استان مرکزی را مهد مفاخر و اندیشمندان علمی و مذهبی میشناسند و آوازه استان از این جهت که یک چهارم مفاخر متعلق به شهرهای مختلف این استان است در کشور طنینانداز شده است، اما متأسفانه شناخت این بزرگان فقط محدود به پژوهشگران و محققان همان رشتههاست و تقریباً اطلاعات مابقی دانشمندان از فعالیت بزرگان در سایر رشتهها بسیار محدود است و این شناخت شاید فقط در حد شنیدن نامی باشد. زجرآور این است که عموم مردم بهویژه جوانان و نوجوانان با این مفاخر آشنایی نداشته و حتی گاه اسم آنان را هم نشنیدهاند.
آیتاللهالعظمی آقانورالدین حسینیعراقی از جمله بزرگان، فقها و مفاخر به نام استان است که عموم مردم از او فقط یک نام میدانند و گاه گاه بر مزارش فاتحهای میخوانند و عموماً با خدمات و اقدامات این شخصیت وارسته آشنایی ندارند، در صورتی که این فقید نامآشنای جهان اسلام را میتوان به حق عارفی خداشناس، حکیمی هوشیار، فقیهی مردمدار و مجاهدی عالیمقدار معرفی کرد. حجتالاسلام سعید حسنی، پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان استان مرکزی در خصوص شخصیت آقانورالدین یادداشتی را در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده است که متن آن را در ادامه میخوانیم.
آیتالله سیدنورالدین حسینی سلطانآبادی عراقی، فرزند آیتالله سیدمحمد شفیع و از نوادگان آیتالله سیدمحمد مکی جد اعلای سادات سجادی کرهرود، در سال ۱۲۴۰ شمسی در کرهرود متولد شد و در اراک، نجف و مدرسه سپهداری اراک دروس الهیات را نزد استادش ملامحمد امین آموخت. در ۲۲ سالگی در محضر آیتالله آخوند محمدکاظم خراسانی، میرزا حبیبالله رشتی، آخوند ملاعلی نهاوندی، حاج میرزا محمدحسین فرزند میرزا خلیل تهرانی و علمای بزرگ نجف حضور پیدا کرد و از استادان خود اجازه اجتهاد دریافت کرد.
آقانورالدین در تابستان ۱۲۶۸ شمسی به اراک هجرت کرد و به تحقیق و تألیف، و همچنین تدریس فقه، اصول و دروس فلسفه و الهیات پرداخت. پس از مدت کوتاهی مرجع تقلید مردم منطقه و حاکم شرع مناطق عراق عجم شد، بهطوری که روزانه گاهی تا ۵۰ استفتاء را بدون مطالعه قبلی پاسخ میداد. ایشان در طول عمر بابرکت خود توانست شاگردان بسیاری را تربیت کند که از آن جمله میتوان به شاگردان نامی همچون شیخ الفقهاء و المجتهدین آیتالله محمدعلی اراکی اشاره کرد. حوزه علمیه ایشان زمینه تأسیس حوزه علمیه قم را فراهم کرد.
تسلط علمی و حافظه فوقالعاده، گشادهرویی، حیا، متانت، زهد و تقوا و عزتنفس مثالزدنی، دستگیری از نیازمندان، ارادت به اهل بیت(ع)، برپایی مراسم مذهبی باشکوه در اراک و بروز کرامات عرفانی از جمله ویژگیهای است که محبوبیت فوقالعادهای به ایشان بخشیده بود.
آیتالله آقانورالدین از انجمنهای مشروطهخواه مثل انجمن ولایتی، حمایت میکرد و پس از به توپ بستن مجلس شورا در تیرماه ۱۲۸۷ شمسی و همچنین شورشها و غارتهایی که در مناطق اطراف اراک در سال ۱۲۸۹ شمسی صورت گرفت، نفوذ معنوی آقانورالدین، مانع تعرض به ولایت سلطانآباد شد و ایشان همواره الهامبخش وحدت و کانون برقراری صلح و آرامش منطقه بود.
پس از به آتش کشیدن قرآن توسط یک بهائی به نام «عرب جارچی» در اراک، محاکمه و صدور حکم اعدام او توسط مرحوم آیتالله آقانورالدین در ابتدای تابستان ۱۳۰۱ شمسی از جمله نمودهای اقتدار سیاسی و معنوی ایشان است. فتوای جهاد و فرماندهی در جنگ جهانی اول در پاییز ۱۲۹۴ شمسی در جریان جنگ جهانی اول و حمله به ممالک اسلامی عثمانی و ایران، به جهت دفاع از جان و مال مسلمین و کیان اسلام از دیگر اقدامات سیاسی ایشان است. آقانورالدین در این نبرد علاوه بر فتوای جهاد با دشمنان، خود عازم جبهههای جهاد شد و علیرغم مناسب نبودن شرایط جسمیاش در سن ۵۴ سالگی، بیوفایی برخی یاران و ترک سپاه در اواسط هجرت، بخش زیادی از مخارج سپاه را از اموال شخصی تأمین کرد و با زعامت او لشکر عراق عجم از کرمانشاه به عراق و استانبول ترکیه در دولت عثمانی مهاجرت کرد و پس از ۳۹ ماه سفر جهادی، با پایان یافتن جنگ جهانی، در اوایل بهمنماه ۱۲۹۷ شمسی، در میان استقبال باشکوه مردم اراک، به وطن خویش بازگشت.
آیتالله آقانورالدین در پاسخ به شبهات وارد شده از سوی مستشرقین مبتنی بر مخالفت معارف قرآنی با عقل، تفسیری بر قرآن نوشت که به نظر مفسر بزرگ معاصر علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، این کتاب در میان تفاسیر قرآن بدیع، کمنظیر و مناسب برای جواب شبهات امروزیهاست. این تفسیر قرآن در شرایط ناامنی، بمباران هوایی و بدون در اختیار داشتن کتاب و منابع تحقیق نوشته شده و با این حال دارای غنای علمی و حاوی نکات عالی قرآنی، روایی، تاریخی، فلسفی و عرفانی است. این تفسیر خارقالعاده است و در آن تلاش شده موافقت و یا عدم مخالفت معارف قرآنی با دریافتهای عقلانی را اثبات کند. از دیگر تألیفات ایشان میتوان به رساله «حقوق زن در اسلام» و رساله «نورالایمان در ردّ فرقه ضاله بهائیت» اشاره کرد که نشان میدهد ایشان عالمی آگاه به زمان بود و با نگارش سفرنامه خود در جهاد با دشمن، دارای افق نگاه فرازمانی بوده است.
آیتالله آقا نورالدین سلطانآبادی عراقی در اثر جراحات باقیمانده از سفر جهادی و چند ماه پس از اعدام عرب جارچی در سن ۶۱ سالگی در روز جمعه، سوم اسفندماه ۱۳۰۱ شمسی به دیدار حق شتافت و مردم اراک را غرق در ماتم کرد، به نحوی که در اراک و قم چندین هفته مراسم عزاداری برپا شده بود.
بنا به وصیت ایشان، وی را در انتهای قبرستان اراک دفن کردند، اما مردم اراک، بقعه باشکوهای بر مزارشان بنا کردند. در مورد اعطای لقب «اویس زمان» آیتاللهالعظمی شیخ محمدعلی اراکی مرجع تقلید بزرگ شیعه بیان کرده است: «در جریان یک مکاشفه، امام زمان علیه السلام به آقا نورالدین فرمودهاند: تو اویس زمانی! سَلامُ عَلَیه یَومَ وُلِدَ، وَ یَومَ ماتَ وَ یَومَ یُبعَثُ حَیّاً.»
انتهای پیام