تحصیلکرده بهترین دانشگاههای ایران و غرب بودند همانهایی که با کسب رتبه برتر فقط به پزشکی و جراحی در اتاق عمل فکر میکردند. طولی نکشید که پس از پیروزی انقلاب جنگ عراق با حمایت دولتهای غربی و آمریکایی علیه ایران تازه قد کشیده آغاز شد در این زمان همه آمدند و هر فرد متناسب با حرفه خود خدمت کرد. پزشکان راحتی نشستن در مطب و معاینه بیماران را رها کرده و داوطلبانه به جبهه رفتند و در این مدت خدمات بسیار قابل توجهی از خود برجای گذاردند. البته ناگفته نماند که از نقش پرستاران، بهیاران و پیراپزشکان نباید غفلت کرد، آنان دوشادوش پزشکان و جراحان در خلق حماسهای جاودان از سوی جامعه پزشکی سهیم هستند.
خبرگزاری ایکنا در ادامه سلسله مصاحبههای خود در راستای تبین نقش اقشار تأثیرگذار در دوران مقدس با محسن رجبی، مسئول بهداری سپاه روحالله استان مرکزی در دوران جنگ و کارشناس اتاق عمل امروز انجام داده است که در ادامه میخوانید؛
بیشتر بخوانید:
بنده محسن رجبی هستم که از سال 59 لباس رزم برتن کرده و توفیق داشتم در کنار رزمندگان اسلام قطرهای از دریا باشم. اطلاق واژه دفاع مقدس برای جنگ ایران و عراق الحق بهجا است. جبهههای ما سراسر عشق، ایثار، شجاعت و شهادت بود. رزمندگان همه با اعتقاد بر حفظ اسلام، نظام جمهوری اسلامی ایران و حفظ تمامیت ارضی وارد جبهه میشدند و بسیار صادقانه برای نظام خدمت میکردند و اکثرا بسیجی بوده و با جان و دل در راه اسلام، انقلاب و ایران خدمت میکردند و در این مسیر عدهای به شهادت رسیده، مجروح، اسیر و یا مفقودالاثر شدند. از زخم تن جانبازان نباید به راحتی گذشت. ایثارگران و خانواده معظم شهدا جزو سرمایهها و ارزشهای ملت ایران هستند و ما وظیفه داریم از این ارزشها حفاظت کنیم.
بنده از همان سال 59 بهعنوان نیروی رسمی سپاه و داوطلبانه وارد جبهه شدم و تا اوایل سال 62 در گردانهای رزم بودم و از آن سال وارد آموزش پزشکی شدم و حدود یکسال بهصورت شبانهروز (روزانه 20 ساعت کلاسهای تئوری و عملی) کلاسهای آموزشی را پشت سر گذاردم. آن دوران علوم پزشکی وجود نداشت و تمام امکانات از سوی سازمان منطقه بهداری و آموزش بهداری ستاد کل سپاه در اختیار ما قرار داده شد و ما پس از یکسال توانستیم 140 واحد را گذرانده و وارد بهداری جنگ شویم. اواخر سال 62 وارد بهداری شدم و هم در جبهه و هم پشت جبهه مشغول فعالیت بودم.
سهم جامعه پزشکی در جنگ سهمی ویژه و بااهمیت است. اگر این دوستان نبودند شاید ضایعه انسانی بیشتر از آنچه هست اتفاق میافتاد. در زمانی که رضایی آشتیانی، مدیرعامل سازمان بهداری استان بود ایشان علاوه بر مشکلاتی که در استان داشت اهمیت ویژهای چه از نظر کمک و تجهیزات و چه از نظر تأمین نیروی انسانی جبهه قائل بود. بسیاری از کادر درمان بهداشت و درمان داوطلبانه وارد جبهه شده و کارنامه درخشانی از خود برجای گذارده و شهدایی را تقدیم کشور کردند. البته برخی از جامعه پزشکی نیز برای گذران طرح جبهه را انتخاب میکردند.
حضور پزشکان، پرستاران و دیگر کادر درمان در جبهه تنگاتنگ با رزمندگان است و حضور مستمر آنان به رزمندگان دلگرمی میداد. حضور جامعه پزشکی تنها به دوران دفاع مقدس محدود نمیشد، افراد فعال در این عرصه حدود دو سال پس از اتمام جنگ در مناطق جنگی حضور داشتند و به مداوا میپرداختند.
نه! متأسفانه حق مطلب در مورد نقش جامعه پزشکی در دوران دفاع مقدس ادا نشده است و این مهم باید توسط مدیران تبیین میشد، شاید ارزشها از دید مدیران پس از دوران مقدس کمرنگ شد و نتوانستند ارزشها را آنگونه که هست ثبت کنند. تجربیات جامعه پزشکی حاضر در جبهه میتوانست برای جامعه پزشکی مفید باشد نتوانستند جمعآوری کرده و در اختیار نسل جدید پزشکان و ... قرار دهند. تجربیات، خاطرات و زحمات این عزیزان بسیار قابل تأمل است. جنگ هشت ساله ایران و عراق طولانیترین جنگ ایران است و با توجه به نوپا بودن انقلاب و مدیران کشور تجربیات بسیار خوبی کسب شد که به دست فراموشی سپرده شد.
ما در جنوب 7 بیمارستان و بیش از 60 اتاق عمل داشتیم و بهترین خدمات را جامعه پزشکی در خط مقدم به رزمندگان میدادند. بیمارستان امام حسین(ع)، فاطمه الزهرا(س)، امام رضا(ع) و فاو خدمات بسیار خوبی به رزمندگان و مجروحان میدادند و حتی بهترین عملها در همین بیمارستان انجام میشد. جراحان و متخصصان بسیار حاذقی از سراسر کشور بهصورت داوطلبانه اعزام میشدند، اما باز هم میگویم متأسفانه حق مطلب ادا نشد و واقعا نتوانستیم آنطور که شایسته است به این فجرآفرینان خسته نباشید بگوییم و یا تجربیات و خاطرات آنان را بهصورت کتابی مدون جمعآوری و مورد استفاده قرار دهیم. مجروحان شیمیایی آلوده به مواد شیمیایی میشدند و فجیعترین تاولها را میزدند. یادم میآید در بیمارستان امیرکبیر گروهی را برای مجروحان شیمیایی در نظر گرفته بودند و پزشکان، پرستاران، بهیاران و پیراپزشکان این افراد را مداوا میکردند.
در ابتدای دوران دفاع مقدس سازمان خاصی نداشتیم که بهصورت منسجم وارد عمل شود. رزمندگان و بسیج بهصورت خودجوش در قالب گردان درآمده و پارتیزانی عمل میکردند. فتحالمبین اولین عملیاتی است که رزمندگان با کمک برادران ارتشی موفق شدند در قالب سازمانی تحت عنوان تیپ و گردان حضور پیدا کنند. حضرت امام(ره) این عملیات را فتحالفتوح نامیدند. پس از انجام عملیات بیتالمقدس و رمضان با کمک مجموعه سازمان بهداری بیمارستانهای صحرایی احداث و تجیهز شدند. بیمارستانهایی تجهیز شدند که در مقابل سنگینترین بمبارانها مقاوم بودند. نقاهتگاههایی با ظرفیت بیش از 6 هزار نفر تشکیل داده بودند.
بله، دوستی داشتم با نام قضات، او تنها پسر خانواده و دارای 6 خواهر بود که در عملیات کربلای 5 با اصابت ترکش مستقیم به قفسه سینهاش به شدت مجروح شده بود، وقتی او را به اورژانس آوردند فقط نفسی میآمد و میرفت وقتی نگاهم کرد گفت: محسن ما هم رفتیم و پس از چند لحظه به شهادت رسید دادن خبر شهادت ایشان برای من بسیار سخت بود و مجبور بودم این خبر را به دیگر دوستان بدهم. شهید دارای فرزند سه ماهه بود که در سن هجده سالگی بر اثر واژگون شدن موتورش در گودال گاز مرگ مغزی شد. پدر و مادر این شهید از صلابت و عزت بسیار خاصی برخوردار بودند و بنده هرگاه به دیدن آنان میرفتم احساس حقارت و کوچکی میکردم. آخرین پیام شهدا قبل از شهادت این بود که سلاح برزمین افتادهام را بردار و از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به رهبری حضرت امام(ره) تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون پاسداری کن.
ناگفتههای جنگ بسیار است، به نظر من تاکنون فقط قطرهای از دریا بازگو شده است. ما با عراقیها نمیجنگیدیم ما با دنیا نبرد میکردیم. ما روز توان جنگی با دشمن را نداشتیم و تمام عملیات جنگ ما شبانه شکل میگرفت و دشمن را شکست میدادیم و صبح در برابر پاتکهای دشمن مقابله میکردیم. دشمن سال 59 هزاران کیلومتر از کشور ما را تصرف کرد و ما با چنگ و دندان خاک ایران را پس گرفتیم. شما اولین نفری هستید که از من مصاحبه میگیرید، کسی سراغی از بچههای جنگ نمیگیرد، خیلی دیر به فکر تدوین تاریخ شفاهی جنگ افتادند، با گذر زمان و مشکلات برخی از خاطرات، اسامی و اتفاقات فراموش شده است، بلافاصله پس از اتمام جنگ میبایست سازمانی جهت جمعآوری اطلاعات ایثارگران، خانواده شهدا و دیگر افراد تأثیرگذار در جنگ تشکیل و تمام اطلاعات در بانک اطلاعاتی برای همیشه باقی میماند. وظیفه نیروهای بهداری اگر از رزمندگان خط مقدم سختتر نبود راحتتر هم نبود. انتقال رزمندگان مجروح به عقب خط مقدم روند خاص خود را داشت و سخت بود، گاه اتفاقاتی همچون گیر کردن در گودال آب که شبانه قابل مشاهده نبود میافتاد که جان مجروحان را به خطر میانداخت و اگر اتفاقات باعث به شهادت رسیدن مجروحان میشدند این امر قلب ما را بیشتر از هر چیز دیگری به درد میآورد.
درست است که زمان جنگ خیلی سخت گذشت، اما امروز کادر پزشکی و درمان ما با گلولهای خطرناکتر از زمان جنگ مواجه هستند. دلم برای کادر درمان که این روزها از جان خود میگذرند تا به بیماران خدمترسانی کنند میسوزد، هر لحظه احتمال دارد آنان نیز به بیماری کرونا مبتلا شوند. شاهدیم که از ابتدای شیوع کرونا تاکنون تعدادی از پزشکان و پرستاران به شهادت رسیدهاند.
کار امروز پزشکان و پرستاران سختتر از زمان دفاع مقدس است. حضور کادر درمان در بیمارستان نشان از این دارد که روح دفاع مقدسی هنوز زنده است و ما تنها با رعایت شیوهنامههای بهداشتی، زدن ماسک و فاصلهگذاری میتوانیم به کنترل بیماری و در نهایت آسوده خاطر بودن کادر پزشکی کمک کنیم.
انتهای پیام