَى مِنْ سَامِع شاداب و خرم کسی که سخنی از ما بشنود و آن را همانطور که شنیده برساند، بسا شنونده¬ای که از رساننده سخن هشیارتر است». این حدیث را احمد بن حنبل از علمای بزرگ اهل سنت، در قرن دوم با اندکی تفاوت در عبارت نقل کرده است.
کلینی از امام صادق(ع) و علی بن ابراهیم قمی از امام باقر(ع) و احمد بن حنبل از محمد بن جبیر بن مطعم نقل کرده که رسول خدا(ص) در جمع اصحاب در مسجد خیف در آخرین روز از ایام تشریق فرمود: «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِي فَوَعَاهَا وَ حَفِظَهَا وَ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَيْرُ فَقِيهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْه، شاداب بندهای که سخن مرا بشنود و به خاطر بسپارد و حفظ کند و به کسی که آن را نشنیده برساند؛ بسا کسی که دانشی را با خود حمل میکند و خود دانشمند نیست و بسا کسی که دانشی را به دانشمندتر از خود میرساند». طبق نقلهای فراوان رسول خدا(ص) در جاهای مختلف قبل یا پس از آن که مطلبی را به اصحاب خود ابلاغ کرد، فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْكُمُ الْغَائِب، ای مردم! آنان که حاضرند به آنان که غایبند برسانند».
در کتب متعدد شیعه و سنی نقل شده که وقتی یکی از اصحاب در ضرورت نوشتن حدیث شک کرده بود، آن حضرت در حالی که به دهانش اشاره میکرد، به او فرمود: «اكتب فو الّذي نفسي بيده ما خرج منه إلّا حقّ، بنویس قسم به آن که جانم در دست اوست جز حق از این بیرون نمیآید». دلیل و شاهد بر این که رسول خدا(ص) اصحاب خود را به کتابت و نقل سخنان خویش تشویق میکرده به قدری فراوان است که میتوان از آنها کتاب مستقلی پرداخت. از جمله این شواهد:
یک. سنت نقل چهل حدیث در جهان اسلام که بر مبنای سخنی از رسول خدا(ص) شکل گرفته است. در حدیثی که امام رضا(ع) در صحیفه خود نقل کرده، رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ حَفِظَ عَلَى أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً يَنْتَفِعُونَ بِهَا بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَقِيهاً عَالِما، هر کس برای امت من چهل حدیث که از آن بهرهای ببرند، حفظ کند، خداوند تعالی در روز قیامت او را فقیهی دانشمند مبعوث خواهد کرد». بر این اساس بسیاری از عالمان دین به این امید که مشمول این حدیث باشند و در روز قیامت فقیه و عالم شمرده شوند، کتابهای چهل حدیث نگاشتند از کتابهای مشهور چهل حدیث، اربعین شیخ منتجب الدين، علي بن عبيد الله بن بابويه الرازي، متوفای 585، اربعین شهید اول متوفای 786 ق، اربعین شیخ بهایی و کتاب الاربعون الصغری تالیف أبى بكر أحمد بن الحسين البيهقي متوفی 458 است. در عصر ما نیز تعدادی از دانشمندان از جمله امام خمینی(قده) کتاب چهل حدیث نوشتهاند.
دو. از مشهورات تاریخ اسلام پس از وفات رسول خدا(ص) واقعه حدیث شویی است که در زمان خلیفه اول و با طراحی خلیفه دوم اتفاق افتاد. اگر رسول خدا(ص) نقل حدیث و به تبع آن کتابت حدیث را منع کرده بود، خلیفه و همفکرانش چه چیزی را می¬شستند یا به آتش میکشیدند؟ و نقل چه چیزی را ممنوع کردند؟
سه. این که رسول خدا(ص) در بستر احتضار فرمود: برایم کتف و قلمی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید. این سخن اگر بر جواز و بلکه رجحان نقل حدیث دلالت ندارد، چه معنی دیگری میتواند داشته باشد. اگر رسول خدا(ص) نوشتن و نقل حدیث را منع کرده برای چه میخواست چنین سندی تنظیم کند.
چهار. احادیث زیادی از رسول خدا به دست آمده که شنونده را از دروغ بستن به خویش برحذر میدارد. از جمله فرمود: « مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار، هر کس به عمد دروغی به من ببنددجایگاه خویش را در آتش آماده سازد» اگر نقل حدیث در جامعه اسلامی ممنوع باشد، چگونه میتوان به رسول خدا دروغ بست.
نتیجه سخن این که این نسبت به رسول خدا(ص) که فرموده است از من چیزی نقل نکنید از مصادیق دروغ بستن به آن حضرت است.
ادعای دوم/ منع نقل حدیث توسط امامان
بر خلاف این ادعا امامان(ع) هم خود نوشتهاند و هم اصحاب را به نوشتن تشویق میکردند. برای این که روشن شود تشویق به نوشتن سیره پیوسته معصومین بوده، موضع رسول خدا(ص) را نیز بیان میکنیم. از آن حضرت سخنان زیادی در این باب نقل شده از جمله میفرماید: «قَيِّدُوا العِلمَ بالكِتابِ علم را، با نوشتن در بند كشيد». منظور از علم در این سخن شریف همان سخنانی است که از خود در باره دین میفرمود. همچنین میفرماید: «هر که دانش یا سخنی از من بنویسد، تا هنگامی که آن دانش و سخن باقی باشد، پیوسته برای او پاداش مینویسند».
امام حسن مجتبی(ع) به جوانان خاندان خویش میفرمود: «إنّكُم صِغارُ قَومٍ و يُوشِكُ أن تَكونوا كِبارَ قَومٍ آخَرينَ، فَتَعَلَّمُوا العِلمَ ، فَمَن لم يَستَطِعْ مِنكُم أن يَحفَظَهُ فَلْيَكتُبْهُ و ليَضَعْهُ في بَيتِهِ، شما خردسالانِ قومى (نسلى) هستيد كه به زودى بزرگان قوم (نسلى) ديگر مىشويد. پس دانش بياموزيد و هر يك از شما نمىتواند علم را در حافظه نگه دارد، آن را بنويسد و در خانه نگهد دارد». إمام صادق(ع): «اكتُبُوا ؛ فإنَّكُم لا تَحفَظُونَ إلاّ بالكِتابِ بنويسيد؛ زيرا جز با نوشتن، حفظ نمىكنيد».
پیرو تشویق و توصیه رسول خدا(ص) و امامان شیعه، اصحاب ایشان به نوشتن روی آوردند و کتابهایی در حدیث جمعآوری کردند. آقای سید محمد رضا جلالی در کتاب تدوین السنة الشریفة، 22 نفر از صحابه را نام برده که از احادیث رسول خداص کتاب پرداخته بودند. امیرالمؤمنین(ع)، سلمان فارسی، ابوذر، عایشه، جابر بن عبدالله، ابو رافع غلام آزاد شده پیامبر انس بن مالک، سعد بن عباده، معاذ بن جبل، حنظلة بن ربيع الكاتب، عبدالله بن عمر و ابوبکر از آن جملهاند. خلیفه اول در کتاب خود 500 حدیث از سخنان پیامبر جمع کرده بود. او این کتاب را پیش عایشه گذاشته بود. ولی پس از رسول خدا و با شروع جریان حدیثشویی آن را از عایشه گرفت و سوزاند.
برخی از این کتابها تا دورههای بعد نیز موجود بودهاند. مثلا کتاب القضایا و السنن و الاحکام که به وسیله ابورافع کاتب رسول خدا(ص) یا پسرانش کاتبان امیرالمؤمنین(ع) نوشته شده بود، در قرن دوم هم موجود بوده و زیربنای فقه زیدی شده همچنین کتاب ابوبکر بن عمرو بن حزم و کتاب صحیفه صادقه نوشته عبدالله بن عمرو بن عاص تا زمان امام صادق(ع) موجود بوده است، کتاب صحیفه صادقه در زمان امام صادق به وسیله فرزند عبدالله بن عاص منتشر شد. این کتاب حتی تاریخ و مدت نگارش و اولین حدیثش برای محدثان شناخته شده است. طبق روایتی امام صادق(ع) یکی از شاگردانش را برای دیدن مفاد کتاب ابوبکر بن عمرو در یک مسأله خاص نزد فرزندان او فرستاد.
در منابع حدیثی دهها کتاب به امامان معصوم نسبت داده شده. از امیرالمؤمنین(ع) حدود30 کتاب یاد شده که مهمترین آنها کتاب جامعه و کتاب جفر است جامعه کتابی است درباره احکام حلال و حرام که با املای پیامبر(ص) و خط علی(ع) نگارش یافت. و جفر در باره حوادث و اتفاقات است. امام علی(ع) آنرا در پوست نوشته بود. از فاطمه زهرا (س)، حاصل گفتگوی آن حضرت با فرشتگان با نام «مصحف فاطمه» با خط علی بن ابیطالب به یادگار مانده و در نزد ائمه باقی بود. رسالةالحقوق و کتاب صحیفه سجادیه از امام سجاد(ع) باقی مانده. کتابی با نام تفسیر از امام محمد باقر(ع) روایت شده که تا زمان سیدبن طاووس بخشهایی از اصل آن موجود بوده است.
توحید مفضل و کتاب اهلیلجة از امام صادق(ع) است. موضوع این دو کتاب خداشناسی و توحید است. علمای شیعه، گفتهاند کتاب توحید مفضل املای امام صادق(ع) بر مفَضَّل بن عُمَر جُعْفی کوفی است. ولی کتاب اِهلیلَجه را خود امام نوشته و سپس متن دستخط خود را در اختیار مفضّل گذاشته است. صحیفة الرضا از کتابهای معتبر شیعه و از اصول اولیه، مجموعه روایاتی است که امام رضا علیهالسّلام به واسطه پدران خویش از رسول خدا (ص) روایت کرده. این کتاب درباره موضوعاتی چون توحید، علم، عبادات و احکام، تفسیر، فضایل حضرت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و اهل بیت، اخلاق و آداب، خوردنیها و آشامیدنیها، طب و مسائل بهداشتی حدیث نقل کرده است. آنچه نام بردیم برخی از کتابهایی است که به امامان شیعه نسبت داده میشود و نسخههای برخی از آنها هنوز در دست شیعیان و در کتابخانههای معتبر دنیا موجود است. و غالبا به زبانهای دیگر از جمله فارسی و اردو نیز ترجمه شدهاند.
ادعای سوم/ نوشته شدن جوامع حدیثی بعد از دوقرن
گوینده در این باب ادعا کرده است که هفت فقیه مشهور اهل سنت خود هیچ کتابی ننوشته و اولین کتاب حدیثی اهل سنت در سال 220 به وسیله محمد بن اسماعیل بخاری نوشته شده. عمر بن عبدالعزیز در سال 99 به خلافت رسید، خلافت او تا سال 101 ادامه داشت. به نقل بخاری او در نامهای که به فرماندار خود در مدینه ابوبکر بن حزم نوشت از اندراس حدیث اظهار نگرانی کرد و به او دستور داد که به نوشتن و جمع حدیث اقدام کند. ابن عبدالعزیز پس از دو سال و پنج ماه خلافت از دنیا رفت. ما نمیدانیم این نامه را در چه مقطعی از عمر خلافت خود نوشته؛ ولی در هیچ تاریخی، از امتثال ابوبکر بن حزم نشانی به دست نیامده؛ با این حال نگارش حدیث از همان زمان آغاز شده و تا پیش از تولد محمد بن اسماعیل حدود ده رساله و جامع حدیثی نگاشته شده است. من به ذکر چند کتاب که پیش از این تاریخ نوشته شده اکتفا میکنم.
1. طبق نقل محمد بن جعفر کتّانی، محمد بن مسلم زهری متوفای 124 در زمان عمر بن عبدالعزیز رسالهای در حدیث تدوین و برای او ارسال کرد.
2. حافظ ذهبی معتقد است سنن و فروع، برای اولین بار پس از انتقال قدرت به بنی عباس تدوین شد. حکومت عباسیان در سال 132 با بیعت ابوالعباس سفاح آغاز شده. منظور از سنن روایاتی است که روشهای رسول خدا(ص) در گذران زندگی را حکایت میکنند و منظور از فروع سخنانی است که در باره احکام فرعی دین از رسول خدا(ص) صادر شده است.
3. قدیمی ترین متن مدونی که از اهل سنت در دست داریم صحیفه همام بن منبّه است که در سال 130 درگذشته است.
4. ابوحنیفه بین سالهای 80 تا 150 میزیسته. خطیب خوارزمی پانزده مسند از او احیا کرده که تحت عنوان جامع المسانید موجود است. مسند به کتابهایی اطلاق میشود که یک منقولات یک نفر از دیگری را جمعآوری کرده است مثلا مسند زید کتابی است حاوی احادیثی که زیدبن علی (ع) نقل کرده است.
5. مالک بن انس امام مالکیها بین سالهای 93 و 179 میزیسته و به درخواست منصور عباسی کتاب موطأ را نوشته است. او برای نوشتن موطأ از میان صد هزار حدیث ده هزار روایت را انتخاب کرد و برای تنقیح روایات، پیوسته به آنها مراجعه میکرد و با محک قرآن و حدیث میسنجید تا آن که بالاخره شمار روایات به سه هزار روایت، تقلیل یافت.
6. محمد بن ادریس شافعی بین سالهای 150 تا 204 میزیسته و کتاب اُمّ را نوشته که فقه مستند به روایات است.
7. احمد بن حنبل بین 164 و 241 میزیسته و کتاب مسند را با حدود 30 هزار حدیث و فضائل الصحابه و فضائل امیرالمؤمنین و چند کتاب حدیثی دیگر را نوشته است. بر این اساس این سخن که پیش از محمد بن اسماعیل بخاری در بین اهل سنت کتاب حدیثی نوشته نشده ناشی از ناآگاهی گوینده آن است.
ادعای چهارم/ تاخیر 330 ساله در نوشتن کتابهای حدیثی شیعه
در این بخش نیز به کتبی اشاره میکنیم که محدثان شیعه پیش از این تاریخ نوشتهاند.پس از آن که اکثر نزدیک به همه کتب حدیثی اصحاب رسول خدا (ص) به وسیله دو خلیفه شسته یا سوزانده شد، اصحاب ائمه شیعه به سفارش آن حضرات کتابت و جمعآوری سخنان ایشان را آغاز کردند. حاصل این تلاش که حدود دو قرن و نیم طول کشید، بیش از شش هزار و ششصد نوشته است که نام آنها در فهرستهای شیعه آمده و روایات آنها در ضمن جوامع روایی پس از دوره حضور حفظ شده و تعدادی از آنها هنوز هم به طور مستقل موجودند. مثل کتاب مسائل علی بن جعفر پسر امام صادق(ع)، کتاب مسعدة بن زیاد از اصحاب امام باقر و صادق (ع) و کتاب مبعث از علي بن إبراهيم بن هاشم از اصحاب امام عسکری(ع).
از این تعداد چهار صد کتاب که از همه معتبرترند، با عنوان اصول چهارصدگانه شناخته میشوند. همانها هستند که دستمایه اصلى مؤلفان جوامع بزرگ حدیثى را فراهم آوردهاند. تعداد قابل توجهى از این اصول نزد شیخ حر عاملى و قسمتى نزد علامه مجلسى و بخشى هم نزد محدّث نورى نگاهدارى مىشده شیخ آقا بزرگ تهرانى در الذریعة الى تصانیف الشیعة(ج2) از یکصد و هفده اصل و ترجمه مصنّفان آنها یاد کرده است.
روش انتقال کتب حدیث
به احتمال زیاد برای خوانندگان جالب باشد که بدانند کتابهای حدیث با چه سازوکاری از نسلی به نسل دیگر منتقل شدهاند. آگاهی از این روشها و سازوکارها موجب میشود نسبت به موجودی کتب حدیث اطمینان بیشتری داشته باشیم. پیش از پیدای صنعت چاپ کتاب به صورت محدود و با روش نسخهبرداری تکثیر میشد به همین دلیل احتمال تحریف کتابهای گذشتگان به آسانی صورت میگرفت، راویان حدیث برای حفاظت از سخنان معصومان و انتقال درست آنها به نسلهای بعد روشهایی ابداع کردند طبق بررسی علمای درایة برای انتقال حدیث از شخصی به شخص دیگر هشت روش وجود داشته. وقتی یک محدث، کتابی در حدیث مینوشت، ممکن بود احادیث آن را تک تک برای شاگردان خود بخواند و آنها بنویسند یا حفظ کنند؛ این راه با آن که مطمئنترین راه انتقال بود، همیشه امکانپذیر نبود. به همین دلیل راههای دیگری ابداع شد که انتقال کتاب را تسهیل میکرد.
این راهها عبارتند از کتابت، قرائت، اجازه و مناوله. کتابت این است که استاد حدیث، کتاب خود را در اختیار شاگرد میگذاشت تا آن را رونویسی کند. قرائت یعنی این که شاگرد کتابی را که نوشته برای استادش بخواند و استاد صحت احادیث آن را تأیید کند. اجازه یعنی این که استاد به شاگردش بگوید من به تو اجازه میدهم احادیث کتاب مرا نقل کنی و مناوله به این معنی است که استاد کتاب خود را به شاگردش بدهد. محدثان معمولا برای اطمینان بیشتر، این روشها را به صورت ترکیبی به کار میبردند به این معنی که مثلاً پس از رونویسی کتاب استاد، آن را برای استاد میخواندند و از او اجازه روایت هم میگرفتند.
با آن که میدانیم اِعمال این همه دقت اگرچه همیشه امکانپذیر نبوده، و در موارد زیادی به خاطر شرایط نامساعد سیاسی اجتماعی کاستیهای زیادی بر محدثان تحمیل شده، آگاهی از وجود این روشهای سختگیرانه ما را قانع میکند که میراث حدیثی و روایی موجود چیزی نیست که به این آسانی از آن عبور کرد.
فهرست منابع
آقا بزرگ طهرانی، الذریعة، دارالاضواء، سوم، بیروت، ۱۴۰۳ق،
ابن ادریس، سرائر، حقيق وتقديم السيد محمد مهدي الموسوي الخرسان، العتبة العلوية المقدسة، اول، نجف، 1429ق.
ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، تصحيح وتعليق علي أكبر الغفاري، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين، سوم، قم، بیتا
ابن حنبل، مسند، دار صادر
ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، بینا، قم، بیتا.
ابن طاووس، الأمان من أخطار الأسفار والأزمان، تحقيق و نشر مؤسسة آل البيت (ع) لإحياء التراث، اول، قم، 1409ق.
ابن عبدالبر، جامع بیان العلم، ادارة الطباعة المنیریة، قاهرة
ابوریّة، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، دارالمعارف، قاهرة
احمدی میانجی، مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم، دارالحدیث، اول، قم، 1998م.
امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 1، ص 638، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1406ق.
باقری بیدهندی، ناصر، (1376) اصحاب اجماع، علوم حدیث شماره 6.
بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح، تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، دارالقلم، اول، بیروت، 1407ق.
بکائی، محمد حسن، کتابنامه بزرگ قرآن کریم، نشر قبله دانشگاه امام صادق(ع)، اول، تهران، ۱۳۷۴ش.
تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، مرکز نشر کتاب، تهران، ۱۳۳۸.
جبل عاملی، شزف الدین، النص و الاجتهاد، انتشارات اسوه
جلالی، محمدرضا، تدوین السنة الشریفة، مکتب الإعلام الإسلامي، مرکز النشر قم.
حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، المطبعة العثمانیة، حیدر آباد.
حلى، حسن بن يوسف بن مطهر، كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، تحقیق حسين درگاهي، بینا، اول، 1411.
خطیب بغدادی، تقیید العلم، تحقیق یوسف العش، دار احیاء السنّة، 1395ق.
دارمی، عبدالله بن عبدالرحمن، سنن دارمی، بینا، مدینه، 1386ق.
شوشترى، نور الله بن شريف الدين، الصوارم المُهرقة في نقد الصواعق المُحرقة( لابن حجر الهيثمي)، تحقیق جلال الدين محدث، بینا، 1367.
صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، تحقیق و تصحیح محسن کوچه باغی، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، دوم، 1404ق.
ضمیری، محمدرضا، کتاب شناسی تفصیلی مذاهب اسلامی،
طبرى آملى كبير، محمد بن جرير بن رستم، المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام،
عدة من المحدثین، الاصول الستة عشرة، دار الشبستري للمطبوعات، قم
على بن موسى، امام هشتم عليه السلام، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام،
عياشى، محمد بن مسعود، تحقیق هاشم رسولي محلاتي، المكتبة العلمية الإسلامية، تهران، بیتا.
ناشر: غروی یوسفی، محمدهادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، مجمع الفكر الإسلامي، اول، بیجا، 1417ق. فیض کاشانی، الوافی، تحقیق ضياء الدين حسيني، مكتبة الامام أمير المؤمنين علي(ع) العامة، اول، اصفهان، 1406ق. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، تصحيح طيب موسوي جزائري، مؤسسة دار الكتاب، سوم، 1404ق.
کراجکی، کنزالفوائد، مكتبة المصطفوي، دوم، قم، 1369 ش کلینی، کافی، تصحیح وتعليق علي أكبر الغفاري، دار الكتب الإسلامية، پنجم، 1363. كوفى اهوازى، حسين بن سعيد، کتاب الزهد، تحقیق ميرزا غلام رضا عرفانيان، چاپخانه : العلمية، قم، 1399ق. مددی، احمد، علوم اعتباری و روشهای واقعگرایانه، چاپ شده در «جایگاه شناسی علم اصول» به کوشش حمیدرضا حسنی و مهدی علیپور، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، اول، قم 1385.
نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين، پنجم، قم، 1416ق.
انتهای پیام