به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) شعبه مركزی، فقيد سعيد «آقانور الدين اراكی»، به سال 1278قمری در شهر اراك پا به عالم وجود نهاد و تحصيلات ابتدايی خود را در مدرسه سپهدار اراك شروع كرد و از محضر اساتيد فن و فضلای عاليقدر وقت از جمله مرحوم آخوند ملا «محمد امين» استفاده كرد.
وی در سال 1303 قمری برای تكميل معلومات عاليه خويش به نجف اشرف مهاجرت كرده و از محضر اساتيد بزرگ چون ميرزا «حبيبالله رشتی»، آيتالله «خراسانی» (آخوند ملاكاظم)، حاج «ميرزا حسين» و حاج «ميرزا خليل» بهره كافی در راه تكميل معلومات خويش برداشتند.
در فلسفه و كسب علوم عقليه نيز راهی پيموده و به مقصود نائل شدند و در سال 1307 با كسب مقام اجتهاد به وطن مالوف مراجعت كردند.
آن بزرگوار در جريان مشروطيت در صف اول اين قيام بزرگ قرار داشته و در تمامی صحنههای اجتماعی اراك رهبريت عامه مردم را عهدهدار و در جنگ دوم جهانی پناه و حافظ مردم اين خطه در برابر تجاوز اجانب بودند.
وی بالغ بر 20 تقرير و تأليف دارند كه برخی چاپ، منتشر و برخی بهصورت دستنويس است كه از جمله تأليفات وی، رساله حقوق المرأة فی شريعة الاسلام (حقوق زن در اسلام)، رسالهای در نور الايمان، در ردّ فرقة ضالّة بهائيت، رسالهای در الهيات، كتاب طهارة، صلوة و مكاسب (همراه با نظريات خودش دراينباره.)، رسالهای در اصول عقايد، شرح دعای صباح، شرح حديث حقيقت، عقايد النوريه فی حكمة متعاليه، رسالهای در مسئلة مرجعيت، حاشيه فرائد الاصول شيخ انصاری (مبحث استصحاب)، سفرنامه منظوم، سفرنامه مسافرت وی در جنگ جهانی اول كه ابراهيم دهگان و داود نعميی نسبت به ترجمه و شرح و توضيح آن اقدام كردهاند، رسالهای در مباحث عقلی و قسمتی از مباحث الفاظ و رسالهای در باب بعضی قواعد فقهی، میتوان نامبرد.
از آثار برجسته و پربركت معظم له دراين سفر يكی اين است كه بنابر نوشته خود آن مرحوم چون در آن زمان از طرف بعضی افراد معترض اشكالاتی به قرآن مجيد وارد میشد، داير بر اينكه در قرآن مطالبی است كه عقل نمیتواند قبول كند و برخی از مطالب قرآن جنبه خرافی دارد. لذا آن مرد بزرگ، عالم فيلسوف و عارف، در اثنای همان سفر عليرغم همه مشكلات و ناراحتیها، تصميم میگيرند كه آيات كريمه قرآن را از ديدگاه عقل سليم و عليم مورد بررسی قرار داده و مطالبی را كه موافق با عقل است توضيح دهند و نيز مطالبی را كه دست عقل از دامن آنها كوتاه است مخالف نبودشان را با عقل روشن فرمايد.
به اين ترتيب با وجود فقدان كتابهای مرجع و بودن مراجعی تحت سلطه بيگانگان كمر همت بسته و ديده بصيرت عقلی خويش را میگشايد و قلم در دست گرفته و تفسيری بديع و بینظير بر تمامی قرآن مینويسد كه متاسفانه غير از هفده جزء از قرآن بقيه از دست رفته است و اين مقداری كه محفوظ و مضبوط مانده است، سالها در زاويه كتابخانه شخصی مرحوم حاج «احمد خان حاج باشی» در اراك قرار داشت، تا اينكه در تابستان چند سال قبل كه حضرت آيتالله برای هواخوری به اراك تشريف فرما شده بود آن تفسير را از گوشه آن كتابخانه خارج كرده و بهوسيله بنياد فرهنگی مرحوم حاج «محمدحسين كوشانپور» به تدريج در سه جلد به زيور طبع میآرايند.
آيتالله آقا نورالدين اوصاف و خصايص والای مكتبی را با تهجّد، مراقبت و كششی پیگير، با جان خويش آميخت. كسانی كه شبهای راز و نيازش را ديده بودند، میگفتند: از نيمههای شب تا فجر صادق پيوسته در حال گريه و زاری بود، شخصی به نام آقا سيد «حمود خوانساری» از اهل منبر، طالب شد كه او را ببيند، چون صدای العفو العفو ايشان توی كوچه میآمد و مردم از معابر حوالی خانهاش، اين حالات را یشنيدند؛ اين آقا خواست نماز شب خواندن آقا نورالدين را ببيند.
يكی از شبهای ماه رمضان بود و آن مرحوم عدّهای از جمله آقا سيد محمود خوانساری را برای افطار دعوت كرد. وی میگويد: وقتی افطار به پايان رسيد و همه رفتند، من نشستم، آقا نورالدين ديد من بلند نمیشوم، به خدمتكارش گفت: دو تا رختخواب بياور. يك رختخواب خودش داشت، يكی را هم برای من آوردند. من نخوابيدم، میخواستم سحر ايشان را ملاحظه كنم. سحر كه فرا رسيد، ديدم از جای خويش برخاست و رفت بيرون، وضو گرفت و مشغول نماز شد. وقتی كه به العفو رسيد، مشاهده كردم چنان گريه بر او مستولی شد كه چندين دفعه گلوگير شد. فكر میكرد من خوابم.
آيتالله اراكی فرمود: «من به چشم خودم ديدم در دهه عاشورا، در مجلس روضه خوانی كه در منزل خودش از اول آفتاب شروع میشد و تا ظهر ادامه داشت و منبرهای بلاحساب میآمدند و مردم زيادی از غريبه و آشنا، از اهل اراك و جاهای ديگر جمع میشدند، ايشان از اول روضه چندين دستمال جلوی خودش میگذاشت و تمام دستمالها را از گريه خيس میكرد، از اول روضه گريه میكرد تا آخر. من نمیدانم چه گريهای بود كه تمامی نداشت. روز عاشورا كه میشد، معركه بود؛ بكّاء بود به تمام معنا.»
او به كارگزاران حكومتی اعتناء نمیكرد، ملاك و معيار برتری افراد را خداترسی و تقوا میدانست، با همه مردم به صورت برابر برخورد میكرد و همه را به ديده احترام مینگريست. اين شيوه، خلق و خوی اجداد طاهرينش را در اذهان تداعی میكرد. او با محرومان، به عنايت و حمايت و با اهل غرور و گناهكاران و رشوه خواران و رباخواران، به تحذير رفتار میكرد، وی به ديدار عمّال دولت وقت يا بازديد صاحب منصبان عالی رتبه نمیرفت و روی خوشی به اين گونه افراد نشان نمیداد. از حال فقيران، بينوايان و يتيمان پرس و جو میكرد و با حالتی توأم با مهر، مودّت و سخاوت به امورشان رسيدگی و در واقع، اوقات خويش را وقف آسايش اين گونه افراد میكرد. به همين دليل، تمامی اقشار جامعه شيفته اخلاقش گشته و به او به چشم پدری مهربان و دلسوز مینگريستند كه مدام در حال احوالپرسی و اعانت به اولاد خويش به سر میبرد.
كوه و كاه در مقابلش يكسان بود و مظاهر دنيايی و جلوههای فريبنده مال و منال آن، در وی اثر نمیكرد و به ارباب دنيا بیاعتنا بود و آنچه به دست میآورد، به مستحقين میبخشيد و رضايت خداوند را در هر كاری طلب میكرد و تمام واكنشهايی كه در برابر حوادث و مسايل داشت، بر همين مبنا بود. به هنگام بخششهای مالی و كمك كردن به افراد، اخلاقی توأم با خوشرويی و كوچك شمردن انعام خود و تكريم و احترام طرف مقابل از خود بروز میداد. هركس از وی درخواستی میكرد، بدون هيچگونه مضايقهای، در صورتی كه با موازين شرعی و مبانی دين مبين اسلام تضادی نداشت، برآورده میكرد. بزرگواريش در افقی وسيع، درخشندگی داشت و مهر و عطوفتش كه از ايمان و پارسايی او منشأ میگرفت، آن چنان اثرگذار بود كه حتی آلودگان به گناه و افرادناآگاه را از خواب غفلت بيدار میكرد و آنان را به سوی فضيلت و خوبیها سوق میداد و در مخالفت با فرقههای ضالّه و گروههای مخالف، وقار و متانت و نيز احترام ديانت را حفظ میكرد.
او مقتضيات زمان و موقعيت اجتماعی ـ سياسی و شرايط جامعه را در تصميمگيریهای خود در نظر داشت و به اين بعد بسيار اهميت میداد و بر اين انديشه بود كه كار خوب بايد در فرصت مناسب انجام گيرد و اگر در غير وقتش صورت پذيرد، نتيجه مطلوب نمیدهد و بار منفی هم به دنبال میآورد. وی در برخورد با گروههای فكری و افرادی كه از لحاظ انديشه و نگرشها با او همفكر نبودند، ديدی وسيع، فكری روشن و بصيرتی ويژه داشت و با ديدی خوش بينانه و صميمانه، به واقعيتها مینگريست و به هنگام بروز اختلاف بين دانشمندان، حسن نيت و پاكی طينت و وسعت نظر را مدّنظر میگرفت و به داوری میپرداخت. اين ويژگی موجب میشد كه آن دو گروه مخالف از لحاظ فكری به هم نزديك شوند و بر فرض تفاوت در برداشتها و نگرشها، وفاق و حسن ظن را مدّ نظر قرار دهند و بر اساس عقايد موهوم و تفكّرات عبث و نفرتهای بيجا، هم ديگر را طرد نكنند.
آقا نورالدين به دليل كمالات معنوی و پيمودن مسير حق و انس با مردم، جايگاه اجتماعی مهمی در اراك و توابع استان مركزی به دست آورد و اقشار گوناگون مردم، تكريم وی را وظيفه خود میدانستند.
مردم از شدت علاقهای كه نسبت به وی داشتند، تا مدتها بعد از ارتحالش، تصويرش را در خانههای خود نگاه میداشتند.
به دليل همين جايگاه مردمی و مذهبی خاصی كه آقا نورالدين داشت، سران دولتی و نظامی وقت درباره اصلاح امور اراك، در تنگناها به او رجوع میكردند و اگر میخواستند برای حفظ امنيت و ثبات شهر، مردم را به همكاری فرا بخوانند، از نفس گرم و مؤثر اين مجتهد والا مقام استمداد میطلبيدند.
«آقا نورالدين» مرجع دينی مردم اراك بود. مردم به او عشق میورزيدند. او ساليان دراز به ارشاد مردم و حلّ مشكلات آنان مشغول بود و سرانجام در روز جمعه هفتم رجب سال 1341 هـ.ق به سوی سرای جاويد شتافت و در جوار قدسيان و عرشيان آرام گرفت.
پيكر پاكش باشكوه تشييع و به سوی قبرستان اراك انتقال داده شد تا بر حسب وصيت خودش، در منتهی اليه آن، در زمينهای بياض دفن شود.