به گزارش ایکنا؛ وبینار تخصصی ملی «فرماندهی و مدیریت در فرهنگ علوی»، امروز، چهاردهم مردادماه، با سخنرانی حجتالاسلام صدیقی، امام جمعه موقت تهران؛ حجتالاسلام علی آقاپیروز، مدیر گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛ محمدباقر بابایی طلاتپه، دانشیار دانشگاه جامع امام حسین(ع)، به صورت مجازی برگزار شد.
حجتالاسلام صدیقی در این نشست بیان کرد: مسئله مدیریت در فرهنگ ادیان الهی جلوهای از ربوبیت حق متعال است. در قرآن کریم، اسمای حسنای خداوند به وفور آمده است، لکن کلمه «رب» بیش از هزار بار در قرآن مشاهده میشود؛ یعنی در یک محاسبه، در هر شش آیه باید یکبار با این اسم مبارک ملاقات کنیم و به حضرتش مشرف شویم. ربوبیت معانی مختلفی دارد، اما او که ربالعالمین است، یعنی مالکی است که امور مملوک خودش را تدبیر میکند.
وی افزود: خداوند عالم را برای تجلی خودش آفرید و این عالم سراسر آیات خدا است و سراسر عالم با خدا آشناست و براساس شناختی که از خدا دارند هیچ موجودی خودیتی از خودش نشان نمیدهد و آیات قرآن در سه مرحله این مسئله را بیان میکند؛ یکی اینکه همه موجودات ساجد هستند، دوم اینکه تسبیح میگویند و سوم اینکه با رغبت از خداوند اطاعت میکردند.
صدیقی با بیان اینکه خواست الهی تدبیر پهنه بیکران عالم امکان با محوریت انسان کامل بود، اظهار کرد: خداوند ربوبیتش را در این مجرا قرار داد و فرمود که در زمین خلیفه قرار دادم. در این آیه ملائکه مخاطب هستند، اما چون مدبرات امرند و تمام امور در بستر تدبیر آنهاست، پس همه موجودات مخاطب بودند. تعبیر خدا این است که من میخواهم روی زمین خلیفه قرار دهم؛ یعنی اراده ذات ربوبی این است که در روی زمین قراردهنده خلیفه باشد و صفتش این است که این کار را بکند.
وی بیان کرد: این خلافتی که خداوند اعلان فرمود، در حقیقت آدم یک مصداق آن است و آدم موضوعیت ندارد. خدا یک جریان، یک قاعده و سنت را بیان کرد و قانون ربوبیتش را به کائنات نشان داد. خلیفه یعنی کسی که به جای کسی قرار میگیرد. اینکه در روایت میگوید که اختلاف امت من رحمت است، یعنی اینکه علما جابهجا میشوند و این رحمت است، چه اینکه رکود و درجا زدن بد است.
صدیقی تصریح کرد: خلیفه یعنی از این پس، هر کاری بخواهم بکنم. این انسان نماینده من است و این آدم مظهر صفات جمالیه و جلالیه من است. پس یک مسئله، جعل الهی و دوم مسئله خلافت است و چون متعلَق ندارد، مطلق است و خداوند علیالاطلاق خلافت را در روی زمین اعلان کرده است که علمش علم الهی و قدرتش نیز قدرت خداست و رحمتش نیز رحمت خداوند است.
امام جمعه موقت تهران گفت: در نهایت باید گفت که امام و مدیر الهی، کارش هدایت است و غیر از هدایت هیچ کار دیگری ندارد. زراعت، فرماندهی، فرمانبری، غواصی و ... و هر شانی از شئون زندگی که بر عهدهاش گذاشتند، باید هدایت باشد. در زندگی علی(ع) نیز مدیریت، اکمال دین و اتمام نعمت و مهر رضایت بر جزئی و کلی امور دینی است.
محمدباقر بابایی طلاتپه از جمله سخنران این نشست بود با موضوع سبک فرماندهی در فرهنگ علوی به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: مقام معظم رهبری در سال 91 در مورد اهمیت فرهنگ غدیر بیاناتی داشتند. در حقیقت میتوان گفت که در فرهنگ رایج انسانی از آغاز تا امروز و تا روزی که فرهنگ علوی بتواند در زندگی انسانها، حکومت کند، منشأ حاکمیت اقتدار و زور بوده و لاغیر؛ لذا اگر فرهنگ علوی در زندگی انسانها حاکم نشود، حاکمیت زور به وجود خواهد آمد.
وی با بیان اینکه فرهنگ نیز دو نوع است، افزود: یک فرهنگ ذاتی و فطری و یکی هم فرهنگ مصنوعی و خودساخته است. همچنین فرهنگ فضایی است که انسان در آن زندگی میکند، هوایی است که در آن شخصیت انسانی رشد میکند. فرهنگ در حکم خونی است که حیات انسان به آن بستگی دارد و بدون آن زندگی برای آدمی ممکن نیست. بر این اساس، اندیشمندان معتقدند هر انسانی بدون فرهنگ نمیتواند زندگی کند و هر انسانی برای خودش فرهنگی دارد که بر اساس آن، هویتش شکل میگیرد؛ لذا هر انسان و جامعهای باید برای خودش فرهنگی را مشخص کند و اگر نکند برایش مشخص میکنند. در آموزههای دینی ما فلسفه غدیر ترویج و نهادینهسازی فرهنگ علوی است که بر آن اساس، دین خدا کامل و نعمت الهی بر بشریت تمام میشود.
بابایی گفت: با این فرهنگ هویت آدمی کامل شده و به کمال حقیقی خودش میرسد. فرهنگ علوی تنها خون طبیعی است که میتوان با آن حیات طبیعی را به دست آورد و بر مشکلات فائق آمد و بر این اساس تمام فرهنگهای خودساخته بشری، اگر در زندگی ساری و جاری شوند، برای انسان مشکلاتی خواهد داشت و هر آنچه داریم به دلیل این است که این فرهنگ در زندگی انسانها جاری نیست.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: مقام معظم رهبری میفرمایند که همت جمهوری اسلامی ایران باید این باشد که خود را به الگویی که در غدیر معرفی شد نزدیک کند. امروز در جمهوری اسلامی، اگر بخواهیم سعادت این کشور تأمین شود، باید همان خط الگوی امیرالمؤمنین(ع) را دنبال کنیم. نکته دیگر این است که تجلی کامل این فرهنگ علوی در خود حضرت حجت(عج) است و الگوی کامل این فرهنگ است که بشریت امروز چون آفتاب پشت ابر از برکات وجودی ایشان بهره میبرد و تجلی آن در صحنه ظهور، امام خمینی(ره) و در حال حاضر مقام معظم رهبری است و اگر بخواهیم از فرماندهان مثال بزنیم باید از شهید حاج قاسم سلیمانی نام ببریم.
وی افزود: با سه واژه فرماندهی، رهبری و مدیریت مواجه هستیم که قرین هم هستند و فرماندهی بر همه اینها اعم است. فرماندهی یک امر معنوی، رهبری، اراده همهجانبه، متکی به ذهن و احساس، عمل، جسم و روح است که این تعریف را مقام معظم رهبری هم فرمودند؛ لذا بر این اساس در فرماندهی، رهبری هم وجود دارد و جوهر فرماندهی رهبری است و فرماندهی از رهبری باید جوهری در خودش داشته باشد که در دوره دفاع مقدس شاهد بودیم و در مورد حاج قاسم نیز این را میتوانیم مطرح کنیم.
بابایی گفت: وضع اجتماعی و فرهنگی دوران حضرت امیر(ع) را میتوان به سه بخش تقسیم کرد؛ یکی عرصههای مبارزاتی حضرت(ع) در دوره تولد تا وفات پیامبر(ص) است، سپس از وفات پیامبر(ص) تا زمامداری ایشان است و دوره زمامداری حضرت(ع) تا شهادت. مقام معظم رهبری نیز این سه بحث را به همین صورت تقسیمبندی کردند. وقتی پیامبر(ص) در مدینه حکومت را تشکیل دادند، ایشان از کودکی خدمت پیامبر(ص) آمد. در نهجالبلاغه نیز به همین مسئله اشاره شده است؛ لذا حضرت امیر(ع) سرباز پیامبر اسلام(ص) بود و در این 10 سال، یعنی از سالهای 23 تا 33 سالگی، هر کجا پیامبر(ص) مسئلهای داشت، حضرت(ع) در کنار پیامبر(ص) حاضر بود و در جنگها نیز پیشرو بودند و در معرکهها ایشان بودند که گرهگشایی میکردند. لذا حضرت امیر(ع) مشکلات را حل میکردند.
وی افزود: در دوره دوم، امام(ع) خلافت را حق خود میدانستند که براساس جریان غدیر بود. علامه امینی نیز جریان غدیر را از اسناد اهل سنت آورده است که میتوان مراجعه کرد. حضرت(ع) برای این بحث، حرف و اقدام کرد، اما وقتی دید که نمیشود و اگر وارد میدان شود اجتماع مسلمانان از هم میپاشد، فرمود که صبر میکنم و 25 سال به دلیل وحدت اسلامی و انسجام جامعه، از حق خود که حق مسلمش بود چیزی نگفت.
بابایی گفت: دوره سوم هم پس از این دوره 25 ساله بود که ایشان حدوداً 57 سال سن داشتند و در این دوره افرادی که کنار حضرت(ع) بودند به سه بخش تقسیمبندی شدند. بعد از قتل عثمان، فشار آوردند که تو میتوانی مشکلات را حل کنی و بعد هم ایشان نپذیرفتند، اما با اصرار مردم قبول کردند. وقتی که قبول کردند، مردم به سه قسم تقسیم شدند؛ یک عده افرادی بودند که پیمانشکن شدند و تاب تحمل صحبتهای حضرت(ع) را نداشتند و جنگ جمل را پیش آوردند. گروه دوم از مخالفینی و سرکشان ظالم بودند و معاویه در رأس آنها قرار داشت و طمع قدرت و مقام را در سر میپروراند و جنگ صفین را به راه انداختند و گروه سوم نیز مارقین و خوارج بودند.
وی افزود: تاکتیک حضرت(ع) برای هر سه گروه، هدایت و روشنگری و در نهایت جنگ بود. حضرت(ع) در این مدت با مسلمانان جنگیدند. به تعبیر شیخ مفید در ارشاد، حضرت(ع) در این مدت با تأویل آیات جنگ داشتند و لذا فرمودند که وقتی سنت پیامبر(ص) ترک شد، کلام الهی تحریف شد و در مورد دین، افرادی صحبت میکردند که لیاقت لازم را نداشتند، با این افراد میجنگیدند تا دین خدا را احیا کنند و این مسئله موجب تفاوت فرماندهی حضرت(ع) شد.
این استاد دانشگاه گفت: عرصه دیگر عرصه جنگ و مبارزه است که به سخت، نیمهسخت و نرم تقسیم میشود. تاکتیک آنها بیاعتبار کردن جایگاه حضرت(ع) بود و دشمن تلاش کرد که با منع حدیث همین هدف را پیش ببرد. حضرت(ع) در این فضا که با مسلمانان روبهرو بودند، بیشتر از تاکتیک تبلیغ و روشنگری استفاده میکردند. در بحث سخت نیز مسئله این طور بود که جنگ را به عنوان آخرین حربه استفاده میکردند که برای ایجاد بستری برای سعادتمندی انسان بود.
حجتالاسلام والمسلمین علی آقاپیروز، مدیر گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در ادامه این نشست با موضوع «رهبری کریمانه در مدیریت اسلامی با استفاده از آموزههای علوی» به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: صاحب نظران مدیریت یک بحثی دارند و آن اینکه همه مدیران در سطوح عالی، میانی و عملیاتی باید سه مهارت داشته باشند؛ مهارت فنی، نظری و انسانی. خودشان نیز اعتراف میکنند که مهمترین مهارت، مهارت انسانی است و به قدری مهم است که یک گرایش یا شاخه از دانش مدیریت به نام مدیریت رفتار سازمانی شکل گرفته است، به این دلیل که این مهارت انسانی را در مدیران ایجاد کند.
این پژوهشگر تصریح کرد: در خصوص رهبری نظریههای فراوانی ارائه شده که یک بخشی از آنها نظریات سنتی است و مثلاً گفتند کسانی که این صفات را داشته باشند، موفق هستند، مانند هوشمندی، برونگرایی، جذابیت سیما و ... . اما این نظریه خیلی دوام نیاورد و جای خودش را به نظریههای رفتاری داد که یک پیوستاری را نشان داد. بعد از آن، نظریههای جدیدتر مانند رهبری کاریزما و نظریه رهبری اسنادی و تبادلی و یا رهبری خدمتگذار و اخلاقی و بصیر مطرح شد و شاید متکاملتر از همه اینها، رهبری تحولگراست که سه بعد را برای رهبری مشخص میکند و این نظریه نسبت به دیگر نظریات برتری خاصی دارد.
آقاپیروز گفت: آنکه در اینجا مطرح است، اینکه سبک رهبری در مدیریت اسلامی با استفاده از آموزههای علوی چطور است. وقتی به آموزههای اسلامی مراجعه میکنیم و این سؤال برای ما مطرح است که چطور با افراد تعامل و نفوذ کنیم تا به اهداف برسیم، دو دسته آموزه برای ما نمایان میشود؛ یک دسته آموزههایی است که توصیه مطلق به نرمش و وفق با زیردستان میکند و یک دسته نیز نسبت به برخورد با تندی دستوراتی را میدهد.
وی در پایان بیان کرد: اگر بخواهیم بین اینها جمع کنیم، این طور است که دسته اول مطلق و دوم مقید است و باید حمل مطلق بر مقید کنیم و بگوییم مراد حضرت(ع) از تعامل با زیردستان، هم نرمش و هم شدت است و یا این طور بگوییم که دسته دوم چون در فضای مدیریت ارائه شده است، همین را مبنا قرار میدهیم؛ بنابراین برای تعامل با زیردستان هم نیاز به نرمش و رفق داریم و هم نیاز به شدت عمل. اگر کسی فقط از نرمش استفاده کند مورد نظر نیست و اگر کسی از شدت عمل استفاده کند نیز قبول نیست.
انتهای پیام