«غلامرضا سوارآبادی»، یکی از پیشکسوتان استان مرکزی در سال 1313 در اراک متولد شد و در 19 دی 1401 دعوت حق را لبیک گفت. این پیشکسوت فقید قریب به 7 دهه از عمر خود را در صرف یادگیری و تدریس کرد و در این حوزه شاگردانی را تربیت کرده است. ایکنای استان مرکزی، شرح حالی از این پیشکسوت که برگرفته شده از «تاریخ شفاهی فعالیتهای قرآنی شهر اراک» است منتشر میکند.
سوارآبادی فعالیت قرآنی خود را از مسجد آخوند و مکبری مرحوم آیتالله صدرا در نوجوانی آغاز کرد و با توجه به اینکه صدای خوشی داشت پس از مدتی در همین مسجد به تلاوت قرآن پرداخت و مردم نیز از این تلاوت حظ کافی و وافی میبردند. مرحوم سوارآبادی در مورد آیتالله صدرا گفت: «این عالم وارسته دارای شخصیتی ممتاز بود که تا آن زمان در اراک نظیر نداشت». سوارآبادی به همراه اساتید فقید نهرمیانی و شهاب در مسابقات قرآن که در مسجد حاجآقا صابر کنونی برگزار شده بود شرکت کرده و موفق به کسب رتبه شدند.
بیشتر بخوانید:
از اساتید مرحوم غلامرضا سوارآبادی میتوان به مرحوم حاج غلامحسین گازرانی اشاره کرد. سوارآبادی از 7 سالگی در محضر این استاد بود و از دانش او استفاده کرد. او در وصف این استاد فقید گفته است، ایشان، سرایدار بود، یعنی بار میآورد و در کاروانسراها میفروخت، او هر سه روز یکبار قرآن را ختم میکرد.
در کتاب تاریخ شفاهی فعالیتهای قرآنی شهر اراک به نقل از این پیشکسوت فقید آمده است: «یادم هست در 7 یا 8 سالگی در مسجد آخوند مکبر آقای صدرا بودم، اولش فقط مکبر بودم و کمی بزرگتر شدم چون قرآن را با صوت خوش تلاوت میکردم از من خواستند قبل از اقامه نماز در محضر آیتالله صدرا قرآن بخوانم. هنگام تلاوت خیلی از مستعمین گریه میکردند و من دلیل آن را نمیدانستم و موضوع را از مرحوم ملارحمان حسینی که از تجار بازار بود، پرسیدم که گفت: مردم به خاطر صوت زیبای شما گریه میکنند».
همچنین غلامرضا سوارآبادی در مورد تولد خود در این کتاب گفته است: «در شناسنامه متولد ۱۳۱۳ هستند، اما تقریباً 5 سال شناسنامه از سن واقعی خودم کوچکترست؛ چراکه من در زمان شیوع بیماری «مِشمشه» متولد شدم و چون بیمار بودم منتظر بودند که من امروز و فردا از دنیا بروم همین عامل باعث شد تا شناسنامهام را با تأخیر بگیرند».
در بخشی از کتاب به فعالیتهای این پیشکسوت در زمان رضاخان پهلوی اشاره دارد. «زمان رضاخان را به خوبی به یاد دارم و فعالیتهای قرآنی در این زمان خیلی مختصر بود و هر جا که مجلسی برپا میشد باید تا ساعت ۱۰ تمام میشد و از آن ساعت به بعد فرصت فعالیت نداشتیم. در این زمان جلسات در 2 یا سه منزل در اراک که یکی منزل آخوند حسن بود برپا میشد. آخوند مردی بسیار متدین بود که کارش تعمیرات کفش مردم یا به اصطلاح آن زمان «نعلبند» بود. همچنین جلسهای نیز در منزل کربلایی علی کوثری یا کوثریان نزدیک دروازه حاحعلی نقی و آقای خلدی که دفتردار دبیرستان دخترانه بود نیز برگزار میشد. مساجد نیز فقط در ماه مبارک رمضان برنامه قرآن داشتند و در مابقی ماهها جلسات در منازل برپا میشد. از هم دورهایهای این پیشکسوت فقید میتوان به مرحون نهرمیانی، شهاب، آقای رحمانی و حاج مصلحی فرزند آیتالله اراکی اشاره کرد.
پیشینه انقلابی مرحوم سوارآبادی باعث شده بود که ساواک و نیروهای رژیم پهلوی بارها منزلش مورد حمله قرار داده در و پنجرهها را بشکنند، اما این حملات نه تنها باعث مسکوت ماندن فعالیتهای قرآنی نشد، بلکه با جدیت بیشتر ادامه پیدا کرد. یکی از این جلسات در مسجد آقاضیاء بود که سه سال قبل از پیروزی انقلاب آغاز شد و تا یکسال بعد نیز ادامه داشت. در واقع بنده اولین نفری بودم که در مساجد حتی قبل از قم با حضور 35 قرآنآموز که اغلب از نوجوانان بودند اقدام به برگزاری جلسه قرآن در مساجد کردم و به موازات این جلسه، جلسهای نیز در مسجد محمدی برپا بود.
شرکت این پیشکسوت فقید در مسابقات قرآن اوقاف سال 46 به همراه اساتید فقید نهرمیانی و شهاب و کسب رتبه باعث شد که سهیلی، رئیس اوقاف آن زمان به هریک از این برگزیدگان قرآنی با دستخط شاه دهد. این استاد به دلیل کهولت سن نام شاگردان تربیت شده را به خاطر نداشت، اما بسیاری از آیات را حفظ بود و سوره مبارکه «یاسین» را بیش از سورههای دیگر دوست داشت.
انتهای پیام