به گزارش ایکنا، صد و سومین شماره از فصلنامه «قبسات» به صاحبامتیازی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «فقه با انگاره قبول نظامات شرعی و لزوم استنباط آنها و انگاره انکار»، «درآمدی بر معنا و امکانسنجی فلسفه دین اسلامی»، «مسئلهانگاری «استظهار هرمنوتیکی» و «عدم نیل به مراد مؤلف» در اصول فقه و فلسفه آن»، «بازخوانی نظریه حجیت فهم سلف بر پایه تحلیل مفهومی و مصداقی آن در آیه صدم سوره توبه»، «برهان تکوّنُ الأزواج؛ بررسی انتقادی نظریه فخر رازی و خواجه نصیر درباره متضایفان با تمسک به عقلانیت روایات معصومان(ع)»، «پرسش از امکان مدرنیسم اسلامی ایرانی در گذار به سوی پیشرفت اسلامی ایرانی»، «رابطه منطقی معجزه با صدق گفتار آورنده آن»، «نقد و بررسی «ایمانگرایی ناواقعگرا» با قرائت «دان کیوپیت».
در چکیده مقاله «فقه با انگاره قبول نظامات شرعی و لزوم استنباط آنها و انگاره انکار» میخوانیم: «وجود نظامات عام و کلی شرعی جدا از احکام بیشمار به صورت خُرد و اتمیک در شریعت مطهر اسلام، مورد بحث و گفتوگوست. موافقان وجود نظام نیز در یک تقسیم کلان به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی که استنباط احکام شرعی به صورت اتمیک و جزیرهای را برای استنباطِ آنچه در صحن استنباط لازم است، کافی میبینند، با این انگاره که متکفل استنباط در همین مرحله از استنباط به نظامهای شرعی میرسد. گروه دیگر حداقل به دو استنباط معتقد است. با این توضیح که متکفل استنباط در مرحله اول به استنباط احکام به صورت فازی و غیر سیستمی (فقه الاحکام) میپردازد و در مرحله دوم به استنباط نظامها (فقه النظریات) روی میآورد. فرضیه لزوم سه مرحله از استنباط (استنباط اتمیک، استنباط خردهنظامها، استنباط کلاننظامها یا کلاننظامواحد) نیز قابل طرح است. انگاره نویسنده اصرار بر قبول نظامات (خرد وکلان) است؛ لکن بر تعدد استنباط و مرحلهایکردن آن پای نمیفشارد، بلکه راه صحیح را استنباط تکمرحلهای میداند؛ لکن در همان مرحله باید همه عناصر بهحق دخیل در استنباط دیده شود.»
در طلیعه مقاله «درآمدی بر معنا و امکانسنجی فلسفه دین اسلامی» آمده است: «این مقاله با هدف بررسی چیستی فلسفه دین اسلامی و امکانسنجی تحقّق آن نگاشته شده است. بدین منظور با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانهای تلاش شده است از طریق مشخص کردن تفاوتها و تمایزهای فلسفه دین اسلامی با فلسفه دین فعلی، از منظر موضوع، روش، غایت، و منبع الهام، چهار معنای قابل تصور و تحقّق برای فلسفه دین اسلامی تعریف شود. مطابق با تعریف اول فلسفه دین اسلامی که بر اساس تمایز موضوع است، فلسفه دین اسلامی، فلسفه دینی است که موضوع تفکر فلسفی در آن، دین اسلام است. تعریف دوم بر اساس تمایز روش است و مطابق آن، فلسفه دین اسلامی، فلسفه دینی است که مبتنی بر روش فلسفه اسلامی و متکی بر مبانی آن، به تفکر فلسفی در زمینه دین میپردازد؛ همان طور که مثلاً فلسفه دین تحلیلی و فلسفه دین قارهای این چنیناند. معنای سوم ذکرشده، مبتنی بر فراورده و محصول فعالیت فلسفی است که مطابق آن، فلسفه دین اسلامی، فلسفه دینی است که نتایج تفکر فلسفی درباره دین، موافق و سازگار با آموزههای اسلامی باشد؛ حتی اگر آن فعالیت فلسفی، مبتنی بر مبانی و روش فلسفه اسلامی موجود نباشد. فلسفه دین اسلامی در معنای چهارم، فلسفه دینی است که با الهام از قرآن و روایات، آموزههای اسلامی درباره دین را هماهنگ با روش فلسفی بازسازی میکند و مبتنی بر آن به تفکر فلسفی در زمینه دین میپردازد؛ همچنین در این مقاله کوشش شده است دلایل مخالفان اضافه شدن قید اسلامی به فلسفه دین، نقد و بررسی شود.»
در چکیده مقاله «رابطه منطقی معجزه با صدق گفتار آورنده آن» آمده است: «موضوع این مقاله یکی از مسائل پرپیشینه و ریشهدار کلامی و قرآنی است و آن «رابطه معجزه با صدق ادعای آورنده معجزه» است و اینکه چگونه مثلاً انداختن عصا و تبدیل آن به افعی، دلیل بر حقانیت قول آورنده و رسالت او از جانب خداست و به اصطلاح چه رابطهای بین یک عمل تکوینی و نبوت که یک منصب معنوی است، وجود دارد. ما در این مقاله در صددیم دلالت آن را به صورت برهانی ثابت کنیم. دلایلی برای اثبات این مدّعی مطرح شده است؛ مانند قول مشهور «قبح اغراءِ به جهل» و بیان علامه طباطبایی با قاعده فلسفی «حکم الامثال فی ما یجوز». دلالت معجزه بر صدق مدعی دلالت لفظی نیست. بهتبع دلالت مطابقی و تضمنی و التزامی مورد بحث ما نیست؛ بلکه دلالت آن عقلی و به صورت برهان لمّی است؛ زیرا با در نظر گرفتن صفات خدا مانند حکیم بودن و اینکه وجود او منزه از قبیح است، و از آنجا که این مسائل جنبه علّی و معلولی دارد، درنهایت به لازم آن پی میبریم؛ یعنی درواقع آوررنده این معجزات در ادعای خود راستگوست و لازمه صفات جمال و جلال خداوند اقتضا میکند که در ادعای خود راستگو باشد. خدا هرگز چنین قدرت فوقالعادهای را به فردِ دروغگو نمیدهد و اگر هم بر فرض ممکن، فردی صاحب چنین قدرتی شد، بر خدا لازم است، مانع گمراهی بندگان شود. بیان دوم اینکه رخداد معجزه به عنوان یک خارق عادت و ادعاى ارتباط با عالم بالا به عنوان خرق عادت دوم، مطرح شدهاند و هر دو مماثل یکدیگر میباشند. اگر اولى را پذیرفتیم، دومى (ادعاى نزول وحى) نیز به جهت قاعده «حکم الأمثال فى ما یجوز وما لا یجوز واحد» بالضروره پذیرفته مىشود. قول کسانی که معتقدند معجزه برای اقناع عوامالناس است و آن را حرکتی فریبکارانه تلقی میکنند، با اثبات نظریه نخست، شأن و جایگاه معجزه را به بالاترین درجه خود که مرتبه منطق و عقل است، ارتقا دادهایم. اگر ما دلالت معجزه را برهانی ندانیم، درواقع بر یکی از مهمترین و اساسیترین مسئله اعتقادی خود برهان اقامه نکردهایم.»
انتهای پیام