به گزارش ایکنا؛ در این شماره از فصلنامه حکمت آیین، مقالاتی با عناوین «واقعگرایی و اخلاق لیبرال»، «بررسی دلالت برهان فطرت بر اثبات صفات ذات خدا»، «بنیانهای کلامی دلیل عقلی حسبه بر ولایت فقیه در منظومه فکری امام خمینی و مقام معظم رهبری»، «جنبه بشری علم انسان کامل در عرفان و شریعت»، «خیال بهمثابه نفس حیوانی بازشناسی قوّۀ خیال نزد صدرالمتألهین در پرتوی تبیین مبانی و تحلیل کارکردها» و «معیار تعدد قوای نفس از منظر ابنسینا، شیخ اشراق و ملاصدرا» منتشر شده است.
در طلیعه نوشتار «واقعگرایی و اخلاق لیبرال» میخوانیم: واقعگرایی اخلاقی بدین معناست که گزارهها از اموری واقعی، ورای سلیقه و میل یا قرارداد حکایت میکنند. لیبرالیسم بهعنوان جریانی تاریخی، مکاتب و نظریههای متفاوتی را دربرمیگیرد. بررسی واقعگرایی یک دیدگاه، نسبت آن دیدگاه را با امکان ارزشسنجی براساس استدلال و دانش نمایان میسازد. برپایه این پژوهش، همه مکاتب لیبرالی، اعم از واقعگرا و غیرواقعگرا، نتیجهگرا یا وظیفهگرا و همچنین نوفضیلتگرایان، و نیز معتقدان به خردگرایی وحدتگرا و مخالفان ایشان، در حوزه خیرات معنوی، اخلاقی و خیرات اخروی، غیرواقعگرایانه عمل میکنند و ارزشگذاری را از حوزه استدلال و دانش خارج کرده و به حوزه دلخواه افراد واگذاشتهاند؛ درمقابل در خیرات دنیایی، واقعگرایان معیاری واقعی ارائه میکنند، اما غیرواقعگرایان بهلحاظ نظری ارزشگذاری را به سلیقه یا قرارداد وامیگذارند؛ هرچند همه لیبرالها در حوزه خیرات دنیایی، در عمل واقعگرایانه عمل میکنند و ارزشگذاری را براساس استدلال و دانش قرار میدهند.
در طلیعه نوشتار «بررسی دلالت برهان فطرت بر اثبات صفات ذات خدا» میخوانیم: «بررسی دلالت برهان فطرت بر اثبات صفات ذات خدا» با پرسش اصلی «برهان فطرت ـ به فرض درستیاش ـ چه دلالتی بر اثبات صفات ذات خدا دارد؟» آغاز گردید. صفات ذات خدا از مهمترین مباحث اعتقادی بشر هستند و نوشته حاضر سعی دارد با روش تحلیلی بررسی کند که: آیا برهان فطرت میتواند صفات ذات خدا را ثابت کند؟ اهمیت این بحث در کوتاه کردن اثبات صفات خدا و آشنایی با ظرفیت برهان یادشده است. پرسش اصلی با فرضیه «صفات ذات خداوند را میتوان براساس برهان فطرت اثبات کرد» مواجه شد. نخست، دو تقریر از برهان فطرت ارائه گردید که حاصلشان چنین به دست آمد: «خدا کمال مطلق است» و «خدا ناجی است». دلالت کمال مطلق بر صفاتی چون علم حضوری و فاعلیت بالتجلی، قدرت، حیات، غنای وجودی، بساطت عقلی و خارجی، واحد بودن و سرمدیت تبیین شد. دلالت ناجی بر آگاهی و توانایی نجاتخواهان، علم و قدرتش را فیالجمله، و نیز حیات، بساطت خارجی، واحد بودن و سرمدیت خدا را تصدیق کرد، ولی در اثبات غنای وجود ناجی درماند.
در طلیعه نوشتار «جنبه بشری علم انسان کامل در عرفان و شریعت» میخوانیم: جنبه بشری علم انسان کامل در طول تاریخ همواره مورد تاخت و تاز اندیشهها قرار گرفته است؛ چراکه انسان کامل، هم از منظر عرفان و هم از نگاه شریعت، دارای دو جنبه بشری و الهی است که بهلحاظ بشری از بعضی از امور آگاهی ندارد، درحالیکه بهلحاظ جنبه الهی، همه هستی همچون کف دست برای وی آشکار است. این پژوهش با روش توصیفی، تحلیلی و انتقادی کوشیده است با طرح و حل شبهات مهم در باب علم انسان کامل، نشان دهد که گاه او بهلحاظ جنبه بشری و در اثر عدم توجه به بعضی از امور، از آنها اظهار بیاطلاعی میکند؛ البته این عدم توجه و علم به بعضی از امور هم، اولاً، در حوزه آن دسته از علومی است که انسان کامل بهعنوان حجت حضرت حق به آن نیاز ندارد. ثانیاً، بهطور ارادی صورت میگیرد. ثالثاً، طبق اصالت جنبه بشری، انسان کامل همواره این جنبه از علم را برای خود برمیگزیند.
در چکیده مقاله «خیال بهمثابه نفس حیوانی بازشناسی قوّۀ خیال نزد صدرالمتألهین در پرتوی تبیین مبانی و تحلیل کارکردها» میخوانیم: قوّۀ خیال در فلسفۀ ابنسینا و تابعان وی، «خزانۀ» صوَری معرفی میشود که جزئی است و بهوسیلۀ حسّ مشترک ادراک شده است؛ در مقابل، صدرالمتألهین در مقام تعریف قوّۀ خیال، دو دیدگاه متفاوت، ولی منسجم و منطقی ارائه کرده که با تحلیل روششناختی وی در مباحث نفس، قابل استنتاج و توصیف است. مسئله اساسی پژوهش جاری، توصیف نظریۀ واقعی صدرالمتألهین در مسئله چیستی خیال و سپس مقایسه آن با دیدگاه رایج مشائیان، بهمنظور کشف نقاط اشتراک و افتراق حقیقی این دو دیدگاه است. یافته اصلی که براساس روش تحلیلی ـ منطقی و با تکیه بر رویآورد تحلیل گزارهای و سیستمی عبارات صدرالمتألهین در دو مقامِ «تبیین مبانی شناخت قوّۀ خیال» و «ارائه کارکردهای این قوّۀ» بهدست آمده است، حاکی از اتخاذ دو رویکرد از سوی صدرا در تعریف قوّۀ خیال است. وی در ابتدای مباحث نفسشناسی و قوای آن، تابع دیدگاه مشهور مشائیان است و پس از آن و در فرایندی تعالیگونه و با ابتنا بر امکان تشکیک در قوای نفس، دیدگاه دیگری را در بازشناسی قوه خیال ارائه میدهد. صدرالمتألهین خیال را بهمثابه نفس حیوانی و فصل حقیقی انسان در مرتبۀ حیوانیّت معرّفی میکند که خود بر قوّهانگاری هریک از مراتب سهگانۀ نفس انسانی در نظام فلسفی وی مبتنی است.
نویسنده مقاله «معیار تعدد قوای نفس از منظر ابنسینا، شیخ اشراق و ملاصدرا» در طلیعه نوشتار خود آورده است: یکی از مباحث بنیادین علم النفس، ملاک تعدد قوای نفس است. مسئله اصلی پژوهش آن است که: ابنسینا، سهروردی و ملاصدرا چه ملاکهایی برای تعدد قوای نفس در نظر گرفتهاند و آیا این ملاکها قابل پذیرشاند؟ ابنسینا پنج معیار را برحسب اختلاف در شدت و ضعف، تندی و کندی، وجود و عدم، تضاد و اختلاف جنسیِ افعال نفس برای تعدد قوا معرفی میکند و با استناد به قاعده الواحد، تنها ملاک پنجم را میپذیرد. شیخ اشراق با انحصار قاعده الواحد به ذات بسیط خداوند، تغایر و تعدد قوا را برحسب جهات و اعتبارات مختلف نفس تبیین میکند. ملاصدرا نیز پس از ذکر اشکالاتی به معیار ابنسینا، درنهایت براساس ملاک انفکاک وجود یک قوه از قوه دیگر و تناقض در افعال نفس، به بررسی تمایز قوا میپردازد. در این پژوهش ضمن بررسی تحلیلی ـ انتقادی ملاکهای یادشده، اشکالات وارد بر آنها نیز بحث، و اثبات میشود که هیچکدام از این موارد نمیتواند ملاک تعدد قوای نفس باشد.
انتهای پیام