به گزارش ایکنا، نشست «پدیدهشناسی نیایش با نگاهی به آثار فردریش هایلر و آنه ماری شیمل»، شب گذشته، 26 فروردین، به همت خانه اندیشمندان علوم انسانی و با سخنرانی همایون همتی، استاد ادیان و عرفان، برگزار شد که در ادامه متن آن را میخوانید؛
در باب پدیدهشناسی دعا باید گفت، دعا را یک ارتباط بین نیایشگر با خدا گفتهاند که انسان مؤمن با خدا، همسخن میشود و نوعی گفتمان شکل میگیرد. پس دعا یک ارتباط و یک نوع دیالوگ و گفتمان است و هم اینکه انس گرفتن با خداست و فرصتی محسوب میشود که خدا به بشر میدهد تا با او همسخن شود؛ لذا لحظات بسیار شکوهمندی است. در پدیدهشناسی دعا چند کار صورت میگیرد؛ یکی توصیف دعاست. دیگری، مقایسه و همچنین نگاه تاریخی و سیر تحول آن است و یکی هم توجه به انواع دعاست. برخی دعاها برای عشقورزی است، برخی برای اظهار گلهمندی و شکایت و برخی هم برای ابراز سپاسگزاری است. انواع این ادعیه، آثار و حالت خاصی دارد و حتی به وضعیت بدن دعاگر در ضمن دعا هم توجه شده است.
دعا؛ تمرکز روح برای ارتباط با بیکرانهها
دعاکننده، دستها را بلند میکند و سر و گردن را به سمت آسمان میبرد و گاهی سرافکنده به زیر است که بدن در دعاهایی که از باب توبه است، اینطور خواهد شد. اگر مجسمههای بودا را ببینید، این چنین است که گاهی دست او روی زانو یا سرش خم است و یا سرش به بالاست که همه تکنیکهای بوداییان است که در ضمن دعا باید چطور نشست، زانوها، گردن و ... به کجا متمرکز باشد؛ لذا دعا یک فعالیت جسمی و بدنی هم هست و تمرکز روح و مراقبه است و برقراری ارتباط با بیکرانهها و نجوا با خدا محسوب میشود که تنها برای حوایج زندگی روزمره نیست، بلکه نوعی غم دل گزاردن و همنشین با خدا شدن است. در احادیث داریم که فرمود: «انا جلیس من ذکرنی»؛ خدا فرماید که من همنشین کسی هستم که به یاد من است. حدیث دیگری داریم که ابنعربی در فص آخر فصوص الحکم میآورد که نمازگزار با خدا نجوا میکند. مناجات یعنی آهسته درِ گوش کسی سخن گفتن و راز گفتن. لذا شخص نمازگزار و یا دعاکننده، باید بداند در چه حالتی قرار گرفته است.
نکته دیگر در باب سماع مولاناست که غیر از رقص است. سماع چرخش و جنبشی است که با یک آداب و شرایط خاص و در وقت خاص است که عرفا مشغول ذکر خدا هستند و ناخواسته دست و پای آنها به جنبش درمیآید. در حقیقت مجموعهای از عوامل فرد عارف را به گردش وا میدارند و این غیر از رقصهای مبتذلی است که گاه در مجالس لهو و لعب انجام میشود. یک ابراز شادی معنوی و یک نوع بهجت معنوی است که به عارف دست میدهد و احساس میکند از خود رهیده است و در این زمان چرخ میزنند و این حالت برای همه میسر نیست و افراد عادی از این حال بیبهره هستند و این حال برای خلوتکشیدههاست. رسول خدا(ص) نیز فرمودند: من با خدا خلوتهایی دارم که در آن لحظات، حتی فرشتگان مقرب راه ندارند و بسیاری از رسولان نیز بدان راه نیافتهاند.
مسئله بعدی، نماز بیخودانه و فناآمیز و خلسهآمیز است که یکی از درجات و مراحل و گونههای عبادت است و خاص عارفان و اولیاست. از کارهایی که «فردریش هایلر» در کتاب خود کرده، گونهها و طبقهبندی انواع عبادت است؛ مثلا نیایش افراد بدوی و باستانی را با نیاش انسان کامل مقایسه کرده است و اینها در اشعار حافظ نیز هست. تصور کنید عارف خستهدلی که پس از روزها ریاضتکشی و ترک غفلت و گناه، حال شب قدری شده و به درگاه خدا التجا برده و در خلوتی عارفانه، با خدا راز میگوید و از او درخواست میکند با مهر خودش نشانه رحمتی بفرستد و دل عارف را غرق در سرور کند. به تعبیر حافظ «پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن، که شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت».
نماز معراجیه چگونه است؟
پس از چندین ریاضت و سختی کشیدنها و عبور از گردنهها و پیمودن درهها که در سیر و سلوک است، عارف به وصال و خلوت با یار و مقام تجلی میرسد و آن نماز است که معراجیه است و در احادیث هم داریم که نماز معراج مؤمن است و همانطور که پیامبر(ص) به معراج رفت که: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»، انسان مسلمان نمازگزار و هر دیندار عابد و خالصی میتواند به چنین لحظاتی در حد خودش و ظریفتهای خودش نائل آید.
در اینجا غزلی از شمس میخوانم. داستان فردی است که از عشق خدا اشک میریزد و قطرههای اشک بر چشم دارد و با خدا راز میگوید و از پس روزها بیداری و مبارزه با نفس و عبادت حالا به حالت وصل میرسد و یک نوع پدیدارشناسی نماز است. چون پدیدارشناسی نماز نیز کشف حالات نمازگزار و احوالات اوست. مولانا میگوید «چو نماز شام هر کس بنهد چراغ و خوانی، منم و خیال یاری غم و نوحه و فغانی؛ چو وضو ز اشک سازم بود آتشین نمازم، در مسجدم بسوزد چو بدو رسد اذانی؛ رخ قبلهام کجا شد که نماز من قضا شد، ز قضا رسد هماره به من و تو امتحانی؛ عجبا نماز مستان تو بگو درست هست آن، که نداند او زمانی نشناسد او مکانی؛ عجبا دو رکعت است این عجبا که هشتمین است، عجبا چه سوره خواندم چو نداشتم زبانی؛ در حق چگونه کوبم که نه دست ماند و نه دل، دل و دست چون تو بردی بده ای خدا امانی؛ به خدا خبر ندارم چو نماز میگزارم، که تمام شد رکوعی که امام شد فلانی؛ ز حساب رست سایه که به جان غیر جنبد، که همیزند دو دستک که کجاست سایه دانی». این سایه شدن یعنی از خویش تهی شدن و نمازگزار به مقامی میرسد که دیگر او نیست که بر خود حاکم است و از او چیزی نمانده است.
به نیاشی نیازمندیم که تحولساز باشد
بنابراین در پدیدهشناسی دین، دنبال شناخت نماز بیخودانه و نیایشی هستیم که تحولساز است، یعنی نیاشی که در آغاز و پایان آن نمازگزار متحول میشود. چنین نباشد که یک نماز سهوی بخواند که رو به بازار است و دل انسان چراگاه حیوانات باشد. استاد ما، آیتالله بهجت در جلسات عرفانی تذکر میدادند که کسانی ذکر میگویند و نمیدانند چه میگویند و وقتی در نماز سلام میدهند، تازه یادشان میآید که نماز میخوانند؛ لذا نماز نوعی مواجهه وجودی با خداست و در نماز به عنوان یک شخص، ارتباط شخص به شخص با خدا میگیریم و خدا را به منزله یک تو و شخص مفرد و حضوری تجربه میکنیم و به منزله موجود فاقد شعور تجربه نمیکنیم، بلکه خدا حاضر و مخاطب است و به عنوان یک شخص حاضر است و او را تو خطاب میکنیم، لذا در مناجاتها خدا با ضمیر مفرد خطاب میشود.
یک وقت است که کسی از خدا حاجت میگیرد و یک وقت از خدا خود خدا را میخواهد و دیدارش را میخواهد. به ما دستور داده شده که از خدا حوائج را بخواهید و نمک آش خود را نیز از خدا بخواهید، چون خود این خواستن موضوعیت دارد، اما در آن لحظات زیبا حیف است و نوعی بیخردی است که از خدا چیزهای پست مادی و دنیوی گذرا بخواهیم. بنابراین فرد نیایشگر، هم احساس تعالی و فراروی دارد و هم حالت فنا و بیخودی دارد و هم احساس سبکی و گسستگی. همچنین خلسه و آرامشی را تجربه میکند و در پدیدهشناسی نماز و دعا و نیایش، تمام این حالات را پدیدهشناسان بررسی میکنند.
انتهای پیام