دانشگاه در زمان گذار از دانشگاه کلاسیک به الکترونیکی دچار تعارضهای فرهنگی است و این تعارضها خود را در وجوه مختلف دانشگاه نشان میدهد. در فرایند جامعهپذیری دو بعد پنهان و آشکار فرهنگ در دانشگاه برای دانشجویان در جریان است. بعد پنهان به صورت غیرمستقیم از دانشجویان، خوابگاه و استادان به دانشجو منتقل میشود که هر کدام از این گروهها نقش خاصی دارند، اما نقش استادان در این میان در هر دو بعد واضح و آشکار و در عین حال مهمتر است و به تعبیری استاد باید در این زمینه نقشآفرینی کند و الگو باشد.
با شیوع ویروس کووید19 و ورود یکباره دانشگاهها به عرصه دانشگاه الکترونیکی این تعارض بیشتر بروز میکند. یعنی استادان گاه با توجه به نیاموختن و نابلد بودن در فضای مجازی و بیگانه بودن با دنیای الکترونیک از دانشجویان عقب مانده و به تعبیری قائله را به دانشجویان میبازند. برخی از دانشگاهیان برج عاجنشین، مانند یکی از استادان دانشگاه تهران که چندی پیش در اینستاگرامش مطالبی نوشته بود، گاه اعلام میکنند افرادی که در اینستاگرام آنها را دنبال میکنند، همه خارج شوند و بعد درخواست ورود بدهند تا اینکه از فیلتر ایشان عبور کنند و بعد اجازه ورود یابند و حتی کلاسبندی کنند و با تشخیص ایشان حق صحبت داده میشود. حتی ایشان اجازه میدهد که در چه حد و اندازهای حق صحبت کردن دارند. طنز قضیه آنجاست که حق عضویت هم برای این افراد قائل شدهاند.
اینگونه عملکرد و گفتار، زاییده عدم شناخت یک استاد از وضعیت فضای مجازی و دنیای جدید است، به تعبیری این استادان با دنیای جدید بیگانه هستند و عمری به متکلم وحده بودن عادت کردهاند و تکثر دنیای مجازی را نه تنها نمیشناسند، بلکه آن را هم نمیتوانند تحمل کنند. به همین سبب گاه چنین عکسالعملهایی را از آنها شاهدیم.
به تعبیر بهتر، میتوان گفت اینگونه استادان تصورشان این است که در همه جا باید یک استاد جلوی کلاس ایستاده و دانشجویان هم پشت میزهای ردیفشده کلاس، پشت کله همدیگر را مشاهده کنند و گاه به استاد هم گوش دهند و آن استاد افاضات کند و مخاطبان بیچاره نیز صم بکم بوده و در پایان هم امتحانی و نمرهای و قس الی هذا ...
در ابتدا باید از این استاد فرهیخته پرسید که استاد عزیز! چه دارید که در کلاس یا فضای مجازی به این دانشجویان بختبرگشته یاد دهید یا اساساً تاکنون چه چیزی به علم این جامعه افزودهاید که چنین فخرفروشی میکنید؟ مدعی هستید که افراد از اینستاگرام شما بیرون رفته و بعد شما تعیین کنید در چه سطحی میتوانند حرف بزنند؟
دوم اینکه قطعاً این استاد اولین و آخرین نخواهد بود. این تعارضی است که گاه در رفتار استادان خود را نشان میدهد. استادانی که هنوز قواعد فضای مجازی را نمیدانند و به متکلم وحده بودن عادت کردهاند، طبیعی است چندصدایی را، که از ویژگیهای دنیای مجازی است، برنمیتابند و چنین خواستههایی را از مخاطبانشان دارند. این استادان که درکی از فضای جدید ندارند چگونه میخواهند تعارض ایجادشده در این گذار را درک و دانشجویانشان را در این پیچ خطرناک کمک کنند و بعد پنهان فرهنگی را که بخشی از آن بر گرده استادان است به دانشجویان انتقال دهند و آنان را برای پذیرش مسئولیت اجتماعی، که مهمترین رسالت دانشگاه امروزی است، آماده کنند؟ و آنها را به جامعه تحویل دهند.
این نمونهای است از مشکلاتی که آموزش عالی ما با پدیده مجازی شدن با آن مواجه است. حال تصور کنید که استادان بخواهند تا ابد کلاسهایشان را در دنیای مجازی که امروز جای واقعیت نشسته برگزار کنند و در آن اخلاق حرفهای را هم به دانشجویان بیاموزند که در آینده مدیران یا استادان و معلمان جامعه میشوند.
خداداد خادم
انتهای پیام