آزادسازی خرمشهر از لحاظ نظامی نقطه عطفی در تاریخ جنگ ایران و عراق شناخته میشود، در ایران از این عملیات و روز بهعنوان نمادی از پیروزی، مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن یاد میشود، شورای عالی انقلاب فرهنگی سوم خرداد را در تقویم رسمی ایران بهعنوان روز مقاومت، ایثار و پیروزی نامگذاری کرده است.
پس از آزادسازی خرمشهر رزمندگان ایرانی در اولین اقدام خود پس از آزادسازی شهر، در مسجد جامع خرمشهر نماز اقامه کردند. خبر این پیروزی به سرعت پخش شد و مردم در سرتاسر ایران به خیابان آمدند و به شادی و پخش شیرینی پرداختند.
بهمناسبت روز مقاومت و پیروزی، خبرنگار ایکنا از چهارمحال و بختیاری، مصاحبهای با یکی از رزمندگان عملیات بیتالمقدس انجام داده است که با هم میخوانیم.
محمد کیانی هرچگانی، متولد ۱۳۳۷، بازنشسته سپاه قمر بنیهاشم و جانباز ۳۸ درصد میگوید: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی سال ۵۷ وارد سپاه شدم و هفت روز بعد از آغاز جنگ تحمیلی، به همراه ۱۳ نفر از بچههای استان به منطقه شوش دانیال به فرماندهی حسینعلی ترکی حضور پیدا کردیم و تا پایان جنگ آنجا بودیم.
در ابتدا خانواده فکر میکردند جنگ یک ماه طول میکشد، اما بعد از طولانی شدن، احساس کردند به حضور نیروهایی همچون بنده، نیاز است و هیچ گونه مخالفتی از حضورم در جنگ، صورت نگرفت.
۱۹ ماه از زمان جنگ تا آزادسازی خرمشهر فراز و نشیبهای بسیاری وجود داشت، به طوری که ۹ ماه از جنگ در اختیار لیبرالها قرار داشت. پس از برکناری بنیصدر دستان پرتوان سپاه و ارتش در دست هم قرار گرفت، زیرا پیش از آن بنیصدر میان سپاه و ارتش تفرقه ایجاد کرده بود، از طرفی قرارگاهها تشکیل شد، در عملیات بیتالمقدس که یکی از وسیعترین عملیاتها بود ۱۹ هزار اسیر و ۱۸ هزار تلفات داشت.
به فرموده امام راحل من بر بازوان پرقدرت شما بوسه میزنم و به این بوسه افتخار میکنم، این گفته امام راحل به این معنا بود که باید طی ۵۰ تا ۶۰ روز رزمندگان حماسهآفرینی میکردند که از شمال به جنوب حرکت کردیم.
عملیات آزادسازی خرمشهر طی سه مرحله صورت گرفت که مرحله اول از ۱۰ اردیبهشت 1361 آغاز شد که ما در مرحله سوم عملیات یعنی اول خرداد در عملیات شرکت کردیم که دشمن با ۳۰۰ گردان در خرمشهر حضور پیدا کرده بود و ما به همراه ۱۸۰ گردان با توکل به پروردگار به خط زدیم، به طوری که کربلا بار دیگر تکرار شد و سوم خردادماه خرمشهر آزاد شد.
در هیچ عملیاتی، رزمندگان اسلام بداخلاقی نکردند و همیشه توکل به خدا را رمز پیروزی میدانستند، زمانی که نیروهای بعثی وارد خرمشهر شدند با خود گفتیم چه خطایی کردیم و جرممان چه بود که ۱۲ لشکر پیاده نظام صدام با پشتیبانی تمام ابرقدرتها وارد خرمشهر شد.
از ویژگی رزمندگان اسلام در عملیات مختلف از جمله بیتالمقدس توکل به خدا، توسل و تحرک رزمندگان بود، یکی از رزمندهها در دعاهایش میگفت خدایا من اینجا تو را یاد میکنم، تو نیز در سختیها یادم کن، هر جایی که دل ما میشکست، خدا کمکمان میکرد، در تمام عملیات به عینه مشاهده میکردم که دست خدا چگونه ما را کمک میکند و یاری گرمان بود.
من در عملیات خیبر فرمانده گردان یا زهرا(س) بودم، در عملیات بیتالمقدس فرمانده یکی از گردانهایی بودم که به همراه ۹۰ نفر از بچههای شهرکرد در آن عملیات حاضر شده بودیم. چهار مرتبه در چهار عملیات بزرگ جنگ تحمیلی مجروح شدم و اکنون جانباز ۳۸ درصد هستم.
یکی از ژنرالهای بازنشسته ارتش عراق نوشته زمانی که از مرز شلمچه برای تصرف خرمشهر که ۱۲ کیلومتر بود، حرکت کردیم نیروهای مردمی ایستادگی کردند و بعد از گذشت ۳۴ روز توانستیم خرمشهر را در دست بگیریم، وقتی از سقوط نکردن خرمشهر ناامید شدیم، روی رودخانه کارون پل زدیم و جاده اهواز و ماهشهر را بستیم و آبادان را محاصره کردیم و از این طریق خرمشهر سقوط کرد، به طوری که ۳۴ روز به طول انجامید.
در این مدت اتفاقات عجیب و غریبی افتاد و حادثه کربلا بار دیگر تکرار شد، نه مثل روز عاشورا بلکه هشت سال طول کشید، کیانی در جنگ حضور پیدا کرد، با اخلاص و صادق بود، کسی به اجبار به جنگ فرستاده نمیشد و با نیت قلبی در جنگ حماسهها آفریدند.
در طی جنگ هشت ساله نمازمان قضا نمیشد و همین به یاد خدا بودن بود که پیروزی از آن رزمندگان اسلام شد. امروز اگر مردم یمن با دست خالی در حال جنگ هستند، در حقیقت تجربیات دوران دفاع مقدس است.
طی ۱۹ ماه جنگ، سه قطعنامه بیان شد و تنها قطعنامهای که پذیرفته شد قطعنامه ۵۱۴ بود که قرار شد به مرزهای شناخته شده بروند که در دو عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس، رزمندگان اسلام توانستند ۳۵ هزار اسیر بگیرند.
از طرفی زمانی که آمریکاییها اسرائیل را وادار به حمله به لبنان کردند، تیپی از سپاه به فرماندهی احمد متوسلیان به لبنان فرستاده شد و سپاه قصد داشت جنگ را تمام اعلام کند و در لبنان بجنگد، اما امام با هوشیاری و بیداری، فرمود راه قدس از کربلا میگذرد، برگردید، یعنی زمانی در نهر عرایض با دشمن میجنگیدیم اما امروز دو هزار کیلومتر آن طرفتر با اراده قوی، مشغول جنگ هستیم، یعنی جنگ ادامه دارد و چیزی تغییر نکرده است.
زمانی که عملیات بیتالمقدس آغاز شده بود، تیپ در استان وجود نداشت و تعدادی از افراد از لشکر نجف اشرف، تعدادی از تیپ ۲۵ کربلا و برخی هم از تیپ امام حسین(ع) در این عملیات حضور پیدا کرده بود و به دلیل اینکه افراد از تیپهای مختلف در عملیات شرکت کرده بودند، تعداد مشخصی از آنها در دسترس نبود.
سه اتوبوس از عملیات بیتالمقدس در حال حرکت در جاده آبادان بود که شهید احمدریاحی قهفرخی کنارم نشسته بود، دستش را روی پایم گذاشت و گفت دلم میوه میخواهد، به راننده اتوبوس گفتم نگه دار، پایین رفتم و سه صندوق میوه گرفتم، پول میوهها ۱۲ تومان شد، دست در جیبم کردم و اسکناس ۱۰۰ تومانی از عملیات فتحالمبین در جیبم مانده بود، به میوهفروش دادم، با لهجه شیرین خوزستانی گفت از کجا بیارم پولت را خرد کنم، گفتم چه کار کنم، گفت آن طرف خیابان بانکی است برو پولت را خرد کن.
به بانک رفتم فقط سه نفر در بانک بودند که با دیدن من از جا بلند شدند، البته من با اسلحه و موی بلند و با لباسهایی گرد و خاکی در بانک بودم، با دیدن اسلحهای که در دست داشتم با احترام از جا بلند شدند، گفتند بفرمایید، من هم گفتم ما از بچههای جبهه هستیم که از خط برمیگردیم، سه صندوق میوه گرفتیم که پولشان ۱۲ تومان شده است و پول خرد ندارم که به میوهفروش بدهم تا پول را نزد یکی از کارکنان بانک بردم نگاهی به پول و نگاهی هم به من میکرد چندین مرتبه این کار را تکرار کرد.
با تعجب پرسیدم چیزی شده، گفت این پول شاهی شده و تنها بانکی که این پولها را برمیدارد بانک ملی شعبه مرکزی است، اما میدانست در آن نزدیکی بانک ملی نیست و از کارکنان خود ۱۲ تومان جمع کرد و پول میوهها را حساب کرد، ما هم حرکت کردیم و به راه خود ادامه دادیم، این خاطره شیرین هیچ موقع از ذهن من پاک نمیشود و یکی از ماندگارترین خاطرهها در عملیات بیتالمقدس بود.
انتهای پیام