به گزارش ایکنا از استان مرکزی، بیتردید صحنه كربلا همه درسها را در خود نهفته دارد. واقعهای كه تاريخ هرگز آن را فراموش نخواهد كرد و آثار حزنانگيز آن در دلها تا هميشه باقى خواهد ماند.
از اینرو پيامهاى عاشورا همه شنيدنى است، لذا با نگاهى گذرا به تاريخ اسلام بعد از حادثه كربلا مىبينيم پيامهاى عاشورايى تا چه اندازه سرمشق قيامهاى مجاهدان راه خداوند در مقابل گردن¬كشان و طاغوتيان بوده است. لیکن پيام شهادت كودك شيرخوار از همه شنيدنىتر و عبرتخيزتر است.
خون مقدسی که به زمین بازنگشت؛ سند مظلومیت و حقانیت امام حسین(ع)
مظلوميت امام حسين عليهالسلام و يارانش در واقعۀ کربلا، در يك بعد نبوده است؛ بلكه ابعاد گوناگونى از مظلوميت در حادثه كربلا ديده مىشود؛ دعوت كردن امام عليهالسلام و بىوفايى نسبت به آن حضرت، كشتن مهمان، بستن آب به روى آن حضرت و ياران و زنان و كودكان اهلبيت او، جنگ نابرابر سى هزار نيروى مجهز در برابر 72 تن و شهادت مظلومانۀ یاران باوفای آن حضرت و جهات ديگر، از جمله مصادیق مظلوميت آن حضرت به شمار میرود، لیکن كشتن كودك شيرخوار، ازجمله ويژگىهاى مظلومیت و حقانیت امام حسین عليهالسلام در اين حادثه است كه آن را از حوادث مشابه ديگر جدا مىسازد.
لذا هنگامى كه امام عليهالسلام شهادت خاندان وفرزندانش را ديد و از آنان كسى جز امام و زنان و كودكان و فرزند بيمارش امام سجاد عليهالسلام نماند، ندا داد: «هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد يخاف الله فينا؟ هل من مغيث يرجوا الله في إغاثتنا؟ هل من معين يرجوا ما عندالله في إعانتنا؟؛ آيا كسى هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟ آيا خداپرستى در ميان شما پيدا مى شود كه از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آيا فريادرسى هست كه براى خدا به فرياد ما برسد؟ آيا يارى كننده اى هست كه با اميد به عنايت خداوند به يارى ما برخيزد؟»
با طنين افكن شدن نداى استغاثه امام عليهالسلام، صداى گريه و ناله از بانوان حرم برخاست. امام عليهالسلام به خيمهها نزديك شد و فرمود:«ناولوني عليا ابني الطفل حتى اودعه؛ فرزند خردسالم «على» را به من بدهيد تا با او وداع كنم»
فرزندش را نزد وى آوردند. امام عليهالسلام در حالى كه طفلش را مىبوسيد، خطاب به او فرمود: «ويل لهؤلاء القوم إذا كان خصمهم جدك؛ بدا به حال اين گروه ستمگر آنگاه كه جدت رسول خدا صلى الله عليه و آله با آنان به مخاصمه برخيزد؟» هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود كه حرملةبنكاهل اسدى، او را هدف قرار داد و تيرى به سوى وى پرتاب كرد و گلوى او را دريد، خون سرازير شد، امام عليهالسلام دستها را زير گلوى آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛ آنگاه خونها را به سوى آسمان پاشيد که به فرمودۀ امام باقر عليهالسلام :«فلم يسقط من ذلك الدم قطرة إلى الأرض؛ از خون گلوى علىاصغر كه امام عليهالسلام آنها را به آسمان پاشيد، قطرهاى به زمين برنگشت!»
استکبارستیزی حضرت علیاصغر(ع) با گلوی پارهپاره
از جمله مهمترین آموزههای شهادت جانسوز حضرت علیاصغر عليهالسلام اين است كه در مبارزه با دشمنان حق، هيچكس مستثنى نيست. بلکه سربازان شيرخوار دوشبهدوش جوانان و سال¬خوردگان به ميدان مىآيند و به موقع در صفوف شهدا قرار مىگيرند.
بنابراین هر سربازى سلاحى دارد، يكى تير و نيزه و شمشير؛ و ديگرى هم گلوى نازك و چندين قطره خون پاك كه گوياترين دليل مظلوميت و حقانیت امام حسین عليهالسلام است. خونى كه هم به آسمان پاشيده شد و هم بر زمين، و هر دو با آن شكوهى تازه گرفت.
امروزه نیز جوانان و نوجوانان و بزرگسالان در روز عاشورا يكپارچه در مراسم سوگوارى امام حسين عليهالسلام و شهداى كربلا شركت میکنند و چنان تحولى در فكر و جان همه نمايان است كه اگر از آنها براى مبارزه با دشمنان اسلام دعوت شود همه اسلحه به دست گرفته وارد ميدان مىشوند و از هر گونه ايثار و فداكارى ابا ندارند، گويى خون شهادت در عروق همه جارى شده و در همين لحظه و همين ساعت حسين عليهالسلام و يارانش را در كربلا در ميدان جانبازى در راه اسلام در برابر خود مىبينند.
این مسأله نشانهای آشکار از استعمارستیزی و استكبارستیزی و عدم سازشکاری با ظلم و ستم، و انتخاب و ترجیح مرگ افتخارآميز بر زندگى ذلتبار است، که اين گفتمان يك سرمايه عظيم معنوى است كه بايد آن را حفظ كرد و از آن براى زنده نگهداشتن اسلام و ايمان و تقوا بهره گرفت.
شهادت جانسوز حضرت علی اصغر(ع)؛ برهان قطعی اوج قساوت و جنایت دشمنان اهلبیت(ع)
شالودۀ دستگاه بنىاميه نه براساس تقوا و ايمان، بلكه بر اساس مطامع دنيوى ريخته شده بود و كسانى كه شيطنت بيشتر، قساوت قلب شديدتر، دينفروشى زيادترى داشتند را به خود جذب مىكرد، لذا امام حسين عليهالسلام براى از بينبردن اين بدعت¬ها و احياى آن سنتها قيام كرد.
از اینرو شهادت طفل ششماهه با گلوی پارهپاره حاکی از این مسأله است که دشمنان ستمگر قساوت و جنايت را به بالاترين حد خود رساندند و با ناجوانمردى، ستمگرى، پليدى، قساوت وبىرحمى حتى بر كودك شيرخوار زاده زهرا عليهاالسلام در آغوش پدر نيز رحم نكردند!
امام حسین(ع) و صبر بر مصیبت شهادت طفل ششماهه
«صبر» از مهمترين اركان ايمان است؛ صبر بر مصيبت نیز يعنى پايدارى در برابر حوادث تلخ و ناگوار و عدم برخورد انفعالى و ترك جزع و فزع. لذا در واقعۀ کربلا وقتی به ناگاه تيرى از سوى ستمگرى سياهدل حرملةبنكاهلاسدى حلقوم طفل را پاره كرد و از گوش تا گوش را دريد. امام دستانش را زير گلوى طفل گرفت و گفت: «يا نفس اصبري فيما أصابك، الهي ترى ما حل بنا في العاجل فاجعل ذلك ذخيرة لنا في الاجل؛ اى نفس! در برابر اين همه مصيبت شكيبا باش! خدايا! تو مىبينى كه در اين دنياى فانى چه مصائبى براى ما رخ داده، پس آن را براى روز رستاخيزمان ذخيره ساز!»
علامه مجلسى رحمت الله علیه نیز مىافزايد: امام عليهالسلام فرمود: «هون على ما نزل بي أنه بعين الله؛ اين مصيبت بر من آسان است، چرا كه در محضر خداست»
بنابراین یکی از مهمترین پیامهای شهادت طفل ششماهۀ کربلا اين است كه تحمل همه درد و رنجها و مصيبتها در راه خدا آسان است، چرا كه عالم محضر اوست و همه اينها در پيشگاه او انجام مىگيرد.
حضرت علیاصغر(ع)؛ شهید تیر سقیفه
بیشک ريشههاى جريان خونين كربلا به ویژه شهادت طفل شش ماهه امام حسین عليهالسلام را بايد در «سقيفه» پى جويى كرد، اينجاست كه عمق اين كلام كه «قتل الحسين يوم السقيفة؛ امام حسين عليه السلام در همان روز سقيفه به شهادت رسيد» بيشتر آشكار مىشود.
مرحوم محقق اصفهانى در دو بيت بسيار جامع و پر معنى به همين نكته اشاره كرده، مىگويد:
و ما رماه إذ رماه حرملة و إنما رماه من مهد له
سهم أتى من جانب السقيفة و قوسه على يدى خليفة
«آن هنگام كه حرمله تير مىانداخت (و حلقوم على اصغر عليهالسلام را نشانه مىگرفت) اين حرمله نبود كه تير مىانداخت، بلكه اين تير را كسى رها كرده است كه چنين بسترى را براى حرمله آماده ساخته بود! اين تيرى است كه از سوى سقيفه رها شده و كمانش در دستان خليفه بود!»
سخن آخر
در خاتمه باید گفت بعد از شهادت جانسوز و مظلومانۀ حضرت علی اصغر عليهالسلام، امام عليهالسلام از اسب پياده شد و با غلاف شمشير، قبر كوچكى كند و كودكش را به خونش آغشته ساخت و بر وى نماز گذارد (و دفن نمود).
آرى چنين بود داستان غمانگيز اهلبيت عليهم السلام در كربلا، خاطرات تشنگى و بىتابى علىاصغر عليهالسلام، حلقوم دريده او و پرپر شدنش روى دست پدر.
حال از آنجا که آنچه در درون سينه انسان جاى دارد «قلب» است نه «سنگ»! و اين قلب است که ترسيم كننده امواج عواطف انسانى است، لذا قلوب انسانها با شنيدن حادثه جان سپردن يك طفل شيرخوار در آغوش پدر، و دست و پا زدن در ميان سيلاب خون، در حادثه كربلا، به لرزه در مىآيند و با سرازير كردن سيلاب اشك، خطوط اين امواج را در صفحه صورت ترسيم میکنند، و شرارههاى آتشين خود را به صورت قطرههاى اشك به خارج پرتاب میکنند.
یادداشت از علی عقیلی
انتهای پیام