جدیدترین شماره از «مطالعات تطبیقی قرآن کریم و متون مقدس» منتشر شد
کد خبر: 3916223
تاریخ انتشار : ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۷

جدیدترین شماره از «مطالعات تطبیقی قرآن کریم و متون مقدس» منتشر شد

جدیدترین شماره از دوفصلنامه مطالعات تطبیقی قرآن کریم و متون مقدس به صاحب امتیازی جامعةالمصطفی(ص) العالمیة به زیور طبع آراسته شد.

به گزارش ایکنا، در این شماره از دوفصلنامه مطالعات تطبیقی قرآن کریم و متون مقدس مقالاتی با عناوین «مقایسه ماهیت وحی در قرآن و آکاشه‌وانی در متون مقدس هندو»، «خداگونگی در سه مفهومِ متون مقدس: تقلید از خدا، تشبه به مسیح و اطاعت الهی»، «ارزیابی و تحلیل الوهیت حضرت مریم (س) در سنت مسیحی و تفاسیر اسلامی»، «روح‌القدس در کتاب مقدس یهودی-مسیحی و قرآن» و «رویکردها و روش‌های تفسیری کتاب مقدس در آیینه جامعه‌شناسی فرهنگی» منتشر شده است.

مقایسه ماهیت وحی در قرآن و آکاشه‌وانی در متون مقدس هندو

در چکیده مقاله «مقایسه ماهیت وحی در قرآن و آکاشه‌وانی در متون مقدس هندو» می‌خوانیم: باور به دریافت کلام آسمانی به‌وسیله افرادی خاص و تأکید بر نقش هدایتگر این کلام برای انسان، یکی از آموزه‌های مشترک در بسیاری از ادیان، از جمله اسلام و آیین هندوست. براساس آموزه‌های هندو، برخی متون مقدس این آیین موسوم به شْروتی، برگرفته از الهام و کلام آسمانی و ماورایی به ‌شمار می‌آیند که به این آموزه آکاشه‌وانی می‌گویند. البته الهامی بودن این متون به معنی نزول اصوات و شنیدن آن به‌وسیله پیامبرانی برگزیده نیست؛ بلکه باور بر این است که بر اثر سیر و سلوک معنوی و خلوص روح عارفانی واصل و بصیر، که به آنها رْیشی می‌گویند، آنان کلام آسمانی را که از سرچشمة الهی متجلی شده، همچون انعکاس نور حق در آینه روحشان می‌بینند و سپس آن کلام را در زبان الهی سنْسْکریت در اختیار دیگران قرار می‌دهند. البته با وجود این وجه شباهت میان مفهوم وحی و آکاشه‌وانی، نبود آموزة بعثت انبیا همچون ادیان سامی در آیین هندو، آموزة آکاشه‌وانی را به کشف شهود عرفانی نزدیک می‌کند.

خداگونگی در سه مفهومِ متون مقدس: تقلید از خدا، تشبه به مسیح و اطاعت الهی

در طلیعه نوشتار «خداگونگی در سه مفهومِ متون مقدس: تقلید از خدا، تشبه به مسیح و اطاعت الهی» می‌خوانیم: یکتاپرستی در ادیان ابراهیمی صرفاً به جابه‌جایی یک خدا به جای چند خدا نمی‌انجامد؛ بلکه تحول در خداپرستی به معنای دگرگونی در نظام اخلاقی این ادیان نیز به شمار می‌آید. خدای یگانه‌ این ادیان، فارغ از نام و کیفیتی که برایش تصوّر می‌کنند، دارای کیفیاتی اخلاقی است که باید از آنها پیروی کرد و الزام‌های اخلاقی این ادیان، برگرفته از همان تصویر و همان کیفیات است و در نتیجه غایت التزام به آنها، رسیدن به مقام چون‌خدایی است. ادیان ابراهیمی از این مقام، با تعابیری به ظاهر متفاوت یاد کرده‌اند. در یهودیت «شخینا»، در مسیحیت «زیستن در مسیح» و در اسلام «خلیفةاللهی»، عناوینی هستند که به غایت اخلاق مبتنی بر یکتاپرستی اشاره دارند. برای دستیابی به این غایت، هرکدام از این سه دین، بر یک طریقت اخلاقی تأکید دارند؛ یهودیت تقلید از خدا، مسیحیت تشبّه به مسیح و سرانجام اسلام بر مفهوم اطاعت از خدا تأکید دارند.

ارزیابی و تحلیل الوهیت حضرت مریم (س) در سنت مسیحی و تفاسیر اسلامی

نویسنده مقاله «ارزیابی و تحلیل الوهیت حضرت مریم (س) در سنت مسیحی و تفاسیر اسلامی» در طلیعه نوشتار خود آورده است: یکی از آیات چالش‌برانگیز قرآن، از پندار الوهیت حضرت مریم(س) در میان مسیحیان سخن می‌راند که مسیحیت رسمی آن را نمی‌پذیرد. در این راستا پرسش‌هایی پدید می‌آید که: این آیه قرآن متعرض چه کسانی از مسیحیان بوده است؟ آیا می‌توان شواهدی در تاریخ مسیحیت مبتنی بر این باور پیدا کرد؟ مفسران در تفسیر این آیه چه نظراتی دارند و کدام نظریه‌ها واقع‌بینانه‌تر است؟ عهد جدید، حضرت مریم(س) را همچون فردی معمولی به تصویر کشیده است و هرگز او را «اله» معرفی نکرده است؛ اما در سنت کلیسایی ایشان با متصف شدن به صفاتی چون مادرخدا، عصمت و... تکریم و تقدیس می‌شود که در بین خود مسیحیان چالش‌برانگیز بوده است. از سوی دیگر، با بررسی آرای مفسران قرآن، می‌توان گفت که اغلب مفسران قرآن در تفسیر این آیه بر این باور پافشاری می‌کنند که اگرچه مسیحیان الوهیت حضرت مریم(س) را در ظاهر انکار می‌کنند، اما از طریق ملازمه با باور به الوهیت حضرت عیسی(ع) و یا رفتارشان (خضوع همراه با در نظر گرفتن شأن استقلالی برای ایشان)، به این پندار باورمند هستند. اما نمی‌توان به سهولت چنین پنداری را به همه مسیحیان نسبت دهیم. به نظر می‌رسد که مخاطب این آیه با توجه به شواهد تاریخی (هرچند اندک) در طول تاریخ پرفرازونشیب مسیحیت، ناظر به انحراف عقیدتی در بین برخی از مسیحیان عصر نزول قرآن به‌ویژه مسیحیان مکه است که اطلاعات دینی کافی نداشتند. همچنین ناظر به انحرافاتی است که منشأ آن غلو در باورها و شخصیت­های اساسی دین است و می‌توان قدر متیقن آن را درباره کسانی دانست که برای حضرت مریم(س) در عرض خداوند نقشی مستقل در آمرزش و شفاعت قائل‌اند.

روح‌القدس در کتاب مقدس یهودی-مسیحی و قرآن

در چکیده مقاله «روح‌القدس در کتاب مقدس یهودی-مسیحی و قرآن» می‌خوانیم: روح‌القدس در عهد عتیق، عهد جدید و قرآن کریم دارای کاربردهای بسیار متعددی است. روح خدا در عهد عتیق به مثابه قدرت، حضور و اراده خدا در عالم طبیعت و انسان و نیز به مثابه عامل وحی و نبوت به انبیا، اعطای حکمت و موهبت به داوران و حکیمان و گاه به مثابه یک فرشته به کار رفته است. روح‌القدس در سنت یهودی، به‌عنوان نیرویی غیرمتشخص، برای حفظ قداست نام یهوه استفاده شده است و جدا از خدا تلقی نمی‌شده است. روح‌القدس در عهد جدید تقریبا همان روح یهوه  بود و بر جنبه حیات‌بخشی و موهبت‌بخشی و هدایتگری روح خدا بیشتر تأکید می‌شد. اما در دوره آبای کلیسا روح‌القدس متمایز از خدا و به‌عنوان شخص سوم تثلیث مطرح شد. روح‌القدس در قرآن کریم به‌عنوان واسطه وحی به پیامبر، هم‌ردیف فرشتگان، به‌عنوان جبرئیل، حیات‌بخش، حامی و تأییدکننده پیامبران و مؤمنان به کار رفته است. با بررسی مصادیق متعدد روح‌القدس در هر سه متن مقدس یهودیت، مسیحیت و اسلام، به نظر می‌رسد که همه این مصادیق واسطه‌هایی هستند که به حقیقت واحدی، یعنی قدرت، حضور و اراده خدا اشاره دارند. البته این واسطه‌ها ممکن است اختلاف مرتبه داشته باشند.

رویکردها و روش‌های تفسیری کتاب مقدس در آیینه جامعه‌شناسی فرهنگی

در چکیده مقاله «رویکردها و روش‌های تفسیری کتاب مقدس در آیینه جامعه‌شناسی فرهنگی» می‌خوانیم: شکاف میان زمان دریافت و تدوین متون مقدس و شرایط مکانی و زمانی ‌بعدی که انسان در سیر تاریخی تجربه کرده و می‌کند، موضوع مهمی است که تفسیر و تطبیق این متون با یکدیگر و با آن شرایط را ضروری می‌سازد. در این مقاله با تأکید بر مسیحیت، نشان داده شده است که ساختن پل ارتباطی برای پر کردن این شکاف، کاری به درازای عمر خود متون مقدس است. مطالعه بستر نزول و یا کتابت متون مقدس برای کسی که دل در گرودریافت معنای آنها ‌دارد، همیشه یک امر مهم بوده است. دستیابی به شناختی روشن و موجه از عبارات و معانی متن مقدس، علاوه بر بررسی تاریخی و مادی متن، مستلزم بررسی بافت فرهنگی نیز هست؛ بستر و بافتی که مؤلف یا آورنده متن در آن قرار داشته است. تنها استثنایی که بر این قاعده می‌توان وارد ساخت، آنجاست که کسی به دنبال معنای تأویلی و عرفانی از متن باشد و نخواهد معنای طبیعی و سرراست عبارات و جملات را به دست آورد؛ چون تفسیر تأویلی نیاز به بررسی بافت فرهنگی ندارد. در این مقاله با رویکردی توصیفی و تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای، به جمع‌آوری یافته‌های‌ نظری مبادرت شده و بررسی‌های ‌نهایی نشان می‌دهد که جایگاه فرهنگ در رویکردها و در روش تفسیر متون مقدس اگر چه متفاوت است، اما تأثیر آن به اندازه‌ای مهم بوده است که به تنوع روش‌ها در سه دوره سنت، تجدد و پساتجدد منجر شده است.

انتهای پیام
captcha