چرا روشنفکری دینی زایایی اجتماعی پیشین را ندارد
کد خبر: 3923560
تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۶:۵۱
مهدی سلیمانیه نوشت:

چرا روشنفکری دینی زایایی اجتماعی پیشین را ندارد

به اعتقاد مهدی سلیمانیه، پژوهشگر علوم اجتماعی ارتباط روشنفکری دینی پایان دهه‌ 90 با مسائل زندگی روزمره و جامعه‌ ایران قطع شده‌ است و روشنفکری دینی و حاملانش دیگر پاسخ مؤثری برای مسائل روزمره و مقتضیات روز جامعه‌ ایران ندارند.

به گزارش ایکنا؛ مهدی سلیمانیه، پژوهشگر علوم اجتماعی در جدیدترین یادداشت خود به بررسی این مسئله پرداخته است که چرا روشنفکری دینی زایایی اجتماعی پیشین را ندارد. متن یادداشت از نظر می‌گذرد؛

«در مصاحبه‌های پژوهش اخیرم، به صورت مکرر با داستان زندگی حوزویان سابقی روبرو می‌شوم که پیش از ترک حوزه، مدتی علاقمند به مباحث روشنفکری دینی شده‌اند. اما این مدت، معمولاً کوتاه بوده‌است. گویی علاقمندی و دلبستگی به روشنفکری دینی، از شریعتی تا بازرگان و به خصوص از سروش تا مجتهد شبستری نه خود یک مقصد، که «پلی برای عبور» به سمت یک مقصد دورتر بوده‌ است.

فراوان جوانانی را دیده‌ام که چند سالی، دلبسته‌ جریان روشنفکری دینی بوده‌اند اما این دلبستگی چندان دیری نپاییده‌ است. غالب آنان از این دایره خارج می‌شوند و اغلب، به‌طور کلی به سمت خروج از علایق دینی و سبک زندگی دینی حرکت می‌کنند. حتی حس می‌کنم که قدرت این جریان در جذب جوانان دغدغه‌مند و جستجوگر به صورتی محسوس کاهش یافته‌ است. 

حتی در این سال‌ها، شنیده‌ یا حس کرده‌ام که برخی از متفکران شناخته‌شده‌ این جریان، کم‌کم خودشان نیز از موقعیت اندیشیدن و نظریه‌پردازی «روشنفکری مذهبی»، به سمت اندیشیدن در ساحت کلی‌تر «روشنفکری دینی» به معنای عام و نه فقط اسلام و حتی «اندیشیدن به معنویت» به شکل عام‌تر حرکت کرده‌اند.

در دهه‌های سی و چهل و پنجاه شمسی، روشنفکری دینی، نه فقط به عنوان یک جریان اندیشه‌ای بلکه به عنوان یک «جریان دارای بدنه‌ اجتماعی» مطرح بود. چهره‌هایی چون علی شریعتی و محمدتقی شریعتی و بازرگان و طالقانی، فقط اندیشمندانی مطرح نبودند: آن‌ها دارای عمق نفوذی اجتماعی چشمگیری بودند که حتی گاه آنان را از رقبای قدرتمندی چون حزب توده، گرایشات چپ و جریان روشنفکری غیردینی و هواداران روحانیت سنتی پیش می‌انداخت. اما کمتر از چهل سال بعد، به نظر می‌رسد که این جریان، آن ماهیت «جریان اجتماعی» بودن خود را از دست داده است و تنها یک «نحله فکری» است.

چرا چنین شده‌ است؟ یافتن پاسخ این سؤال، فقط برای دلبستگان به این جریان یا مخالفان آن حائز اهمیت نیست؛ پاسخ به این سؤال، می‌تواند جنبه‌ای مهم از ابعاد تغییرات جامعه‌ ایران را هویدا کند. پاسخ این سؤال، ساده نیست. احتمالاً عواملی مثل کاسته‌شدن چشمگیر انتظارات و محبوبیت ایفای نقش سیاسی و اجتماعی دین در حیات روزمره پس از تجربه‌ انقلاب یا تحولات مربوط به کاهش ابعادی از دینداری به خصوص در ساحات جمعی و مانند آن در کاهش زایایی اجتماعی جریان روشنفکری دینی که نقطه‌ی اتکایش را در چنین مواردی استوار کرده‌ بود، بتوان جست. اما به نظرم این پدیده می‌تواند یک علت درون‌جریانی هم در خود جریان روشنفکری دینی داشته‌ باشد.

به نظرم ارتباط روشنفکری دینی پایان دهه‌ 90، با مسائل زندگی روزمره و جامعه‌ ایران قطع شده‌ است. روشنفکری دینی و حاملانش دیگر پاسخ مؤثری برای مسائل روزمره و مقتضیات روز جامعه‌ ایران ندارند. مسائل و دغدغه‌های آنان دیگر پیوند عمیقی با مسائل واقعی و انضمامی جامعه‌ ایران پایان دهه 90، از فقر و نابرابری و مسائل صنفی گرفته تا آزادی اجتماعی و بحران‌های هویتی ندارد. روشنفکری دینی به شدت نظری شده‌ است. به تعبیر دیگر، این جریان ـ سابقاً ـ اجتماعی، تصعید شده است: از یک جریان درهم‌تنیده با مسائل روز و محسوس مردم کوچه و بازار و جامد، به دغدغه‌های نظری سیّال و انتزاعی و به شدت نخبگانی در شکل گاز. پای این جریان دیگر بر زمین واقعیت نیست.

به همین دلیل است که این جریان، بر خلاف مسیری که در دهه‌های سی و چهل و پنجاه می‌رفت، توانایی و اراده‌ ساختن مناسک را نیز ندارد (به نتایج پایان‌نامه‌ الهام‌ شهسوارزاده زیر نظر دکتر سارا شریعتی نگاه کنید). در دهه‌ چهل و پنجاه، نه تنها ساخت مناسک جمعی، که نهادهای جدید سازنده‌ مناسک جمعی نظیر کانون نشر حقایق اسلامی و حسینیه ارشاد یا انجمن‌های اسلامی دانشجویان از نقاط قوت این جریان بود.

جریان بی‌مناسک شده، به شدت نخبگانی شده و کم ارتباط با مسائل اجتماعی، جمع نمی‌سازد. گرمایی تولید نمی‌کند. شوری برنمی‌انگیزد. عصبیتی ایجاد نمی‌کند. پیروان جدیدی جذب نمی‌کند و در نتیجه، اثرگذاری اجتماعی‌اش روز به روز افت خواهد کرد.

به نظرم روشنفکری دینی نخبگانی‌شده‌ امروز، فقط تصلب‌ پیشین افراد را سست می‌کند. آنان را از این دست می‌گیرد و تحویل قطعیت‌ها و گروه‌های گرم و جمع‌ساز دیگر می‌دهد: جمع‌هایی غالباً مدرن و سکولار. روشنفکری دینی امروز اگر کارکردی اجتماعی داشته‌ باشد، تنها یک کاتالیزور موقت در مسیر دگردیسی‌های عمیق‌تر برخی نخبگان است.

قابلیتی تاریخی و دیریاب از قابلیت‌های جامعه‌ی ایران در حال محو شدن است. مقصد  پرطرفدار و محبوب دیروز، به ایستگاهی میان‌راهی، خلوت و اقامتگاهی موقت بدل شده‌ است.»

انتهای پیام
captcha