به گزارش ایکنا، حجتالاسلام دادگر، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فرهنگیان، با ارسال یادداشتی برای ایکنا به انتقاد شدید از نامه اخیر وزیر علوم به مقام معظم رهبری مبنی بر جذب معلم از دانشآموختگان سایر دانشگاههای کشور پرداخته است و آن را اجتهاد در مقابل نص و حاوی مغالطات آشکار قلمداد کرده است. متن این یادداشت از نظر میگذرد؛
«اهم بیانات حکیمانه و صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی:
یک. این مسئله دانشگاه فرهنگیان هم خیلی مهم است؛ این هم از جمله چیزهایی است که باید به طور جدی به آرایش درونی آن توجه شود. معلم اگر شخصیت خودش ساخته نباشد، نمیتواند به متعلم خود، به مخاطب خود چیزی بدهد. اینجا شخصیت معلمین ساخته میشود. اگرچه این دانشگاه در ذیل آموزش و پرورش تعریف شده است و مربوط به آموزش و پرورش است، لیکن آموزش عالی باید همه پشتیبانیهای ممکن را از این دانشگاهها بکند. اینها کارهایی است که در زمینه آموزش و پرورش باید انجام بگیرد.
دو. این دانشگاه فرهنگیان - یا به تعبیر قدیمى، دانشگاه تربیت معلم - دانشگاه است، لکن با دانشگاههاى معمولى فرق دارد. علاوه بر امتیازاتى که دانشگاههاى دیگر دارند، امتیاز «تولید معلم» مخصوص این دانشگاه است؛ این شرایطى دارد؛ به این دانشگاه خیلى باید اهمّیّت داد.
سه. دانشگاه فرهنگیان خیلی مهم است. همهی فرایندهایی که منتهی میشود به جذب معلّم، برای تدریس و برای تعلیم و تربیت، بایستی سالم و با معیار اسلام و انقلاب سنجیده بشود. اگر این کار را کردیم، نتیجه همان چیزی خواهد بود که شما میخواهید؛ هم مورد رضای خدا خواهد بود، هم برای آینده کشور - همانطور که عرض کردم - مولّد یک نسل باعظمت و امیدبخش خواهد بود؛ اگر این رعایتها نشود، نه. در دانشگاه فرهنگیان، هم موادّ درسی و محتوای دروس مهم است، هم اساتید مهمّند، هیئت علمی مهم است. بنا است ما چه کسی را، چهجور آدمی را تربیت کنیم و بفرستیم سراغ بچّههای مردم که بروند آنها را بسازند و تولید انسان بزرگ بکنند؟ این خیلی مهم است. بنابراین مسئله صلاحیّتها، مسئله اساتید، مسئله کتابهای درسی، محتوای درسی در دانشگاه خیلی مهم است.
چهار. یکی از چیزهایی که در آموزشوپرورش خیلی مهم است، همین دانشگاه فرهنگیان است؛ همین که این جوانهای عزیزمان، [یعنی] دانشجومعلّمها، آنجا هستند. این بسیار مهم است. هرچه میتوان باید برای این مجموعه سرمایهگذاری در توسعهی کمّی و کیفی کرد؛ با همان معیارهای متعالی که برای معلّم لازم است.
پنج. دانشگاه فرهنگیان را مسئولین جدّی بگیرند؛ دانشگاه فرهنگیان را -که تولیدکننده معلّم است- جدّی بگیرند؛ هرچه میتوانند برای این سرمایهگذاری کنند؛ به یک لحاظ، اهمّیّت این دانشگاه از همه دانشگاههای دیگر بیشتر است. هر معلّم یک پرورنده -یعنی معلّم اخلاق- هم هست؛ معلّم ریاضیّات، معلّم فیزیک، معلّم طبیعی، در عین حال معلّم اخلاق هم هست. فرض بفرمایید ظرفیّتِ دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی هم جواب نمیدهد. چه کار کنیم؟ راه را باز کنیم و همینطور بیحسابوکتاب افراد را وارد آموزش پرورش کنیم؟ نه، باید فکر کرد. اوّلاً در درجه اوّل ظرفیّتهای این دانشگاههای معلّمپرور را باید تا آنجایی که ممکن است افزایش داد، این از همه مقدّم است؛ اگر این هم جواب ندهد باید ضابطه گذاشت؛ مراکز اصلی بنشینند، ضابطه بگذارند برای [جذب] معلّم. این یک جمله درباره معلّم.
شش. راجع به مسئله دانشگاه فرهنگیان و مسئله تربیتمعلّم امروز مهمترین نیاز آموزش و پرورش کشور، معلّم است؛ مهمترین نیاز، معلّم است. این دانشگاه و دانشگاه شهید رجایی و هر نقطهای که تربیتمعلّم بر آن صدق میکند، بایستی هم کمّاً، هم کیفاً توسعه پیدا کند. اینجا شما معلّمی را یاد میگیرید؛ آن که در فلان دانشگاه دیگر درس خوانده، او این معلومات شما را که در اینجا یاد گرفتهاید ندارد؛ چطور میخواهد معلّمی کند؟ مراکز تربیت معلّم -که مهمترینش فعلاً دانشگاه فرهنگیان است- مرکز ثقل اصلی نظام آموزش و پرورش کشورند و در مورد این دانشگاه کوتاهی شده. [طبقِ] آنچه بنده اطّلاع دارم و به من گزارش شده، این دانشگاه، هم از لحاظ نیروی انسانی -معلّم، استاد- دچار کمبود است، هم از لحاظ بودجه دچار کمبود است، [هم] از لحاظ فضای آموزشی دچار کمبود است. وزارت علوم، سازمان مدیریّت، سازمان امور استخدامی، هرکدام به نحوی بایستی همکاری کنند، کمک کنند؛ این مشکلات باید برطرف بشود. البتّه دوستان، هم اینجا ذکر کردند، هم در آن جلسه قبلی گفتند که از بنده انتظاراتی دارند؛ بنده آماده هستم و هر کاری که از من بربیاید و بتوانم انجام بدهم و در اختیار بنده باشد، قطعاً انجام میدهم؛ برای اینکه این مسئله را جزء مسائل درجهی اوّل کشور میدانم و میشناسم.
هفت. اساتید اینجا هم بایستی از لحاظ خصوصیّات فکری و علمی، جزء شاخصترینها باشند؛ تدیّن؛ سطح بالای دانش؛ روحیه انقلابی؛ انطباق با معیارهای سند تحوّل؛ نمیشود که ما سند تحوّل را تنظیم کنیم و دنبال تحقّقش نباشیم.
هشت. یک مسئله، مسئله دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی است که آقای وزیر اشاره کردند؛ بله، بنده هم اطّلاع دارم که کمّیّتها بالا رفته؛ باید هم بالا برود، هنوز هم کم است، هنوز هم آموزش و پرورش در معرض بازنشستگی وسیعی است و باید جبران بشود؛ هم کمّیّتها را باز هم باید زیاد کرد، هم کیفیّتها را باید بالا برد، هم نوع کاری که در این دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی انجام میگیرد بایستی موجب تربیت دینی و انقلابی معلّمین باشد. کاری کنید که مدرسه و کلاس، از معلّمی بهرهمند بشود که خود این معلّم به معنای واقعی کلمه معلّم دین و تقوا و پارسایی و انقلاب باشد. فشار این و آن را هم قبول نکنید؛ شنیدهام که گاهی اوقات اِعمال فشار میشود از طرف مراکز گوناگون قدرت. زیر فشار [قرار نگیرید]، مرّ قانون را رعایت کنید، بر طبق قانون حرکت کنید.
نه. به نظر من این دو دانشگاهی که شما دارید، بسیار چیزهای خوبی است. من سال ۹۷ در دانشگاه فرهنگیان همینها را گفتم. دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی یکی از آن بهترین مراکزی است که در کشور برای مسائل فرهنگ و مانند اینها به وجود آمده. باید این جور باشد که حتّی یک معلّم از غیر این مسیر وارد آموزش پرورش نشود. ما دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی را جوری ظرفیّتسازی کنیم و جوری سازماندهی کنیم که همه معلّمین به قدر کفایت بیایند از اینجا عبور کنند و وارد آموزش و پرورش [بشوند]. حتّی دورههای کوتاهمدّتی که حالا برنامهریزی شده و دورههایی که وجود دارد، مثلاً یکساله و مانند اینها هم در سایه و در ضمن و با مسئولیّت این دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی باشد؛ این کار بسیار لازمی است.
در مورد تربیت معلم جهت جذب معلم از غیر مسیر دو دانشگاه تربیت معلم، واقعا با وجود وتاکید صریح اسنادی چون سند تحول بنیادین و نقشه جامع علمی کشور و سیاستهای کلی ابلاغی امام امت جامعه اسلامی و برنامه ششم توسعه کشور و تاکیدات صریح امام جامعه اسلامی چه باید گفت؟ شاید اگر این نصوص و صراحتهای روشن قانونی و ضرورت و اهمیت التزام مسئولین در نظام جمهوری اسلامی ایران به این اسناد و نیز فرامین حکیمانه امام جامعه و دلالتهای تربیتی بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی نبود نمیشد با قاطعیت تمام از وجوب عقلی و ضرورت و لزوم چنین دانشگاه ماموریتمحور و تربیتمحور فرهنگیان سخن گفت . کاش بجای فرصت سوزیها موانع و چالشهای کمی و کیفی این دانشگاه تاکنون برطرف شده بود.
اگر به جای وزیر محترم علوم بودم موانع و چالشهای دانشگاه فرهنگیان را به طور حداکثری برطرف مینمودم و تمام دانشکدههای علوم تربیتی و بودجه و امکانات آنها را به دانشگاه فرهنگیان منضم مینمودم و برای نظام تربیت معلم جمهوری اسلامی ایران از نظر کمی و کیفی سنگ تمام میگذاشتم و دستان خیرین حامی دانشگاه فرهنگیان را میبوسیدم.
قاعدتاً وزیر محترم علوم و وزیر محترم وقت آموزش و پرورش توصیههای اختصاصی و ویژه رهبر حکیم انقلاب (در اتاق استقبال و پذیرایی از رهبر معظم انقلاب در دانشگاه فرهنگیان) را فراموش نکردهاند! امان از غفلت، امان از غفلت!
با این توصیف در مورد نامه سوم آذر وزیر محترم علوم به مقام معظم رهبری ، انتقاداتی وجود دارد که در ادامه خواهد آمد. نامه شماره 187736/ و مورخ 3/4/99 وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری، به امام خامنهای مدظله العالی حاوی دو مغالطه آشکار از سنخِ «اجتهاد در مقابل نص» است.
الف) در صدر نامه به «فرمایشات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با مسئولین محترم وزارت آموزش و پرورش و دانشگاه فرهنگیان» استناد میشود و در ذیل نامه، با اجتهاد در مقابل نص، با نادیده گرفتن منصوصات بیانات معظم له در دیدار 11 شهریور 1399، پیشنهاد جذب معلم از دانشآموختگان سایر دانشگاهها مطرح میشود. در صورتی که بیانات امام خامنهای منصوص است و نه حتی ظاهر: «باید بهگونهای برنامهریزی و ظرفیتسازی شود که معلمان سراسر کشور، فقط از مسیر این دو دانشگاه [دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی] وارد آموزش و پرورش شوند و مجلس شورای اسلامی نیز باید در تصویب طرحها بهگونهای عمل کند که خارج از مسیر این دو دانشگاه، ورودی به آموزش و پرورش وجود نداشته باشد».
ب) عجیب آنکه در ذیل نامه وزیر محترم، برای تایید پیشنهاد فوقالذکر، به ماده 28 اساسنامه استناد میشود در صورتی که ماده 28 اساسنامه، مقید است به «رشتههایی که در دانشگاه فرهنگیان امکان توسعه وجود ندارد» و اینچنین تصریح میکند: «تامین بخشی از نیازهای خاص آموزش و پرورش در رشتههایی که امکان توسعه آن از طریق دانشگاه وجود ندارد، مطابق ضوابط و مقررات وزارت آموزش و پرورش از میان دانش آموختگان سایر دانشگاهها و موسسات آموزش عالی و پژوشی کشور و حوزههای علمیه، مشروط به گذراندن دوره یکساله مهارت آموزشی در دانشگاه بلامانع است».
حقوقدانها حتماً میدانند که قواعد فهم متن اجازه «اجتهاد در مقابل نص» را نمیدهد؛ اما سادهانگاری است که این هجمه به دانشگاه فرهنگیان را به متن فروبکاهیم و از فرامتن آن غافل شویم. مسئولان محترمی که رهبر معظم انقلاب خطاب به آنها حمایت و پشتیبانی از این دانشگاه را به صراحت تأکید و مطالبه فرمودند، باید اولاً مجلس شورای اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی را دور نزنند چرا که در صورت انجام مطالعه و پژوهش مناسب در موضوعات و مسائل موجود و دستیابی به یافتههای جدید، آنها گوش شنوایی خواهند داشت و قانون را اصلاح خواهند کرد و ثانیاً پاسخگوی نوع و میزان حمایت و یا «عدم الفعل»های خود در قِبال تکالیف قانونی خود در تجهیز و پشتیبانی و فراهم آوردن زیرساختها و ردیف استخدامی به دانشگاه فرهنگیان باشند؛ در فرامتن نیز دیدهایم و الان هم میبینیم که اجتهاد کردهاند و تضعیف این دانشگاه را دامن میزنند. مصادیق این نکته، فراوان است و فرصت اندک.
سرپرست محترم پیشین دانشگاه فرهنگیان در متنی مورخ 4 آذر 99 در مورد نامه فوق الذکر وزیر محترم علوم، مواضعی را اظهار داشتهاند. ایشان در قامت استاد تمام برنامه درسی قابل احتراماند اما در قامت شخصیت حقوقی پیشین خود در عین برخی زحمات و خدمات آکادمیک برای نظام تربیت معلم (که آموزههای اسلام عزیز به ما آموخته به عنوان یک مسلمان قوتها و ضعفها و فرصتها و تهدیدها را باید در کنار هم دید شاید فرصت دیگری برای ارزیابی تحلیلی و توصیفی این مهم باشد)، قاعدتا باید با توجه به حمایت تمام قد وزیر محترم وقت از جناب آقای دکتر مهرمحمدی و اقتضائات موجود در آن زمان، بابت فرصتهای فراوان از دست رفته 52 ماهه در زمینه جذب دانشجو معلم و رفع کمبود معلم (تکلیف اساسنامه دانشگاه) و روندی تنازلی آن از تقریبا 21هزار به تقریبا 4 هزار در جایگاه سرپرستی دانشگاه فرهنگیان پاسخگو باشند.
در مورد متن جناب آقای دکتر مهرمحمدی نیز نکاتی وجود دارد:
اولاً در مغالطهای آشکار، انجام وظایف قانونی و مصوب دانشگاه فرهنگیان را «انحصارگرایی» میخوانند و با این مفروضه اثبات نشده و مغالطهآمیز پیشنهاداتی برای خروج از این انحصار ارائه میکند. با این منطق، سوال این است که چرا انحصاراتی که در اسناد بین المللی و تجویزات آموزشی و تربیتی یونسکو وجود دارد، باید مُطاع بیچون و چرا باشد و یا چرا همین تجویز، نباید انحصارزدایی شود! (میبینیم که آش چقدر شور خواهد شد؟)
ثانیاً مغالطه دوم در تفکیک «علم تربیت معلم» و «عمل تربیت معلم» در «تجویزِ انحصارزدایی» است. آقای دکتر مهرمحمدی انحصار را در اولی جایز و در دومی ممنوع میداند و از لزوم انحصارزدایی در عملیات تربیت معلم از دو دانشگاه تربیت معلم (یعنی دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی) سخن میگویند . منظور از «انحصار در تولید علم تربیت معلم» این است که این تولید باید در انحصار دانشکدههای علوم تربیتی باشد. این اندیشه منطقاً با چند پرسش مواجه است:
الف) اگر به دلیل ضعف زیرساختهای دو دانشگاه تربیت معلم و ضعف در عملیات تربیت معلم، باید از آن انحصارزدایی کرد؛ چرا همین حد وسط (یعنی ضعف) را برای استدلال به رفع «انحصار تولید علم تربیت معلم از دانشکدههای علوم تربیتی» بکار نبندیم و اینگونه استدلال کنیم که به دلیل ضعف این دانشکدهها در تولید علمِ تربیت معلم بومی، از آنان انحصارزدایی کنیم و دیگر دانشکدهها و دیگر عرصههای دانشی را به خدمت نگیریم؟! جالب آنکه جناب آقای دکتر مهرمحمدی در متن مذکور به این ضعف اشاره میکند و مینویسد: «اگر به روال صدساله گذشته و به ویژه 60-70 سالی که از تاسیس دانشکدههای علوم تربیتی میگذرد [نگاه کنیم] هیچ بخشی از آموزش عالی به این عرصه [ساحت نظری و آکادمیک تربیت معلم] ورود پیدا نکرد».
ب) نکته دیگر آنکه چرا به واقعیت «ضعیف نگهداشتنِ» و «تضعیف زیرساختی / ساختاری/نهادی/ بودجهای و ...» عملیات تربیت معلم در دو دانشگاه متولی تربیت معلم، توجه نکنیم و چرا مسئولین ذیربط دو وزارتخانه علوم و آموزش و پرورش و نیز دانشگاه فرهنگیان، پاسخگوی تکالیف قانونی خود و «عدم الفعل»ها نباشند؟
نکته دیگر دوپاره کردنِ برنامه درسی تربیت معلم به دو بخش تربیت علمی و تربیت حرفهای است. این نگاه و سپردن بخشی از برنامه درسی به یک موسسه و بخشی دیگر به دانشگاهی دیگر حتماً مفروضاتی دارد که با روح اسناد بالادستی و هدف غایی تربیت معلم در دانشگاه فرهنگیان و طراحی کلان (معماری) برنامه درسی تربیت معلم (تهیه شده در زمان مدیریت خود جناب آقای دکتر مهرمحمدی) ناسازگار است و در کسب و اکتساب شایستگیهای مذکور در اسناد فوق الذکر حتماً اختلال ایجاد میکند. در این بخش انتقاداتی از منظر فلسفه برنامه درسی، فلسفه تربیت معلم و فلسفه تربیت اسلامی وجود دارد که فرصت آن نیست.
در پایان عقل و دل میگوید با دلالتها و قرائن متعدد باید گفت نظام تربیت معلم یک مسئله حاکمیتی است و دانشگاه فرهنگیان مرکز ثقل اصلی نظام تعلیم و تربیت است نه فرصت جبران ناکامیهای دولتها در ایجاد اشتغال برف انباری!
آیا در این کشور اسلامی، دستگاههای نظارتی و بازرسی در قبال عدم توجه به قانون و اسناد بالادستی و سیاستهای ابلاغی امام جامعه وظیفهای ندارند؟ چرا عدهای در دولتهای گوناگون و مسائل متعدد از جمله مسئله دانشگاه فرهنگیان به بهانههای مختلف، اجتهاد در مقابل نص مینمایند؟!
حال که وزیر محترم علوم خواسته یا ناخواسته به جای تقویت دانشگاه فرهنگیان و ایجاد فرصت ترویج گفتمان تربیت معلم در آموزش عالی به عنوان اولویت در گام دوم انقلاب و تحکیم و تعالی آن، تزلزل و تضعیف این دانشگاه خیلی مهم را کلید زدهاند، شاید با مثبتاندیشی بتوان گفت فرصتی را فراهم نمودهاند تا رهبر عزیز انقلاب اسلامی در صورت مصلحت در پاسخ به این نامه (آن هم در صورت ضرورت در پاسخ) وزرای محترم علوم و آموزش و پرورش را اولاً مکلف فرمایند که نسبت به رفع نواقص و کمبودهای مشخص این دانشگاه در زمان مشخص اقدام نمایند و ثانیاً هیات امناء این دانشگاه در صورت صلاح دید توسط رهبر حکیم انقلاب تعیین میشد تا این دانشگاه از حمایت سه قوه و شورای عالی انقلاب فرهنگی دقیقتر برخوردار شود و با آمد و شد دولتها اینقدر مظلوم و محل تاخت و تاز سیاسیون واقع نشود و سالانه نیز هیات محترم امناء مکلف به ارائه گزارشی از عملکرد خود در زمینه تکوین و تحول و تعالی نظام تربیت معلم جمهوری اسلامی دانشگاه فرهنگیان به امام امت میشدند.
لذا به دلایل متعدد عقلی و شرعی و منطقی و قانونی نخبگان دانشجویی مومن و انقلابی و دانشآموختگان مؤمن و انقلابی و موفق این دانشگاه و دهها عضو هیئت علمی و مدرسان این دانشگاه و این خادم کوچک نظام تربیت معلم دانشگاه فرهنگیان اولاً آماده گفتگو و مباحثه و ثانیاً دفاع عالمانه و کارشناسانه و ثالثا حتی جهاد در دفاع از دانشگاه فرهنگیان هستم و در عین آمادگی برای شنیدن حرف حساب و استفاده از نظرات کارشناسی و عالمانه، اجازه نخواهیم داد تا خارج از قوانین موجود و منویات امام امت اسلامی بار دیگر دانشگاه فرهنگیان تضعیف و یا تعلیق و تربیت نسل آینده این مرز و بوم دچار چالش شود.»
انتهای پیام