بازخوانی ضرورت دین از منظر المیزان در «مطالعات اندیشه معاصر مسلمانان»
کد خبر: 3916226
تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۲۷

بازخوانی ضرورت دین از منظر المیزان در «مطالعات اندیشه معاصر مسلمانان»

نهمین شماره از دوفصلنامه مطالعات اندیشه معاصر مسلمانان به صاحب امتیازی جامعةالمصطفی(ص) العالمیة با مقالاتی از جمله «نقد درون‌گفتمانی ایده‌‌ علم دینی» و «بازخوانی ضرورت وجود دین در جامعه از منظر تفسیر اجتماعی المیزان» منتشر شد.

به گزارش ایکنا؛ در این شماره از دوفصلنامه مطالعات اندیشه معاصر مسلمانان مقالاتی با عناوین «علم دینی؛ صورت‌بندی، نقدها و تنبهات»، «تعمقی در چیستی اسلامی‌سازی دانش در اندیشه متفکران اسلامی خارج از ایران»، «نقد درون‌گفتمانی ایده‌‌ علم دینی»، «از نگاه اراده محورانه به علم تا تولید علم دینی (بررسی گفتمان فرهنگستان علوم اسلامی پیرامون ضرورت و کیفیت تولید علم دینی)»، «بازخوانی ضرورت وجود دین در جامعه از منظر تفسیر اجتماعی المیزان» و «مبانی نظریه خط مشی حوزه فراغت از منظر حکمت اسلامی» منتشر شده است.

بازخوانی ضرورت وجود دین در جامعه از منظر تفسیر اجتماعی المیزان

در چکیده مقاله «بازخوانی ضرورت وجود دین در جامعه از منظر تفسیر اجتماعی المیزان» می‌خوانیم: توجه به اهمیت دین در زندگی باعث شده تا تبیین‌های مختلفی در باره ضرورت وجود دین و دین‌داری در شاخه‌های مختلف علمی صورت پذیرد. یکی از انواع تبیین -که در تفسیر المیزان نیز انعکاس یافته است- رویکرد اجتماعی است که مسئله اصلی این مقاله را شکل می‌دهد و به این پرسش پاسخ می‌دهد که المیزان چگونه ضرورت وجود دین در جامعه را اثبات می‌­کند؟ به عبارت دیگر بر اساس کدام مبانی معرفتی و با چه سازوکاری حضور دین را در زندگی اجتماعی توجیه‌پذیر و ضروری می­داند؟ بدین منظور با استفاده از روش تحلیلی و توصیفی پاسخ این مسئله در این مقاله بررسی می‌شود و بیان خواهد شد که مطابق برخی از مبانی انسان‌شناختی و هستی‌شناختی تفسیر المیزان؛ از قبیل استخدام‌گری و پیدایش اختلافات اجتماعی، غایات وجودی اجتماعی بودن و سنت‌های اجتماعی الهی، می‌توان حضور دین را در جامعه ضروری می‌سازد.

علم دینی؛ صورت‌بندی، نقدها و تنبهات

در چکیده مقاله «علم دینی؛ صورت‌بندی، نقدها و تنبهات» آمده است: مسئله اصلی مقاله این است که چه تلقی­ه‌ایی از مفهوم علم، موجب پدید آمدن رویکردها و به تبع آن چالش­‌های مختلف در زمینه علم دینی گردیده است و در این میان نظر صائب کدام است و بر اساس آن، چه نقدهایی بر سایر نظریات قابل طرح است. بدین منظور با بهره­‌گیری از روش توصیفی- تحلیلی، نگاهی گذرا به ادبیات و پیشینه تاریخی مسئله و صورت­‌بندی دیدگاه­‌ها در باب هویت علم شده و سپس رویکردهای مختلف در باب علم دینی دسته‌بندی و بر اساس نظر مختار، نقدها و تنبهاتی بر سایر نظریات طرح شده است.

چیستی اسلامی‌سازی دانش در اندیشه متفکران خارج کشور

در طلیعه نوشتار «تعمقی در چیستی اسلامی‌سازی دانش در اندیشه متفکران اسلامی خارج از ایران» آمده است: تاریخ نویسان معاصر (محققان و نویسندگان حوزه های فکری و تمدنی) در سال‌ها اخیر، به خصوص در کشورهای غربی، همواره بر بُعد ستیزه گره بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی خاورمیانه تأکید کرده‌اند. با این حال، آنچه که همواره در این بازخوانی های جانبدارانه مورد غفلت واقع شده، بُعد فکری و روشنفکرانه بازخیزش اسلامی در دهه‌های پایانی قرن بیستم، یعنی جریان‌های اسلامی‌سازی دانش است که از آن به عنوان وجه علمی رستاخیز اسلامی مسلمانان و نیز با ارزش‌ترین‌ پاسخ‌های علمی اندیشمندان مسلمان به مدرنیته یاد می‌شود.

مطالعه جریان‌های اسلامی‌سازی دانش در خارج از کشور نشان می­دهد که این مفهوم موارد استفاده بسیار و گاه گمراه کننده­ای داشته که باعث ایجاد نوعی سردرگمی نه تنها در بین مخالفان که حتی در میان برخی از طرفداران اسلامی‌سازی دانش نیز شده است. این سردرگمی عمدتا باعث ایجاد سؤالاتی شده که اساسا چرا باید اسلامی‌سازی دانش صورت پذیرد؟ ماهیت آن چیست؟ و چگونه صورت خواهد گرفت؟ این مقاله از طریق روش اسنادی و کتابخانه ای و فراتحلیل مهمترین آثار و منابع موجود در این زمینه، به بررسی مسئله چیستی اسلامی‌سازی دانش به عنوان یک امر مقدم بر چگونگی آن پرداخته و به دنبال پاسخ به این سؤال است که از نظر متفکران اسلامی، اسلامی‌سازی دانش چیست و یا ماهیت آن چیست؟

برآیند کلی نتایج این مطالعه از چیستی اسلامی‌سازی دانش دلالت بر یک دغدغه هستی‌شناسانه و معرفت شناختی دارد که ریشه آن در اندیشه متفکران اسلامی، حاکمیت پارادایم دانش معاصر غربی در کشورهای اسلامی است. برهمین اساس، اسلامی‌سازی دانش به معنای شکل گیری یک پارادایم اسلامی از دانش است که بتواند به دوگانگی‌های رایج در کشورهای اسلامی پایان دهد. اینکه این پارادایم چطور شکل خواهد گرفت، مبانی فلسفی و روش شناختی آن چطور خواهد بود، مقوله‌ای است که باید جداگانه-براساس محور چگونگی اسلامی‌سازی دانش- به آن پرداخت.

نقد درون‌گفتمانی ایده‌‌ علم دینی

نویسنده مقاله «نقد درون‌گفتمانی ایده‌‌ علم دینی» در چکیده مقاله خود آورده است: نقد‌هایِ درون‌گفتمانی به ایده علم دینی در سه دسته «بیرونی» و «درونی» و «پیامدی» قابل تفکیک است. در نقد و تأمل بیرونیِ علمِ دینی مدعی‌ایم که اولاً دچار نوعی انفعال خفی است و ثانیاً به حائل و حامی‌‌هایی متوسل می‌شود که نه رافعند و نه جایز و نه صائب، و بالاخره این که تلاش چندانی برای رفع خلط‌های مفهومی که در این باب وجود دارد، صورت نداده و نمی‌دهد. در نقد درونی آن هم نشان داده‌ایم که علم و دین در عین دوئیت، بیگانه از هم نیستند؛ بلکه نسبت‌هایی میانشان برقرار است که در چهار دسته از هم قابل تفکیکند. نخست، تأمین و عرضه «مبادی» و «متافیزیکِ» علم که از سوی دین صورت می‌گیرد. دوم، «انگیزه‌بخشی»، «اولویت‌شناسی» و «کاربستی» که دین برای علم رقم می‌زند. سوم، برگرفتن و برساختنِ «مفاهیم»، «نظریات» و «فرضیاتِ» علمی از دین به مثابه منبعی در کنار دیگر منابع و چهارم، استفاده علم از «اعتبار و حجیت‌هایِ» خاصِ آن دین. تنها مورد و محوری که مُبررِ اِطلاق و فرض تخصیص «دینی» برای علم است، همین آخری است که آن هم ناشدنی است؛ زیرا علم را از چارچوبِ مُحدَّد و مفروضِ آن خارج می‌سازد. ‌در نقد پیامدی علم دینی نیز آورده‌ایم که انشعاب‌جویی از جریان عمومی علم و برپاساختنِ علم خاصِ خود، اگر به نفع ادیانِ غیر عقل‌گرایی نظیر مسیحیت و برخی از فرقه‌های اسلامی اشعری مشرب باشد، به نفع اسلام و منطبق با آموزه‌های شیعی اصولی نیست. همچنین است استمدادجویی از رویکرد پست‌مدرن و ‌برخی از گرایشات هم‌سو و نزدیک به آن که نه ثمربخش است و نه به صواب.

مبانی نظریه خط مشی حوزه فراغت از منظر حکمت اسلامی

نویسنده مقاله «مبانی نظریه خط مشی حوزه فراغت از منظر حکمت اسلامی» در طلیعه نوشتار خود آورده است: از منظر برخی نظریه‌پردازان فراغت، هسته اصلی یا مهم‌ترین مؤلفه سبک زندگی است. در حالی که سیاست‌های موجود در این حوزه فاقد نظریه خط‌مشی منسجمی است که به طور شفاف وضعیت مطلوبی را که سیاست‌گذاران در صدد تحقق آنند، تبیین کند و روشنگر چارچوب عمل حاکمیت در این حوزه باشد. در پژوهش حاضر برآنیم تا با استفاده از مفاهیم برخاسته از منابع حکمی و روایی مبانی نظریه خط‌مشی در این خصوص را سامان دهیم. در بررسی منابع حکمی در جستجوی ریشه‌های فراغت جویی روش تحقیق مورد استفاده روش قیاسی-برهانی و دلالت‌پژوهی است. مفهوم محوری برای تحقق رضایت و آرامش و بهجت، درک جایگاه لذت و انواع و مراتب و ویژگی­های هریک از این انواع و مراتب است. لذت به دو امر وابسته است: یکی رسیدن به کمالی که خیر است؛ دوم به ادراک آن، از آن جهت که کمال خیر است. بر این اساس حوزه فراغت افراد به صورت کلان منطقه الفراغی نیست که دین برای آن برنامه‌ای نداشته باشد، بلکه لازم است، رشد دهنده و در جهت کمال فرد تعریف شود. علاوه بر ویژگی غفلت‌زدایی، باید بستری برای سوق دادن فرد در جهت لذات برتر و بالاتر تلقی شود. در صورت پیوند فرد با نظام‌های معنایی ناسازگار با فطرت، فرد دچار شیء وارگی و از خودبیگانگی می‌شود و تنها اتحاد و پیوند با نظام معنایی که مطابق با فطرت وی است لذت و آرامش عمیق و پایدار ایجاد می‌کند.

انتهای پیام
captcha