به گزارش ایکنا، در این شماره از نشریه فلسفه علم، مقالاتی با عناوین «شأن هستیشناختی تابع موج»، «روش علمی نیوتن در قول و فعل»، «ردهبندی پژوهشهای تکاملی درباره ادبیات و معرفی رویکردی تکاملی- شناختی به آن»، «نقش قواعد مثلثاتی در عناصر معماری ایران از دیدگاه غیاثالدین جمشید کاشانی»، «نقد و تحلیل پدیدارشناختی مفهوم همدلی در پزشکی»، «رویکرد تمثیلی در معرفتشناسی تکاملی: نقد و بررسی دیدگاه مایکل روس»، «یادگیری عمیق ماشینی؛ چالشهای فلسفی و رهیافتها»، «تأثیر گناه بر معرفت علمی ؛ بررسی موردی دیدگاه استفان مورونی از منظر عقلانیت نقاد»، «نسبت بین فیزیک اتمگرایی کلام به مادیگرایی و الحاد در رویکردی تحلیلی» و «هویت انسان؛ مبنای عینیت در علوم انسانی هرمنوتیکی» منتشر شده است.
در چکیده مقاله «تأثیر گناه بر معرفت علمی؛ بررسی موردی دیدگاه استفان مورونی از منظر عقلانیت نقاد» آمده است: در مقاله حاضر با اتخاذ سنت کالونیسم و معرفتشناسی اصلاحشده، ادعای مانعیت گناهان انسانی از فعلیت صحیح عقل و عاملیت فیض الهی در تقویت قوای شناختی را بررسی میکنیم. شاید پیش از این و ذیل بحثِ نقش عوامل غیرمعرفتی در شکلگیری معرفت، به تأثیر شناختی گناه نیز پرداخته شده باشد. اما اختصاص این موضوع به رشد معرفت علمی، تا آنجا که مورد اطلاع است، تازگی دارد. این بررسی در بستر پروژه استفان مورونی، دینپژوه معاصر آمریکایی، پیش خواهد رفت. او میکوشد با مرور نقادانه آراء متألهان برجسته مسیحی، مدلی را برای این تأثیر ترسیم کند. در نهایت نشان خواهیم داد که از منظر عقلانیت نقاد، محصول مورونی با کوشش او برای تبیین اثر گناه بر علوم طبیعی همخوانی ندارد. زیرا آنچه به عنوان معرفت علمی مسیحی معرفی کرده غالباً از جنس آگاهی فناورانه است نه علم، و این عالِم است که تحتتأثیر گناه قرار میگیرد نه مدعای علمی او.
نویسنده مقاله «هویت انسان؛ مبنای عینیت در علوم انسانی هرمنوتیکی» در طلیعه نوشتار خود آورده است: مبانی روششناختی پارادایمهای عمده علوم انسانی و قضاوت در مورد اعتبار یا عدم اعتبار آنها متکی بر مبانی معرفتشناختی، وجودشناختی و انسانشناختی آن پارادایم است. آشنایی با مباحث انسانشناختی از دیدگاه دیلتای هم برای آشنایی با پارادایم تفسیرگرایی و هم برای شناخت پارادایم هرمنوتیکی مهم است. شناخت هویت دوگانه انسان یکی از اساسیترین عناصر این پارادایم را پیش روی ما قرار میدهد. ارائه تصویر درستی از طبیعت انسانی و چگونگی توسعه بخشیدن به دقت ابزار عملی جریانات علمی یکی از دغدغههای اصلی دیلتای بود. از جمله کارهای بدیع او برقراری تعامل میان دو عنصر «طبیعت انسانی» و «تاریخی بودن» بود که تا زمان او گمان بر تعارض میان آنها میرفت و دیلتای آنها را در خدمت روششناسی علوم انسانی درآورد. او با تبیین مبانی انسانشناختی، معارف به دست آمده از علوم انسانی را معتبرتر از یافتههای علوم طبیعی میدانست و تلاش کرد بواسطه ثبات هویت انسانی در عین تاریخی بودن آن، اعتبار علوم انسانی را نشان دهد. این مقاله بر آن است تا به روشی تحلیلی عناصر اصلی اندیشه دیلتای به دست آید و سپس بر اساس ترکیب این عناصر نشان داده شود که چگونه عینیت علوم انسانی بر این مبنا تأمین میشود.
انتهای پیام