فقدان خطاب «ایها العرب» در قرآن نشانگر هویت فراقومی اسلام است
کد خبر: 4104456
تاریخ انتشار : ۱۳ آذر ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۵
مهدی امیدی مطرح کرد:

فقدان خطاب «ایها العرب» در قرآن نشانگر هویت فراقومی اسلام است

حجت‌الاسلام مهدی امیدی ضمن اشاره به دیدگاه اسلام نسبت به مولفه‌های ناسیونالیسم تصریح کرد: اسلام جنبه فراقومی دارد و ملیت و قومیت برایش هیچ ارزشی ندارد و اسلام به همه اقوام به یک چشم نگاه می‌کند.

به گزارش ایکنا، نشست «اسلام و ناسیونالیسم» صبح امروز 13 آذرماه با حضور حجت‌الاسلام‌والمسلمین مهدی اميدی، مدرس حوزه و دانشگاه در فضای مجازی برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه می‌خوانید؛

ناسیونالیسم براساس اندیشه‌های روسو تعریف می‌شود چون او اراده عمومی را مطرح می‌کند و معتقد است اراده همگانی حاکمیت دارد و مثال می‌زند وقتی لهستان می‌خواست از روسیه مستقل شود اراده عمومی تجلی پیدا کرد و موجبات استقلال‌طلبی لهستان را فراهم کرد. اراده عمومی جایی ایجاد می‌شود که علاقه مشترک جمعی میان مردم وجود داشته باشد. این اراده عمومی ملت را به سمت خودمختاری و استقلال می‌کشاند. هویت ملی نهایتا به صورت اصل حق ملت‌ها در تعیین سرنوشت خودشان ظاهر می‌شود و بنای دولت ملت جدید را فراهم می‌کند. در رابطه با ملی‌گرایی، مخاطب اصلی کل بشریت نیست بلکه واحدهای ملی است و هدف نهایی این است که جامعه ملی استقرار پیدا کند.

مولفه دیگری که برای ناسیونالیسم مطرح شده سیاست هویت است. ملی‌گرایی علاوه بر اینکه آرمان سیاسی را به سمت جلو می‌برد یک حس مشترک و یک روح جمعی به آرمان‌ها می‌دهد یعنی این هویت فراتر از هویت گروهی است و گاهی اوقات در قالب تمدن ظاهر می‌شود. با این هویت افراد یک مرزی میان خود و دیگری برقرار می‌کنند و ارزش‌هایی که مبتنی بر این هویت است برای خودشان تعریف می‌کنند. مولفه دیگر ناسیونالیسم تعلق به واحد سیاسی است. ملی‌گرایی در شکل سیاسی گاهی به صورت نیروی مترقی درآمده و گاهی به صورت عامل ارتجاعی در جهت توسعه‌طلبی و اشغال سرزمین‌های دیگر خودش را نشان داده است. ملی‌گرایی با مکاتب دیگر مثل محافظه‌کار، سوسیالیست و ... قابل جمع است چون در نگاه ما وقتی بحث ملیت مطرح می‌شود ممکن است در این ملیت ایدئولوژی‌های دیگر خودشان را ظاهر کنند و هویت ترکیبی شکل بگیرد.

نقد ما نسبت به ناسیونالیسم از نگاه اسلامی چیست؟ ما یک سری حالات ذهنی و عاطفی داریم و یک سری حالات عینی که در شکل‌گیری ملت دخیل هستند. شهید مطهری روی عوامل احساسی تأکید دارد که ملت براساس آن شکل می‌گیرد. ایشان معتقد است ملی‌گرایی در قالب وجود احساس مشترک یا وجدان و شعور جمعی در میان عده‌ای از انسان‌ها به وجود می‌آید. از نظر ما فقط عامل احساسی و عاطفی نیست که ملت را می‌سازد بلکه در کنارش عوامل عینی مثل زبان و نژاد هم اثرگذار است.

اسلام تجزیه انسان‌ها را بر مبنای خاک و خون محکوم می‌کند که نباید انحصار را بر این گذاشت. اگر قرار است انسان‌ها با هم تعامل کنند مرزهای جغرافیایی فقط هویت‌بخش و موجب شناخت آنها از یکدیگر است چنانکه در قرآن می‌خوانیم: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ؛ اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست بى‏‌ترديد خداوند داناى آگاه است». اگر مردم شعبه شعبه شدند و جامعه و مردم به گروه‌های مختلف تبدیل شدند این برای این است تا همدیگر را بشناسیم و در تعامل با هم باشیم.

حق‌گرایی بر ملت‌گرایی مقدم است

در اسلام هیچ وقت مرز جغرافیایی و ملیت و قومیت ملاک ارزش نیست، آنچه دارای اعتبار است تقوا، عقیده، ایمان و عمل صالح است. از منظر قرآن شعوب و قبایل به رغم تعددی که دارند همانند تعدد خانواده‌ها است. همانطور که خانواده‌ها از هم متمایز هستند قبیله هم می‌تواند متمایز باشد، ملت‌ها هم می‌توانند متمایز باشند. باید توجه داشت هدف از این تمایز چیست؟ هدف این است که انسان‌ها به رغم تمایزی که از لحاظ هویت پیدا می‌کنند بتوانند با هم تعامل داشته باشند نواقص همدیگر را جبران کنند و یک تمدن بزرگ‌تری را باعث شوند. اسلام همواره به همبستگی و وفاداری در ارتباط با اجتماع توجه دارد و آن را شرط بقای اجتماع می‌داند ولی حق‌گرایی بر ملت‌گرایی مقدم است. در اعراب جاهلی رسم این بود که تو از هم‌قبیله‌های خودت دفاع کن چه ظالم باشند چه مظلوم باشند، اما اسلام این شعار را عوض کرد و گفته است باید یاری‌گر مظلوم باشی. اگر کسی هم‌وطن تو است ولی ظلم مرتکب می‌شود نباید او را یاری کنی. این نگاه اسلام به همبستگی است.

مولفه دیگر ناسیونالیسم خودمختاری و استقلال بود که قابل تمجید است به شرطی که باعث تفرقه میان مسلمانان نشود. اگر باعث تفرقه شود چنین جنبشی قابل پذیرش نیست. بنابراین اگر شما ملتی را ببینید که برای استقلال خودش از استعمارگران تلاش می‌کند کاملا پذیرفته‌شده است. نکته بعدی که باید مدنظر قرار دهیم سیاست هویت است که یکی از مولفه‌های نایسونالیسم بود. از نظر اسلام می‌شود هویت‌های متعددی در طول هم شکل بگیرد ولی ارزش‌های حاکم بر آنها باید ارزش‌های الهی و انسانی باشد، اما اگر نبود قابل پذیرش نخواهد بود. اگر هویت ملی در مقابل با ارزش‌های الهی قرار بگیرد به هیچ وجه پذیرفتی نیست چون اسلام می‌گوید براساس حق و حقیقت کار را دنبال کنید.

مولفه دیگر ناسیونالیسم تعلق به واحد سیاسی بود. نگاه اسلام به این مؤلفه چیست؟ چون خود اسلام جنبه فراقومی دارد و ملیت و قومیت برایش هیچ ارزشی ندارد و اسلام به همه اقوام به یک چشم نگاه می‌کند. بنابراین واحد سیاسی به مثابه یک ابزار قابل پذیرش است، نه بیشتر. در قرآن هیچ وقت خطاب «ایها العرب» نیامده بلکه خطاب‌ها بر پایه ایمان است و همه مومنین در سراسر جهان مخاطب قرآن هستند.

بر این اساس اگر بخواهیم دیدگاه اسلام را بیان کنیم باید بگوییم ملی‌گرایی دو نوع است؛ ملی‌گرایی مثبت و ملی‌گرایی منفی. ملی‌گرایی منفی یک نوع گرایش به جنبه‌های قومی و نژادی است که باعث می‌شود انسان‌ها از هم جدا شوند. ملی‌گرایی مثبت ملی‌گرایی است که همبستگی در آن هست، احسان به همنوعان هست، زندگی مشترک هست ولی تعصبات ویژه نسبت به زبان و نژاد نیست به نحوی که موجب مهاجرستیزی شود.

انتهای پیام
captcha