به گزارش ایکنا، جلسه شرح صحیفه سجادیه با محوریت دعای بیستم صحیفه با سخنان حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد حاج علیاکبری، رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، طبق روال هر هفته، شامگاه دوشنبه، 3 آبانماه در مجموعه فرهنگی سرچشمه برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه میخوانید؛
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِی بِحِلْیةِ الصَّالِحِینَ، وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ، فِی بَسْطِ الْعَدْلِ، وَ کظْمِ الغَیظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَینِ، وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ، وَ لِینِ الْعَرِیکةِ، وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ، وَ حُسْنِ السِّیرَةِ، وَ سُکونِ الرِّیحِ، وَ طِیبِ الْمُخَالَقَةِ، وَ السَّبْقِ إِلَی الْفَضِیلَةِ، وَ إِیثَارِ التَّفَضُّلِ، وَ تَرْک التَّعْییرِ، وَ الْإِفْضَالِ عَلَی غَیرِ الْمُسْتَحِقِّ، وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ، وَ اسْتِقْلَالِ الْخَیرِ وَ إِنْ کثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی، وَ اسْتِکثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی، وَ أَکمِلْ ذَلِک لِی بِدَوَامِ الطَّاعَةِ، وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ، وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ، وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّأْی الْمُخْتَرَع»
در بخش پایانی این فراز از دعا حضرت میفرمایند: «وَ أَکمِلْ ذَلِک لِی بِدَوَامِ الطَّاعَةِ». مسئله عبارت است از اینکه آنچه ما در این منظومه بسیار جذاب مشاهده کردیم فهرستی از زیباییهای اخلاقی است که هم میتواند در انسان مومن و اهل طاعت باشد و هم در افراد غیر مومن. مثلا ما انسانهایی داریم که مومن نیستند ولی خوشاخلاق هستند یا بردباری و سعه صدرشان زیاد است یا اهل احسان هستند. در این فراز از خداوند میخواهیم آنچه ما به عنوان زیباییهای اخلاقی خصوصا در معاشرتهای اجتماعی مرور کردیم همه در محیط طاعت الهی قرار بگیرد و در محور طاعت الهی پرورش پیدا کند. این نکته کلیدی است که در بخش پایانی دعا بیان میشود.
در اینجا چند مطلب داریم؛ مطلب اول کلمه «اکمل» است. اشاره شد که «اکمل» حکایت از این است که انسان مومن، کمالجو است و دنبال کمال است و به امور ناقص قانع نمیشود. مقابل کمال نقص است. کمالخواه بودن و کمالجو بودند ویژگی انسان مومن است. در ساحت قدس ربوی انسان مومن به دلالت انسان کامل یعنی حضرت سجاد(ع) خواسته و تمنای خودش را که رسیدن به کمال و خروج از نقص است از خدای متعال درخواست میکند. از خدای متعال میخواهد در کل این فضیلتها به کمال هر کدام برسد. شما هر کدام از آنها را اسم ببرید دارای درجات است. یک وقت به درجه کمی قانع میشوید ولی یک وقت میخواهید به عالیترین سطح برسید.
این نکته را همیشه در خاطر داشته باشید اگر حس کمالخواهی و کمالجویی در انسان تضعیف شود و تقلیل پیدا کند انسان به نقص عادت میکند. کمالخواهی مستلزم تلاش بیشتر است، مستلزم رنج و کوشش است و با تنبلی نمیسازد. انسان ولو به حسب فطرت کمالخواه است ولی با نقص همزیستی میکند، یعنی اگر از فضیلتی مقداری بهرهمند شود به همان بسنده میکند و درصدد تحصیل مراتب بالاتر برنمیآید و به همان مقدار که به دست آورده اکتفا میکند.
این اکتفا کردن یعنی درجا زدن و درجا زدن یعنی از دست دادن فرصت رشد در حالی که در این دنیا تنها چیزی که توجیهکننده زیست اینجهانی است رشد و کمال است. بر همین اساس هجرت از ارکان زیست مومنانه است. در زندگی مومنانه یک رکن ایمان است، یک رکن جهاد است و یک رکن هجرت است. هجرت یعنی انسان مومن در هر وضعیتی که قرار داشته باشد در حال سیر و رشد است و برای رسیدن به منازل بالاتر تکاپو دارد. هجرت یعنی فاصله گرفتن از شرایط کنونی برای رسیدن به وضعیت بهتر. شرایطی که در آن هستیم ممکن است شرایط گناه باشد که مستلزم هجرت از معصیت به طاعت است و نامش توبه است. معنای دوم هجرت سیر از نقص به کمال است. ما در هر مرحلهای باشیم در آن مرحله در وضعیت نقصیم. خارج شدن از این نقص به سوی کمال اسمش هجرت است. پس هجرت هم خروج از معصیت به سوی اطاعت است و هم خروج از نقص به سوی کمال است و انسان مومن مهاجر است.
هجرت به این معنا است که مومن همیشه درصدد است در اخلاق و افکار و اعمال به انسان کامل شباهت پیدا کند که آیه جمال و جلال حق است و وجودش تجلیگاه اسما الحسنی است. اگر در مسیر هجرت انسان به مقصد نرسید و مرگ او را دریافت به او بشارت کمال در حیات برزخی دادند: «وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا». اگر انسان در این سیر، سرعت و سبقت گرفته باشد و در حالی که آرزوی کمال دارد از دنیا برود ولی به همان کمالات نرسیده باشد، دست عنایت الهی او را میگیرد و به مقام انسان کامل میرسد. چون شخص در نیتش کمالخواه و عازم بوده است، خدای متعال با نیتش با او معامله میکند. چون نیتش کمال بوده تحت تدابیری در برزخ حیات تکاملیاش ادامه پیدا میکند. لذا مومن اگر مجاهد مهاجر باشد در هر وضعیتی بمیرد شهید است.
ممکن است شخص در بستر از دنیا برود ولی از دنیا شهید خواهد رفت. شهید رفت یعنی زنده است و آثاری که در مورد شهادت است در مورد او صدق میکند. «وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» یعنی همانند شهدا به او حیات برزخی داده میشود. همانطور که شهدا زنده هستند مومن مهاجر مجاهد هم زنده است و رزق دارد. وقتی انسانهای عادی میمیرند دیگر رزق ندارند، رزق که نباشد کمال نیست ولی شهید اینگونه نیست و در لحظهای که میمیرد توسط ولی کامل دریافت میشود و تحت تربیت قرار میگیرد و رزقش برقرار است، لذا قرآن در مورد شهید میفرماید: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ».
انتهای پیام