آیتالله العظمی آقانورالدین عراقی از مجتهدان و مراجع تقلید شیعه و از علمای پرنفوذ منطقه عراق عجم و از شاگردان و پیروان آخوند خراسانی بود. وی از حامیان اصلی مشروطهطلبان عراقی به حساب میآمد و در چند مقطع با صدور حکم جهاد به حمایت از ایشان در اراک پرداخت. پس از صدور فرمان مشروطه نیز ریاست انجمن ایالتی اراک را برعهده گرفت. در خلال جنگ جهانی اول به همراه مجاهدین به کرمانشاه و بعدها استانبول رفت. وی یکی از با نفوذترین و برجستهترین شخصیتهای روحانی اراک و ولایت عراق (شهرستان اراک) بود و بین سالهای ۱۳۲۱ تا ۱۳۴۲ (زمان مرگ وی) مرجع تقلید غالب مردم اراک و ولایت عراق بوده است.
در این نوشتار سخن از علامهای حکیم و فهامهای عظیم محسوب میشود که قطب دایره رموز و اخبار قرآنی و عالیترین مظهر ملکات رحمانی در طول زندگانی بود. مجتهد کبیری که مو به موی سرگذشتشان برای عاشقان، انیس؛ برای سالکان، استاد و برای اهل زمان، عبرت و پندی سترگ و مرشدی بزرگ است.
سیدجلیلالقدری که مردم، خاصّه اهالی اراک و اطراف، نامش را با احترامی هرچه تمامتر بر زبان میرانند و کرامات و قضایای شگفت او را که از طیب طینت و روشنایی باطن و جلوههای روحانیاش خبر میدهد، به پویندگان گوشزد مینماید.
مرجع عالیرتبهای که گنبد و بارگاهش اعتقادات مردمی را نسبت به حضرتش به تصویر میکشد و دیدهها را خیره و اندیشهها را مبهوت میسازد. سایه بلندپایهای که آفتابی جانفزا برای دلهای سوخته و پریشان و حاجتمندان افسرده و نالان و چراغ راه سیره نبوی(ص) جهت تشنگان چشمه زلال مبانی دینی و شیعی است. یگانه با فضیلتی که از جلوه آثار ارزندهاش بافتههای پوچ مادیگرایان و منحرفان پنبه میشود و قلم، آبرویی صدچندان از آن بازمییابد، محقق گرانقدری که در عین زهد و تقوا و علم و عمل و مرزبانی دستاوردهای اهلبیت(ع) با قلم و بیان، عملا مجاهدی شجاع و مدافعی بیپروا در برابر بیگانگان و در این راه مقدس مردم را راهبر بودند و راهنما. نبیل بیبدیلی که زبان را یارای توصیفش نیست و کاغذ، گنجایش فضایل گران و مناقب بیکرانش را ندارد.
ولادت
فقیه روشنبین و عارف مجاهد سیدنورالدین عراقی، فرزند سیدشفیع، فرزند سیداحمد، فرزند میرعلی محمد، جد اعلای سادات کرهرود اراک به سال 1278 هجری قمری در اراک دیده به جهان گشود.
اجداد او از علمای بزرگ و از ستارگان فروزان آسمان حوزههای علوم دینی شیعه بودند. پدر او، آیتالله سیدشفیع عراقی از بزرگان علمای زمان خود بود، مادرش دختر مرحوم حاج تقی خان، زنی خداترس و دینشناس بود. عشق به خاندان رسالت(ع) توسط مادر بزرگوارش در کودکی با جان او آمیخته شد، تربت خونین حسین(ع) که در عهد کودکی در کام او ریخته شد کینه همه اشقیا و جبّاران تاریخ را در جان وی جای داد. ترنم توحید و تلقین اذان و اقامه، توسط پدر بزرگوارش، هوشیاری و خدمت برای خدا را در سراسر جانش پی ریخت. دانایی و خداترسی مادر، فطرت او را بر تقوا و توحید رشد داد و استعدادهای خدادادی او را در راستای غایت آفرینش انسان، بالنده و بارور ساخت. از کوچکی، آثار شرافت، حقگرایی، عشق به معنویات و معارف در سیمای او پدیدار بود.
تحصیلات
شروع تحصیلات ایشان در شهر اراک، مدسهی سپهدار که از عمدهترین آثار تاریخی این شهر است و شخصیتهای عظیمالشأنی همچون حضرت آیتالله العظمی امام خمینی(ره)، حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی، آیتالله آقا شیخ مرتضی حائری، آیتالله العظمی حاج سیداحمد خوانساری و ... در آن اشتغال به تحصیل داشتهاند، میباشد.
معظّمله در این مدرسه مبارکه از محضر اساتید چون ملامحمد امین استفاده شایان نمود، از جمله رفقای همدرس ایشان که با وی همحجره و هممباحثه بودهاند؛ میتوان به مرحوم حاج میرزا محمد علیخان و آقا شیخ علی سنجانی اشاره کرد که با یکدیگر به کسب فضایل و معالی، روزگار میگذرانیدهاند.
هجرت به نجف اشرف
در سال 1303 هجری قمری برای تکمیل معلومات عالیهی خویش، به نجف اشرف مهاجرت کردند و در سلک طلاب آن حوزه علمیه منسلک شدند. از جمله اساتید جلیلالقدر معظم له میتوان، میرزا حبیبالله رشتی، آیتالله خراسانی(آخوند خراسانی)، حاج میرزا حسین و حاج میرزا خلیل را نام برد.
مرحوم آقانورالدین با فراستی کمنظیر و ذهنی تابان، مراحل درسی را تا نیل به درجه اجتهاد، یکی پس از دیگری پشت سر نهادند و در ظرف کمتر از هفت سال با پشتکار جدی در یادگیری مبانی فقه و اصول و جمیع متعلقات آن، به کسب قوهی استنباط سرفراز گشتند.
اساتید وقت او را عالمی مهذب، جامع در معقول و منقول و دارای تفرس و استعدادی سرشار و موفقتر از دیگران میدانستند. از همینرو، به حضرتش اجازه اجتهاد اعطا شد.
فرزندان آیتالله حاجآقا محسن عراقی به نامهای حاجآقا مصطفی و حاج سید احمد و حاج میرزا محمد علیخان از همدرسان ایشان بودهاند، اما هیچیک نتوانستند از نظر علمی به مقام ایشان برسند.
منقول است: در جلسهای، حاجآقا محسن سوال علمی پیچیدهای مطرح میکند که دو پسرش: آقا سیداحمد و آقا سیدمصطفی نمیتوانند به نحو شایسته پاسخ دهند. آقانورالدین که بهار جوانی را طی میکرده، میگوید: ای عم! از من هم بپرسید! سؤالکننده از او میپرسد و در عوض یک جواب، به چند طریق جوابی وافی و کافی دریافت میکند و قانع میشود.
حاجآقا محسن که تحتتأثیر قرار میگیرد، فرزندانش را خطاب میزند: شما باید به نجف برگردید و وقتی مثل آقانورالدین شُدید، میتوانید به اینجا رجوع کنید. بر همگان محرز بوده که آن بزرگوار، در علم و فضل و فقه و معقول و منقول و زهد و سخا و مجد، از همه امثال و اقران، افضل و اقدم بوده است.
اساتید معظمله
رجال علم و اساتیدی که آقانورالدین عراقی از محضر آنان استفاده کرده و نزد ایشان تلمذ نمودهاند عبارتاند از: ملا محمد امین، میرزا حبیبالله رشتی، آخوند ملا محمدکاظم خراسانی، حاج میرزا حسین، حاج میرزا خلیل تهرانی که به ترتیب به شرح زندگانی آنان میپردازیم:
حاج ملا محمد امین
ایشان یکی از برجستهترین فضلای نیمه دوم قرن سیزدهم و عشر اول قرن چهاردهم اراک و حومهی عراق عجم به شمار میرفته است. مرحوم آقانورالدین(طاب ثراه) از بین اساتید خود، دروس مربوط به استاد آخوند ملاکاظم خراسانی و تقریرات درس حاج ملا محمد امین را نوشته و در مقابل هر یک سر تعظیم فرود آورده و از آنان به تبحّر و فضیلت یاد کرده است.
میرزا حبیبالله رشتی
علامه محقق، فقیه مدقق، استاد اصول فقه، آیتالله العظمی حاج میرزا حبیبالله رشتی از مراجع بزرگ قرن گذشته است. به سال 1234 متولد و به سال 1312 در نجف اشرف فوت شد. بیشتر مراتب علمی و اجتهادی او از محضر شیخالمتأخرین انصاریست. او پس از فوت شیخ انصاری، در ردیف مراجع و اساتید چندین سالهی عراق قرار میگیرد، از آثار مهم او: بدایعالافکار و بدایعالاصول و تعادل و تراجیح و ... است.
ملا محمدکاظم، فرزند ملاحسن، معروف به آخوند خراسانی
صاحب کفایه یکی از بزرگترین آیات و مدرسین حوزه نجف در قرن اخیر بود، او مجتهدی خاضع و فقیهی کمنظیر و از شاگردان خاتمالمجتهدین، شیخ مرتضی انصاری بود که بعد از مهاجرت میرزا از نجف به سامرا، بیش از چهل سال کرسی درس فضلا و مراجع ما در دست با کفایت آخوند خراسانی بود، تاریخ فوتش بیست و یک ذیحجه سال 1329 است.
حاج میرزا حسین پسر حاج میرزا خلیل تهرانی
در اوایل قرن حاضر(14 هجری) از اکابر فقهای شیعه به شمار میرفت، ابتدا از شاگردان صاحب جواهر بود؛ بعد از وفات وی، در حوزهی شیخ مرتضی انصاری حضور یافت، پس از وفات شیخ انصاری نیز مشغول تدریس علوم دینیه شد، تا در سال 1312 هجری قمری بعد از وفات حاج میرزا حسین شیرازی، مرجع تقلید بعضی از بلاد شیعه و حوزهی درسش نیز محل استفاده اکثر افاضل وقت گردید. در بینالطلوعین روز جمعه دهم شوال 1326 هجری قمری وفات یافت.
آخوند ملاعلی نهاوندی
از بیانات مرحوم آیتالله العظمی اراکی(ره) در یادداشتهای او چنین استفاده میشود که مرحوم آیتالله آقانورالدین یک دوره اصول را نزد آیتالله آخوند ملاعلی نهاوندی(از تلامیذ شیخ انصاری«ره») تلمذ کرده و چکامههای علمی او را نیز به رشته تسطیر و تحریر درآورده است. در کتاب شرح احوال آیتالله العظمی اراکی به شرح ذیل به این معنا اشاره شده است:
در یادداشتهایی که از آیتالله العظمی اراکی به جای مانده آمده است: روز شنبه نهم شعبانالمعظم سال 1337 که شش روز از فوت مرحوم آیتالله طباطبائی صاحب عروه اعلیالله مقامه گذشته بود، در محضر و مجلس درس آقای آقانورالدین عراقی حاضر بودم و این حکایت را از او شنیدم که مرحوم آخوند ملاعلی نهاوندی(ره) ظاهرا صاحب تشریح الاصول از شاگردان شیخ انصاری بود و گفت: من چند دفعه با جناب میرزای شیرازی اعلیالله مقامه همسفر شدم و اتفاق صحبت و مذاکره علمیّه در میان آمد. به طوری مطالب او در نظرم بلند آمد که با خود گفتم: اگر ایشان مجتهد است، ما چه هستیم؟ لذا بنا را بر تقلید او گذاشتیم و همراهان من که در درس شیخ انصاری رفیق من بودند چون از این مطلب آگاه شدند، مرا ملامت نمودند ولی به خرج من نرفت تا آنکه سفر زیارت حضرت ثامنالائمه(ع) پیش آمد، در بین راه هم بعضی از رفقا چون مرا بر تقلید میرزا دیدند، ملامتها کردند و هرگز حرف آنان در من تأثیر نکرد؛ تا آنکه وارد مشهد مقدس شدم و جناب آقای حاج میرزا نصرالله که ملّا و رئیس آن مکان شریف بود را ملاقات نمودم.
آقانورالدین فرمودند: این حاج میرزا نصرالله از شاگردان شیخ انصاری نبود ولکن در پایهی علمی، در مرتبه بسیار شامخی بوده است به طوری که در سفر عتبات با جناب میرزای شیرازی مذاکرهی علمی مینماید و میرزا را در هم میپیچاند که بعضی گفتند میرزا در آن مجلس به لسان حال، صدای هل من ناصرش بلند شد.
خلاصه بعد از چندبار صحبت علمی که بین آخوند ملاعلی و حاج میرزا نصرالله صورت میگیرد، حاج میرزا نصرالله میگوید: تا به حال من معتقد به ملّایی شیخ انصاری نبودم ولی این شخص یعنی آخوند ملاعلی مرا دربارهی شیخ معتقد ساخت و فهمیدم که شیخ در ملایی در مرتبه بسیار بلندی بوده است.
بعضی از حاضرین به حاج میرزا نصرالله میگویند: آیا این شخص، یعنی آخوند ملاعلی مجتهد است یا نه؟ او پاسخ میدهد: از امری بدیهی سوال میکنید. آنها میگویند: او خود را مجتهد نمیداند و فعلا مقلِّد است نظر شما چیست؟ میفرماید: اگر چنین کند حرام بیّن کرده است...
آقانورالدین میگفت: آخوند ملاعلی دورهی اصول را در شش ماه درس میگفت و من یک دوره حاضر میشدم و تمام آن را مینوشتم و الان هم دارم.
بازگشت آقانورالدین به وطن
معظمله پس از حدود هفت سال اقامت در نجف اشرف و تحصیلات مدام، همگام با پرورش هرچه تمامتر جسم و جان، در مسیر ورع و پارسایی و ملکات فاضله و صفات ممدوحه، تا نیل به درجه رفیع اجتهاد بالاخره به وطن مألوف بازگشت.
اجازه اجتهاد مرحوم آقانورالدین از آخوند خراسانی(ره)
بسماللهالرحمنالرحیم. الحمدلله الواحد الاحد الفرد الصمد الذی لم یلد و لم یولد و الذی تفرد فی الوحدانیة و توحد بالصمدیة و له القوة الازلیة و القدرة الظاهرة السرمدیة و الالاء و النعم السنیة و الصلوة و السلام علی اشرف النفوس القدسیة محمد و عترتة الطاهرة الزکیة و بعد فلما کان حفظ هذاالدین القویم و الصراط المستقیم و الریعة الغرا و و الملة البیضاء عن الزیغ و الزلل و الخریف و البلل بوجود العلماء... و تحصیل العلم بالاحکام و معرفة شرائع الاسلام و توضیح مسالکها و تنقیح مدارکها... جعل العلماء ورثة معرفةالانبیاء و مدادهم افضل من دماء الشهداء. و النظر الیهم عبادة و المجالسة معهم سعاة و اظهر فضلهم فی کتابة و مدحهم فی خطابه. قال تعالی: هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون و انما یخشی الله من عباده العلماء. فیادر الی ذلک فی هذاالزمان کسائر الزمان من الزمنة السابقة و القرون الخیاله، جماعة من الازکیاء الاتقیاء الاصفیاء فجهد و اجتهدوا فاتبعوا ابدانهم و اسهروا جفانکم فکم عزلهم النوم و وصلت لیلهم بالیوم فجزاهم الله عن الدین و اهله احسن الجزاء... و من منّ الله علیه و وفقه لتصدی لهذا الخطیب العظیم و الثواب الجسیم جناب العالم العامل و الفاضل الکامل العلامة المحقق و الفهامة المدقق عمدة ارباب التحقیق و زبدة اصحاب التدقیق. ذی النفس الزکیة و الاخلاق المرضیة عین الانسان بل انسان عین الانسان السید السند. و المولی المعتمد النقی و المهذب الصفی السید نورالدین نجل جناب العالم العامل و المحقق المدقق الفاضل السید محمد شفیع العراقی فقد صرف اکثر عمره الشریف فی تحصیل المسائل الشرعیة من الاصولیة و الفرعیة. الی ان صاربین الافاضل من الاعیان بحیث یشارالیه بالبنان وفاق الاقرآن و الامائل و فارق الافضل الاوائل و جعلت له القوة القدسیه التی بها یقتدر فعلاً علی الاجتهاد الذی هو غایة المراد للمحصلین و الفضلاء و المشتغلین. فلجنابة العمل بما یستنبط من الاحکام علی النهج المعروف و الطریق المألوف بین الاعلام و للناس الرجوع الیه فی اخذ مسائل الحلال و الحرام و المرجو منه ایده الله تعالی بتأیید الدّین و وفقه لترویج شریعة جده سیدالمرسلین ان یسللک سبیل الاحتیاط فأنه طریق النجاة و ان لا ینسانی من دعاء الخیر عقیب الصلوات حرره الاثیم. محمدکاظم الخراسانی، فی ذیقعدةالحرام 1307.
ترجمه قسمتی از اجازهنامه مذکور
«بعد از خطبه... از کسانی که پیکر زیبای خود را به حلیهی اجتهاد آراستهاند و چهره درخشان خویش را به نور استنباط پیراستهاند و زبدهی ارباب تدقیق، صاحب نفس زکیه و اخلاق پسندیده از مبرزین ابنای نوع خود، سید بزرگوار و شخص پرهیزکار، سید نورالدین، فرزند سید محمد شفیع عراقیست، که بیشتر عمر گرانمایه خود را در راه تحصیل علوم شرعیه گذرانده است؛ تا جایی که در بین ابنای نوع خود، شاخص و در خور مقام انفراد گردیده است. در نتیجهی زحمات چندساله، در حال حاضر واجد قوهی استنباط شده است و سزاوار است که در اخذ مسائل، طبق استنباط خود عمل نماید.
برای دیگران نیز سزاوار است که در اخذ مسائل حلال و حرام به وی رجوع نمایند. من آرزومندم که ایشان از طریق احتیاط منحرف نگردد و مرا نیز از دعا فراموش نفرمایند».
ورود به اراک
با ورود به اراک و برخورد با اهل وطن، اندکاندک تجلیات روحی و ابعاد وسیع علمی و ایمانیاش بیش از پیش بر مردم آشکار و ارادت مردم نسبت به ایشان بیشتر شد؛ تا جایی که او را سایهای بلند بر سر خود احساس میکردند که تا به حال مانند آن را ندیده بودند.
سایهای خدایی که مجسمهی معنویات و تجسم عینی مروت و شجاعت و منبع نزول برکات و موجب روشنی دلها و دیده برای آنان بود. بدینجهت، حرمتش را فزونتر از گذشته پاس داشتند و بندهوار او را تقدیس و پروانهسان دور شمع وجودش طواف نمودند. آن گرامی، امام جماعت مسجد کوچکی را – که در انتهای کوچه انوری، جنب بازار قرار گرفته بود – عهدهدار شدند. آن مسجد خجسته به واسطه برخورداری از چنین امام وجیهالملهای، مرکز مذهبی و بزرگترین معبد شهرستان اراک گردید.
شهرت علمی و حوزه تدریس آقانورالدین(ره)
مرحوم آقانورالدین پس از بازگشت از نجف و اقامت در عراق(اراک) در سایه شهرت علم، مرجعیت یافت، دانشمندان فرزانه و فضلاء از دورترین نقاط برای استفاضهی علمی به محضر او روی میآوردند و از برکات علمی و اخلاقی او بهره کافی میگرفتند. مرحوم آقانورالدین در این شهر تدریس جامعی را آغاز کرد، به این معنی که مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ محمدتقی بروجردی در کتاب الشعرات در ضمن شرح حال خود مینویسد: اقامت من در عراق؛ بیست سال به طول انجامید و از طرفی تحت توجه حجتالاسلام آقای سید نورالدین بودم. ایشان دارای مراتب اجتهاد و مرجعیت عدیده و دارای زهد و ورع و تقوا بودند. هر روز قریب پنجاه استفتاء از ایشان میشد، بدون مراجعه جواب آنها را مینوشت. صبح جواهر درس میگفت بعد از آن شرح اصول کافی ملاصدرا را مباحثه میکرد و عصر اصول خارج عنوان فرائد را مورد بحث قرار میداد. خلاصه حالات عجیب از ایشان مشاهده میکردم و خلوت و جلوت حضور ایشان بودم. طبعم چنان بود که اینگونه مردان بزرگ را که مییافتم، خود را تابع او قرار داده و انس میگرفتم و از ایشان بسیار استفادهی روحی و معنوی مینمودم.
ادامه دارد...
«برگرفته از کتاب اویس زمان و نور عالمان، تألیف داوود نعیمی»
انتهای پیام