سـخن گفتن از شخصیتی که دارای عظمتی ویژه و پرورشی نمونه و حضوری همه جانبه در تمام جهات انـسانیت است، عـشق و عجز را به همراه خودمیآورد. زنان مطرح در قرآن، هریک شاخصهای ویژهای داشتهاند و فاطمه، خود به تـنهایی همه آن شاخصها را با خود به همراه دارد.
فاطمه(س) بانویی است چون مریم پاک و مطهر دارای ارتـقای روحی و معنوی؛ چون بـلقیس، بـا علم و درایت؛ چون زنان معاصر با حضرت موسی، حاضر در تمام لحظات حساس و سرنوشتساز؛ چون هاجر، صبور و با استقامت. فاطمه نه تنها تمامی اینها را در خود جمع داشت بلکه خود حقیقت حُسن و تـجسم عینی آن بود و از این بالاتر او بهترین اهل زمین بود و از این نیز فراتر او محور هستی و انگیزه خلقت عالم، اعم از آسمان و زمین و جن بود:
یا أحمد! لولاک لما خلقت الافلاک، لولا علی لما خلقتک، لولا فاطمه لمـا خـلقتکما.
سخن گفتن از فاطمه، فراتر از اندیشه بشری است، لذا باید شناخت او را در کلمات خدا و رسولش یافت. اگر معانی در قالب آن الفاظ بیان میشود، به منزله تنزیل حقیقت بلند پایه اوست. از اینرو به بررسی آیـات نـازل شده در حق معرفتش میپردازیم.
اما قبل از ورود به بحث، نکاتی را یادآور میشویم؛
الف) چون هدف، نشان دادن شمهای از شخصیت فاطمه(س) در کلام وحی است از پرداختن به مباحث جزئی و فنی ادبی، تفسیری و فقهی، خـودداری کـرده و به حداقل در این زمینه اکتفا میکنیم.
ب) دلالت همه آیات مورد بحث یکسان نیست. بر برخی از آیات، گذشته از ظاهر کلام، روایات متواتر از طریق شیعی و سنّی دلالت دارد. و برخی دیگر علاوه برمعنا وتفسیر ظـاهری بـه حـکم تفسیر باطنی، برآن حضرت مـنطبق اسـت و بـرخی از آیات از قبیل بیان یکی از مصادیق آیه و از باب تطبیق است نه تفسیر.
ج) برخی آیات، تنها به شخصیت حضرت زهرا(س) دلالت دارد و بعضی ناظر بـه مـقام و مـنزلت اهلبیت رسول خداست که حضرتش یکی از آنهاست.
آیاتی کـه دلالت برفاطمه(س) دارند (مطابق شاخصهایی که ذکر کردهایم) برطبق احادیث و اعتقادات شیعه بسیارند.
سوره مبارکه کوثر
إنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، إنّ شـانئک هـو الأبـتر
در شأن نزول این سوره گفته شده: زمانی که رسول(ص) دو تن از فرزندان خود به نـامهای عـبداللّه و قـاسم را از دست داد و دشمنان آن حضرت، برای تضعیف او، زبان طعن و شماتت، گشودند، عاص بن وائل او را «ابتر» خواند، کـه در لغـت عرب به «مقطوعالنسل» اطلاق میشود.
معنای واژه «کوثر»
کوثر از ریشه کثرت است و برچیزی اطلاق مـیشود کـه شـأنیت کثرت در او باشد و مراد از کوثر خیر فراوان است. البته آن خیر کثیری که پیامبر در نـتیجه اعـطای خداوند؛ مالک آن شده است، در آیه اول مشخص نشده و شاید بدین لحاظ باشد که بـا اطـلاق و عـدم تقیید آن، عظمت و شأن خاص، بدان ببخشد. برای کلمه (کوثر) در این سوره، معانی متعدد مطرح شـده اسـت، علامه طباطبایی در المیزان با توجه به معنای آخرین آیه که دشمن آن حـضرت را، ابـتر مـعرفی کرده، مناسبترین معنا را «کثرت» ذریه پیامبر اکرم(ص) ذکر میکند. اگر خیر کثیر هم مراد بـاشد، یـقیناً یـکی از مصادیق آن، فراوانی نسل آن حضرت است. کوثر، صیغه مبالغه است، یعنی ای پیـامبر بـه تو دختری دادیم که مجسمه خیر است، استوانه برکت و اسطوره بالندگی است، به تو دختری دادیم کـه اگر همه فضایل و سجایای انسانی را مجسم کنند زهرا میشود. ای پیامبر، به شـکرانه ایـن نعمتی که به هیچکس داده نشده و نخواهد شـد، نـماز بـخوان و در هنگام تکبیر، دستهایت را بلند کن که ایـن یـک حالت خضوع است برای بنده و جلالتی است برای خدا.
امام فخررازی در ذیل آیـه مـینویسد: کوثر هشت معنا دارد که تـمام آن معانی دربـاره حـضرت صـدیقه طاهره، فاطمه زهرا(س) است. آنگاه خـودش مـیگوید: چگونه، فاطمه کوثر نباشد که چون علیبنالحسین و محمدبنعلی باقرالعلوم و صادق المصدق، مـیوه و ثـمره دارد.
فاطمه؛ خیر کثیر
آری فاطمه، چگونه خیر کثیر نباشد که از این نهر کوثر، صـدها و بـلکه هزاران جوی زلال و روشن، منشعب اسـت. حـسن ختام این بخش، آن که نزول چنین سورهای و چنین تعبیر بلندی (کوثر) درباره فـاطمه در عـهد جاهلیت عربی که «زن» نه تـنها از کـمترین حـقوق انسانی برخوردار نـبود، بـلکه تولد دختر مایه نـنگ و سـرافکندگی بود و دختران، زنده به گور میشدند، نشانگر جایگاه ارزشمند زن در مکتب حیاتبخش اسلام است. مـوجودی کـه میتواند منشأ این مقدار خیر و بـرکت در تـاریخ بشریت بـاشد، مـوجودی کـه بنده برگزیده خدا و اشـرف مخلوقات عالم، باید به شکرانه برخورداری از آن، در برابر پروردگارش، سربرخاک بساید. در کدامین مکتب میتوان چنین قـرب و مـنزلتی برای زن یافت؟
آیه تطهیر
إنّما یرید اللّه لیـذهب عـنکم الرجـس أهـل البـیت ویطهّرکم تطهیرا (احـزاب،33/33)؛ ایـن آیه به گفته بیشتر محدثان اهل سنّت و تمام علمای شیعه، در خصوص اهل کساء، نازل شده اسـت. چـنانچه در صـحیح مسلم و ترمذی و تفسیر کشّاف و طبری و الدرالمنثور، مـستدرک حـاکم، مـنتخب کـنزالعمال و کـتابهای دیـگر از عایشه و ام سلمه و انسبنمالک و ابوسعیدخدری و دیگران با مختصر اختلافی روایت کردهاند که چون آیه تطهیر نازل شد، رسول خدا(ص)، فاطمه(س) و علی(ع) و حسن و حسین(ع) را خواندند و کسای خود را بر روی آنها انداختند و فرمودند: «اللهم إنّ هؤلاء أهل بیتی، فاذهب عنهم الرّجس وطهّرهم تطهیرا»
در انتهای سوره واقعه میفرماید: إنّه لقرآن کریم، فی کتاب مکنون، لایمسّه إلاّ المطهّرون؛ هیچکس به قرآن، مسّ وجودی پیـدا نـمیکند مگر مطهرون. با توجه به این آیه تنها اهل بیت، مسّ وجودی کتاب مکنون را دارند و این هم فضیلتی بزرگ برای حضرت زهرا (س) است.
بزرگترین دلیل بر عصمت فاطمه زهرا(س)
با توجه به اینکه منظور از اراده حـق تـعالی، در این آیه، اراده تکوینی است نه تشریعی و با توجه به احادیثی که معنای «رجس» را پاکی از گناه و آلودگی میداند نه پاکی ازنجاسات ظاهری، این آیـه شـریفه، بزرگترین دلیل بر عصمت فـاطمه زهـرا(س) از هرگونه گناه و آلودگی است، بلکه میتوان گفت: از بعضی جهات مقام صدیقه طاهره، از بسیاری از انبیا وائمه (ع) نیز برتر است، چنانچه این مطلب، از سخنان تاریخی امـام حـسین(ع) در شب عاشورا در پاسخ بـه بـیتابی خواهرش زینب، مشاهده میشود.
امام علی(ع) با استناد به آیه تطهیر، عصمت و طهارت زهرای مرضیه را یادآوری میکنند. وقتی خلیفه اول با حضرت زهرا(س)، به منازعه برخاست و فدک را که در اختیار آن حـضرت بـود، مصادره کرد و دعوی آن حضرت را نشنید و شاهدانش را قبول نکرد، امام علی (ع) خطاب به وی گفت: اگر کسی ادعا کند که (نعوذا بالله) فاطمه زهرا مرتکب منکر شده است و برای ادعای خود، شاهدانی هـم بیاورد و تو او را تصدیق کنی، کتاب خدا را تکذیب کردهای زیرا آیه تطهیر، شهادت خدا بر طهارت زهرا(س) است.
آن بانوی بـزرگ حد وسط و محور ارتباط اهل کساء بود؛ «هم اهل بیت النـبوه ومـعدن الرسـاله، هم فاطمه وأبوها وبعلها وبنوها» آنان اهل بیت نبوت و معدن رسالت هستند: فاطمه، پدر فاطمه، همسر فاطمه و پسـران فـاطمه. محور اصلی ارتباط اهل بیت با رسول خدا، یک زن است، زنی که ذریـهای پاک از او زاده مـیشود و اوسـت که تنها حلقه اتصال این فرزندان با رسول خداست. اگر به این نکته دقت کـنیم که گوینده این کلام، اللّه ذات مستجمع صفات جمالیه و جلالیه است، خدایی که پروردگار عـالم وجود است و ارادهاش مـساوی بـا تحقق و وقوع میباشد حقیقت این تکریم را بهتر احساس خواهیم کرد.
آیه لیلةالقدر
إنّا أنزلناه فی لیله القدر؛ این آیه از جمله آیاتی است که علاوه بر معنا و تفسیر ظاهری، به حـکم تفسیر باطنی برآن حضرت منطبق است.
در تفسیر فرات کوفی با ذکر سند از امام صادق(ع) نقل شده است، که حضرت در تفسیر «إنّا أنزلناه فی لیله القدر» فرمودند: «لیله» فاطمه و«القدر»، اللّه است سـپس افـزودند: «فمن عرف فاطمه حق معرفتها، فقد أدرک لیلهالقدر وإنّما سمّیت فاطمه لأن الخلق فطموا عن معرفتها؛ پس هر کسی که فاطمه را به درستی و «کما هو حقه» بشناسد، لیلةالقدر را درک کرده است و فاطمه بـه ایـن نام، نامگذاری شده، به خاطر آنکه مردم از شناخت او عاجزند.
فاطمه، لیلةالقـدر اسـت
به راستی چرا فاطمه(س) لیلةالقدر نباشد و حال آنکه یازده قرآن ناطق در این «لیله» نازل شده است، فاطمه، لیله القـدر اسـت زیرا که:
1)در میان همه شبها، آنچه بینظیر و مطلوب است، شب قدر است، در میان همه زنها نیز آنکه بینظیر و مطلوب است، فاطمه است.
2)از آن حضرت، تعبیر «لیل» شده است، زیرا هـمانگـونه کـه شب همه چیز را در برمیگیرد، ظـلم و سـتم بـنیامیه آن حضرت را در برگرفت.
3)فاطمه، شب و لیل است زیرا شب، بیانگر پوشیدگی و مستوری و حجاب و عفت و حیاء است.
4)ویژگی شب قدر، توبه و نـزدیکی بـه خـدا و اطاعت و بندگی و حفظ احکام است، ویژگی فاطمه(س) و را ه و روش و سـیره آن حـضرت نیز، قرب به خدا و اطاعت و بندگی او و حفظ ارزشهای الهی است.
5)مهمترین و ممتازترین عمل در شب قدر، علم و پرداختن به آن اسـت، درمـیان صـفات و ویژگیهای فاطمه نیز علم و معرفت و آگاهی آن حضرت به خدا، دیـن خدا، تکالیف، وظایف و ارزشهای انسانی، از همه مهمتر و بزرگتر است. ارزش سایر اعمال آن حضرت به همین آگاهی و شناخت و علم اوسـت و ایـن از بـزرگترین درسها و تعالیم برای همه، بخصوص برای زنان است.
6)شب قدر از هـزار مـاه بهتر است و یک لحظه و یک روز زندگی و سیره حضرت زهرا(س) از هزاران ماه و سال زندگی که در آنها خـبری از آن راه و روش و الگـو نـباشد، بهتر است.
7)شب قدر، ظرف و جایگاه قرآن است، جایگاه حضرت زهرا و گـفتار و کـردار و زنـدگی آن حضرت هم درتفسیر عملی قرآن و تجسم و تبلور آیات آن است. همانگونه که انسان در شب قـدر بـه قـرآن، نزدیکتر شده، و آن را بر سر مینهد، با نزدیک شدن به حضرت زهرا(س) نـیز انـسان به قرآن نزدیک شده و آن را نصبالعین خود قرار میدهد.
8)شب قدر همان لیـله مـبارکه یـعنی شب نزول برکت و ارزشها است و چشمهای است که این فضایل و سعادتها از آن جوشیده و نازل مـیشـود، فاطمه نیز محل نزول و صدور این اصالتها و ارزشها و مکارم است.
9)شب قدر، تـجمع مـلائکةاللّه اسـت و بهره از عالم ملکوت، افزونتر خواهد بود، آن کس هم که بیشتر با فاطمه، نزدیکتر شده و از آن حـضرت بـهره ببرد از خوی و خصلت ملائکه، حظ فزونتری برده و به عالم فرشتگان و تجرّد و تـقدّس، نـزدیکتر مـیگردد بلکه از آنها نیز برتر میرود.
10)ممکن است سالها بگذرد و کسی از شب قدر، جز ظاهری، بـیش درک نکند، اما اگر از حقیقت آن ذرهای درک نماید چنان آگاهی و تنبه بیداری به او میبخشد کـه مـسیر زندگیاش عوض میشود و سخت به خدا نزدیک میگردد، فاطمه نیز چنین است یعنی ممکن است فـرد یـا جامعهای سالها به لیلةالقدر برسد و فاطمه(س) را از خود بداند؛ اما حقیقت او را درک نکند و جـز ظـاهری از آن نفهمد، اما با درک زندگی و ابعاد گوناگون حـیات واقـعی فـاطمه، جرقهای در دل آنان بدرخشد و مسیر سرنوشت آنان را عـوض نـماید.
از این گذشته زمان غسل و کفن و دفن، بنابر وصیت حضرتش نیز در دل شب متناسب بـا لیـلةالقدر است و قرنها است کـه قـبر مجهول و نـاپیدای او نـیز حـاکی از تناسب وجود مقدسش با لیلةالقـدر دارد.
آیه مباهله
فمن حاجّک فیه مـن بـعد ما جائک من العلم فـقل تـعالوا ندع أبنائنا وأبنائکم و نسائنا ونسائکم وأنفسنا وأنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه اللّه علی الکاذبین. (آل عمران،3/61) با کسانی که با تو در امر نبوت مجادله میکنند، بگو بیایید پسران و زنان و نفوس خویش را بـخوانیم وتـضرع کنیم آنگاه لعنت خدا بر دروغگویان.
طبق احادیث متواتر و مشهور میان شیعه و سنی که قریب به اجماع و اتفاق است در روز مباهله مسیحیان نجران پیامبر را مشاهده کردند در حالی که حسنین و فاطمه وعـلی(ع)، هـمراه او بودند و بـه سوی مکان مورد نظر میآمدند. در این آیه، نسائنا، منحصر به حضرت فاطمه(س) شده است، با اینکه زنـان و همسران پیامبر در حجرههای آن حضرت بودهاند و زنان بزرگ دیگری مانند: صـفیه و امهـانی و دیـگران وجود داشتند هیچکدام به این مباهله دعوت نشدند. زیرا مباهله (ابتهال و نفرین کردن) با نصارای نجران یـک کـار عادی نیست و تنها افراد معصوم صلاحیت آن را دارند.
فاطمه؛ بانویی با یقین تام
صحنه مباهله از لحظات حساس تاریخ اسـلام اسـت و حـضور در این صحنه ایمان و اعتقاد خاصی را میطلبد، پیامبر(ص) برای حضور در این صحنه از میان زنان، تنها، فـاطمه را انتخاب میکند؛ یا از آنروی که فاطمه به منزله امتی از زنان است، درست همانگـونه که ابراهیم خود بـه تـنهایی یک امت بود یا اینکه او محبوبترین افراد در نزد پیامبر بود و یا چون در میان زنان مسلمان، تنها فاطمه بود که مصداق زنی بود با یقینی تام که میتوانست قدم در این صحنه بگذارد. امـا حق این است که فاطمه هم یک امت بود، هم محبوبترین زنان در نزد رسول خدا(ص) و هم تنها زنی بود که میتوانست تکمیل کننده گروهی باشد که به حقیقت و بر حق بودن مـسلمانان، یـقینی کامل دارند و نیز محور اصلی اتصال آن گروه به رسول خدا(ص) باشد زیرا آنان شوهر و فرزندان او بودند.
اینکه پیامبر فاطمه را در این درگیری اجتماعی اعتقادی احضار میکند و او را در چنین مخاطرهای قرار میدهد(خـود) نـمونهای بارز و سرمشقی عینی است، برای تمام زنان عفیفی که دارای اعتقادات حقاند و پیرو صادق راه اویند بر این که شجاعانه در چنین صحنههایی حاضر شوند و نیز این نمایش به منزله دلیل عینی و مـلموس اسـت بر جایگاه والای زهرای مرضیه نزد پیامبر خدا و عدم برابری هیچ زنی با او در مقام و رتبه خاصی که دارا بود.
آیه مودت
ذلک الّذی یبشّراللّه عباده الّذین ءامنوا وعملوا الصّالحات قل لا أسـألکم عـلیه أجـراً الاّ المودّه فی القربی ومن یـقترف حـسنه نـزد له فیها حسناً إنّ اللّه غفور شکور. أم یقولون افتری علی اللّه کذباً.(شوری،42/23و24) این همان است که خداوند به بندگانش که ایمان آوردهاند و کـارهای شـایسته کردهاند؛ مژده میدهد بگو برای آن کار از شما مـزدی نـمیطلبم مگر دوستداری در حق اهلبیتم و هر کس کار نیکی کند در آن برایش جزای نیک بیفزاییم چرا که خداوند آمرزنده قـدردان اسـت. یـا میگویند پیامبر خدا دروغ بسته است...
ابنعباس درباره شأن نـزول آیات فوق که به آیات مودت شهرت یافته گوید: چون اسلام پس از هجرت پیامبر به مدینه استحکام یافت، انـصار گـفتند: نـزد پیامبر برویم و بگوییم در گرفتاریهایی که پیش میآید، اموال ما در اختیار تـو اسـت و میتوانی در جهت پیشبرد دین از آنها استفاده کنی. آیه شریفه، نازل شده و پیامبر آن را در پاسخ آنان، تلاوت فـرمود. مـنافقان مـانند همیشه که در صدد تضعیف رسول خدا(ص) بودند اظهار داشتند: او در همان مجلس ایـن سـخن را سـاخت تا ما را پس از خود نزد خویشانش ذلیل و خوار گرداند. آنگاه آیه دوم نازل شد کـه آیـا بـر خداوند دروغ و افتراء میزنید؟
از نظر ادبی تفاوتی بین اینکه استثنا در آیه (إلا المودّه فی القربی) متصل بـاشد یـا منقطع، وجود ندارد اگر استثنا متصل باشد بدین معناست که: «من پاداشی از شـما نـمیخواهم جـز دوستی اهل بیتم» و اگر منقطع باشد، بدین معناست که «دوستی اهلبیت پیامبر، اجـری بـرای پیامبر نیست. چراکه بهره این دوستی، نصیب مسلمانان و دوستداران اهلبیت آن حـضرت اسـت و بـدینوسیله چنین خواستهای از سوی رسول خدا(ص) در راستای دعوت مردم به دین است»
مودت؛ همسنگ با اجر رسالت
باید دید ایـن چـه مودتی است که هم سنگ، هم کفه و هم وزن اجر رسالت است. مـودت گـروهی کـه بر سر سلسله آنان زهرای مرضیه محبوبه امت، است همان بانویی که پیامبر دربارهاش فـرمود: یـا حـسن و یا حسین انتما کفتا المیزان، فاطمه لسانه و لاتعدل الکفتان إلاّ باللسان، ولا یقوم اللسـان إلاّ عـلی الکفتین؛ ای حسن و حسین شما دو کفه ترازویی هستید که فاطمه شاهین آن است و کفه ترازو در حال تـعادل قـرار نمیگیرد مگر به وسیله شاهین آن و شاهین، استوار نمیشود مگر بر دو کفه تـرازو... در ایـن کلام، زهرا(س) تنظیمکننده و برقرارکننده تـعادل در ایـن کـانون معرفی میشود.
آیات ابرار
إنّ الأبرار یـشربون مـن کأس کان مزاجها کافوراً عیناًیشرب بها عباد اللّه یفجّرونها تفجیرا یوفون بالنذر ویخافون یـوماً کـان شرّه مستطیراً ویطعمون الطعام عـلی حـبّه مسکیناً ویـتیماً وأسـیراً إنـّما نطعمکم لوجه اللّه لا نرید منکم جزاء ولا شـکوراً إنـّا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً قمطریراً. (انسان،76/5 ـ10) ابرار در آخرت از جامهای بزرگ لبـریز بـهشت که چون کافور سرد و دلپذیر اسـت، میآشامند و آن کافورها، خوشبو و شـیرین اسـت. این آب، آمیخته است به آب چـشمهای کـه برای بندگان خاص خود خلق شده و هر کجا بخواهند آن کاسهها حاضر است و در قـصرها مـهیا است. این آب گوارا مثل ایـن اسـت کـه در عمارات و ابنیه بـهشت، هـمیشه جریان دارد و در اختیار بندههای وفـادار خـداست. اینان به نذر خود وفا کرده و اطاعت خدا کرده و از روزی که محنت آن، آشکار است مـیترسند. اینان در راه خدا به مسکین و یتیم و اسیر، اطعام میکنند و به زبان حال میگویند: ما برای خدا اطـعام کردیم و از شما جزا و تشکری نمیخواهیم، ما از پروردگارمان در روزی که چهرهها برافروخته و در هم کشیده است میترسیم. از مـسلمات فـریقین است که این آیه در مورد حـضرت زهـرا(س) و شـوهر و دو فـرزندش نـازل شده است. بـه اتـفاق مفسّران آیات این سوره در مدینه در هنگام کسالت حسنین(ع) نازل شد که درباره نذر فاطمه(س) و علی(ع) بـرای سـلامتی حـسنین(ع) بود، علامه امینی در الغدیر نام سی و چهارتن از کسانی کـه شـأن نـزول ایـن سوره را داستان مذکور دانستهاند ذکر کرده است.
در این مختصر مجال پرداختن به دقایق تفسیری و جزئیات آنچه در این سوره آمده نیست و تنها به ذکر این نکته لطیف ازسوی آلوسـی مفسّر اهلسنت اکتفا میشود که در این سوره سخنی از «حورالعین» که در سورههای دیگر از آن به عنوان یکی از نعمتهای بهشتی یاد شده، به میان نیامده است و چه بسا این ناگفتن به حرمت نـور چـشم رسول خدا(ص) حضرت فاطمه زهرا(س) باشد که سوره در فضیلت او و خانوادهاش و نعمتهایی که در بهشت از آن بهرهمند خواهد شد نازل شده است.
آیه التقاء بحرین
این آیه از جمله آیاتی است که عـلاوه بر معنا و تفسیر ظاهری به حکم تفسیر باطنی بر آن حضرت منطبق است.
مرج البحرین یلتقیان، بینهما برزخ لایبغیان یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان. (الرحمن، 55/19ـ22) غـالب مـفسّران و محدثان و مورخان فریقین، معتقدند کـه شـأن نزول این آیات درباره تلاقی بحر نبوت و ولایت و درباره حضرت فاطمه(س) و علی(ع) است. علامه بحرانی دوازده روایت که بعضی از آنها از طریق اهلسنت نقل شده ذکـر میکند که مراد از «بحرین» عـلی و فاطمه هستند که هیچگاه بر یگدیگر بغی و سرکشی نمیکنند. در تفسیری از ابنعباس نقل شده که برزخ میان آن دو مهر و محبتی است که از بین رفتنی نیست و همین مهر و محبت مانع سـرکشی هـر کدام نسبت به دیگری است.
دربار الهی بر اساس نبوت و ولایت مطلقه با بندگانش تماس حاصل کرده و مشعل هدایت برافروخته است و این سلسله که فرد اتم و اکمل آنها حضرت رسـول و خـاندان عترتاند، دربـار روحانیت ربوبی را تشکیل داده و واسطه فیوضات غیبی هستند.
همانطور که عالم طبع از ترکیب و تجزیه و تحلیل عناصر و مـوالید، دائماً در ایجاد وجود است، در عالم انسانیت و معنویت نیز این ارتباط در بـین ارواح مـجرده کـه در ابدان مختلفه بروز و ظهور میکنند، تجلی کرده، از آن تلاقیها، عناصری ممتاز به دست میآورد از آن جمله تلاقی اقیانوس مـحیط نـبوت با دریای عمیق ولایت است که به وسیله مهد عصمت و طهارت تلاقی کـرده و از آن گـوهرهایی گرانبها که برای همیشه مورد استفاده بشر میباشد به وجود آمده است.
چنانچه در ابتدای این مقاله گفتیم آیاتی که در قرآن کریم، پیرامون وجود پنج تن و فاطمه زهرا(س) است، بـسیار میباشد که ما در ایـن مـقال تنها به ذکر چند نمونه از آیات پرداخته و بررسی کاملتر را به علاقمندانش واگذار میکنیم.
«فاطمه علایی رحمانی»
انتهای پیام