اکبر کریمی، مدرس ارتباطات و رسانه، یادداشتی با تأکید بر لزوم نهادینه شدن فرهنگ گفتوگو در رسانهها نگاشته و در اختیار ایکنا قرار داده است که در ادامه میخوانید:
سواد رسانهای شامل یک نوع درک مبتنی بر مهارت بوده که براساس آن میتوان تمامی رسانهها و تولیدات آنها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد. در واقع سواد رسانهای میتواند به مخاطبان رسانهها آموزش دهد تا از حالت مصرف گرایی و منفعل خارج شده و به یک ارتباط دوسویه و فعال با رسانهها برسند که دستاورد و نتیجه آن در نهایت به نفع خود فرد است.
سواد رسانهای یکی از موضوعات جدی در فضای رسانهای امروز است. افرادی که در این زمینه اطلاعات خوبی دارند، به راحتی می توانند در مواقع بحرانی و در شرایطی که نیاز مبرم به تشخیص اخبار درست از نادرست و فیک احساس میشود، یک گام از سایرین جلوتر باشند. در واقع سواد رسانهای برخورد فعالانه و آگاهانه گیرندگان پیام با پیامهای دریافتی است. یعنی مخاطبان این ارزیابی را بتوانند داشته باشند که چه کسی پیام را میفرستد و هدفش چیست؟ و برای ارسال آن پیام از چه تاکتیکهایی استفاده میکند؟ ممکن است افکار عمومی نتواند هویت ارسال کنندگان پیام، محتوای پیام، تاکتیکها و اهداف این پیام را متوجه شود. بدیهی است در این شرایط نیاز هست پیام دریافتی را با تحلیل خود، گروههای مرجع و منابع معتبر آنالیز کرده و اگر آن پیام با تحلیل شان و خبرهای ارسالی منابع معتبر و نظر افراد مرجع منطبق بود، به آن توجه کند. هدف اصلی سواد رسانهای میتواند این باشد که براساس آن بتوان دید که آیا بین محتوای یک رسانه با عدالت اجتماعی رابطهای وجود دارد یا خیر.
مسلط شدن به سواد رسانهای هم مستلزم کسب آمیزهای از مهارتهاست. امروزه در دنیایی زندگی میکنیم که خواه ناخواه در شرایط اشباع رسانهای قرار دارد، فضای پیرامون ما سرشار از اطلاعات است که سواد رسانهای را میتوان بستر منطقی دسترسی، تجزیه و تحلیل و تولید ارتباط در شکلهای گوناگون رسانهای دانست. در شرایط اشباع رسانهای و در فضای موجود، افراد در معرض حجم بالایی از اطلاعاتی هستند که به هیچ وجه به برخی از آنها نیاز ندارند. پس باید از پیامها و اطلاعات اطرافمان براساس نیازهایمان استفاده کنیم تا دچار سردرگمی نشویم. امروزه سواد رسانهای یکی از موضوعات جدی در فضای رسانهای بوده و کسانی که در این زمینه اطلاعات خوبی دارند، به راحتی میتوانند در مواقع بحرانی و در شرایطی که نیاز به تشخیص اخبار درست از نادرست احساس میشود، گام بردارند.
متأسفانه کشور طی هفتههای اخیر در پی درگذشت مرحومه مهسا امینی دچار تنش شد و موضوع به وجود آمده سبب شد تا اخبار و گزارشهای مختلف و متفاوت بر گستره اعتراضات مردمی بیفزایند. بدیهی است در این شرایط مردم نیاز دارند پیام دریافتی را با تحلیل خودشان، گروههای مرجع و منابع معتبر چک کنند. در ماجرای اخیر دو دسته وجود دارد که باید از یکدیگر تفکیک کرد. دسته اول افرادی که عامل، ابزار و هماهنگ با فرستندگان پیام یعنی عوامل خارج از محیط و جغرافیا هستند و دسته دوم افرادی هستند که از ماجرای فوت مهسا امینی ناراحت هستند و اعتراض دارند.
ما صرفا از منظر رسانه و فضای ارتباطات به تحلیل موضوع می پردازیم. سواد رسانهای به مردم معترض کمک میکند تا متوجه شوند پشت تجمعات چه کسانی قرار دارند. در واقع باید پرسید زمانی که بحران در کشور بوجود میآید، تعامل مردم و مسولان با زبان سواد رسانهای تاثیرگذاری لازم را دارد یا نه؟ قاعدتا وقتی مردم بتوانند تشخیص دهند چه کسانی با چه هدفی به جز اهداف آنها در فضای مجازی در حال فعالیت هستند، سعی میکنند اقدامات منطقیتری انجام دهند.
اگر رسانهها اطلاعات درستی را به موقع در اختیار مردم قرار دهند و مردم حس کنند که رسانه و مسئولان صادقانه اطلاعاتی به آنها میدهند و هدفشان اقناع هست، راضی می شوند. اگر میبینید بخش قابل توجهی از نوجوانان و جوانان معترض هستند، به دو دسته عوامل بستگی دارد: اول عملکرد مسئولان و بعد کارکرد رسانهها. رسانهها همزمان باید هم چشم و گوش و نماینده مردم باشند و در عین حال حرف های مسئولان را به مردم منتقل کنند. با توجه به تنشهایی که اتفاق افتاده باید این موضوع بررسی شود که اشکال کار رسانهها در اقناع مردم و اطلاع رسانی و به طور کلی ارتباط بین مسئولین و مردم چه بوده است. تنش، ناآرامی و آسیب به مردم تبعاتی دارد. در چنین شرایطی احتمال اعتماد زدایی و اعتبار زدایی از رسانه های رسمی بسیار بالاست.
جریان رسانه، جریان انتقال اطلاعات است و رسانهها باید در این پروسه، سمت و سویی منطبق بر واقعیت داشته باشند، به دور از کارکرد تبلیغی و معکوس عمل نکند. به این معنا که در مسیر حمایت از منابع و امنیت ملی و آحاد مردم قرار بگیرند و وارونه و در جهت رسیدن به مقاصد گروهی پیش نروند. قاعدتاً خشونت نمیتواند مقصد مردم ما باشد اگر چه اعتراض و نقد حتماً در جامعه جایگاه جدی دارد و اصولاً بدون آن حرکت به جلو معنا ندارد و حتماً منفعت هیچ مردمی در آتش زدن،کشته سازی، درگیری و مجروح شدن و اختلال ایجاد کردن نیست.
دانستن منبع خبر، منتشر کننده و. .. در دستیابی به اخبار درست و غیر جعلی می تواند مؤثر باشد. منتهی اگر این فرد نتواند خودش تجزیه و تحلیل کند و به نتیجه برسد و به تائید دیگران نگاه کند. افکار عمومی در شبکههای اجتماعی به سرعت از فکت به سمت پسافکت میروند و دقیقاً این فاصله جایی است که باید رسانهها با دادن اطلاعات تکمیلی از چرخه بیحاصل فکت به پسافکت جلوگیری کنند. میتوان با یک کامنت حاوی اطلاعات تکمیلی سوار بر موج شد و فکت را در سایه قرار داد. تنها راه جلوگیری از این چرخه، حضور روزافزون در شبکههای اجتماعی است.
اگر رسانه بهجای حرکت در عمق، در سطح حرکت کند یعنی کارکرد آن بیشتر پوششی است نه سوژهای. در این شرایط نمیتوان انتظار بحران شناسی و ورود به متن داشت چون در سطح زندگی میکند. کمیت رسانه هم مهم است، ما بهجای چند رسانه قوی، بیش از ۱۳هزار رسانه داریم، ۴۱ خبرگزاری مجوز فعالیت دارند و صدها وبسایت خبری هم داریم که طبیعتاً در تولید محتوا با همپوشانی وسیعی مواجه هستیم.
ظرفیت سلبریتیها چون برگرفته از مردم است انتظار میرود حرکت آنها نیز متناسب با منافع مردم باشد. منافع مردم هم آسایش و البته اعتراض در بستر آرامش است. حق اعتراض را هیچکسی نمیتواند نفی کند اما هرگونه رفتاری که منجر به تشدید خشونت شود در قاموس سلبریتیها نباید جایی داشته باشد.
انتهای پیام