بررسی ماهيت مرگ در نگرش قرآنی
کد خبر: 1890597
تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۳۸۸ - ۱۵:۲۸

بررسی ماهيت مرگ در نگرش قرآنی

گروه فضای مجازی:

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) شعبه مركزی، مرگ در منطق قرآنی به معنای فنا و نابودی نيست بلكه دريچه ای به سوی جهان جاودانگی و بقاست. حقيقت مرگ چون حقيقت حيات و زندگی از اسرار هستی است به گونه ای كه حقيقت آن تاكنون بر كسی روشن نشده است. بلكه آن چه ما از حقيقت آن می شناسيم تنها آثار آن است.
آنچه از قرآن برمی‌آيد آن است كه مرگ يك امر عدمی و به معنای فنا و نيستی نيست بلكه يك امر وجودی است. يك انتقال و عبور از جهان به جهان ديگر است، از اين رو بسياری از آيات قرآن از مرگ به توفی تعبير كرده اند كه به معنای بازگرفتن و دريافت روح از تن است.
خداوند در بيان اين امر وجودی می فرمايد: الذی خلق الموت و الحيوه (1) خداوندی كه مرگ و زندگی را آفريد. در اين جا خداوند، مرگ را همانند زندگی يك آفريده از آفريده های خويش بيان می دارد. چون اگر مرگ امری عدمی بود مخلوق و آفريده به شمار نمی آمد از مخلوقات هيچ گاه جز به «امور وجودی» تعلق نمی‌گيرد.
به هر حال مرگ از مخلوقات و امر وجودی و دريچه ای است به سوی زندگی ديگر، در سطحی بسيار وسيع تر و آميخته با ابديت؛ خداوند می فرمايد: ولئن متم او قتلتم لالی الله تحشرون(2) اگر بميريد و يا كشته (شهيد) شويد به سوی خدا باز می گرديد.
در حقيقت مرگ پايان راه نيست بلكه آغاز راهی است كه بدان به جهان های ديگر منتقل می شويد؛ و اين جهان با همه عظمتش تنها مقدمه ای برای جهان های گسترده تر و فراخ تر، جاودانی و ابدی است. و به سخنی ديگر مرگ نه تنها موجب نمی شود تا زندگی، پوچ و بيهوده جلوه كند بلكه به زندگی اين جهانی معنا و مفهوم می بخشد و از كاركردهای مرگ می توان معنا بخشی به زندگی دنيايی دانست؛ چون مرگ است كه آفرينش هستی را از بيهودگی خارج می سازد و بدان جهت، معنا و مفهوم می بخشد.
بی گمان واكنش طبيعی انسان در برابر ناشناخته‌ای چون مرگ، ترس و هراس است. ريشه ترس را می توان در اين جست كه مرگ را پايان، فنا و نيستی تصور می كنند و انسان به طور طبيعی و ذاتی گرايش به بقا و جاودانگی دارد و از نيستی و نابودی می گريزد. در قرآن آمده است كه ابليس با بهره گيری از همين عامل، آدم را وسوسه كرد تا نافرمانی خداوند كرده و از ميوه درخت ممنوعه بخورد؛ ابليس به آدم می گويد: «قال ياآدم هل ادلك علی شجره الخلد و ملك لايبلی(3) گفت ای آدم! آيا تو را به درخت جاودانگی و حكومت و ملك نافرسودنی راهنمايی نكنم؟»
بنابراين وحشت و هراس انسان از فنا و نيستی، امری طبيعی و واكنشی عادی است. لذا از «مرگ» به جهت آن كه در باورش پايان كار و عامل نيستی و نابودی اوست، می هراسد از آن می گريزد. بسياری از مردم مرگ را به معنای فنا و نيستی تفسير می كنند، و بديهی است كه انسان از فنا و نيستی وحشت و هراس دارد. اگر انسان مرگ را به اين معنا تفسير كند، به طور يقين از آن گريزان خواهد بود و همين امر عاملی برای اضطراب و عدم آرامش او در طول زندگی خواهد بود و حتی در بهترين حالات زندگی و در اوج پيروزی و سعادت دنيوی و خوشبختی، انديشه و تصور اين مطلب كه روزی اين زندگی به پايان خواهد رسيد، شهد زندگی را در كام او زهر می كند و همواره در نگرانی و اضطراب به سرمی برد.
البته چنين نيست كه همه كسانی كه به مرگ بهعنوان پل و دروازه و عامل انتقال به هستی و سرای ديگر می نگرند، در آرامش بوده و از مرگ استقبال نمايند، چون افرادی كه آن را مقدمه ای برای ورود به جهان وسيع‌تر، عالی‌تر و حياتی جاودان می‌نگرند به خاطر اعمال و خلاف كاری های خويش از مرگ وحشت دارند، زيرا براين باورند كه پس از مرگ وارد جهانی می شوند كه وضعيت زندگی ايشان در آن چيزی جز تجسم اعمال دنيايی ايشان نخواهد بود، اعمالی كه آنان را از سعادت ابدی دور می كند. بنابراين برای فرار از محاسبه و كيفر الهی گرايش به گريز از مرگ دارند.
اعتقاد به عالم پس از مرگ و بقای آثار اعمال و جاودانگی كارها تأثير مهمی در رفتار و كنش و واكنش انسانی برجای می گذارد، و بهعنوان يك عامل مؤثر در ترغيب و تشويق انسان به نيكيها و مبارزه با زشتی ها به شمار می‌آيد.
اثراتی كه ايمان به زندگی پس از مرگ ميتواند در اصلاح افراد فاسد و تشويق افراد فداكار و مجاهد بگذارد به مراتب از هر عامل ديگری بيشتر است، چنانچه عدم ايمان به آن و يا فراموشی مرگ و جهان ديگر، سرچشمه بسياری از گناهان و رفتارهای زشت و ناپسند است. خداوند می فرمايد: فذوقوا بما نسيتم لقاء يومكم هذا(4) آتش دوزخ را بچشيد به‌خاطر آن كه ديدار امروز را فراموش كرديد.
اما اگر انسان بپذيرد كه مرگ عامل انتقال به جهان ديگر است و يا آن را فراموش نكند بلكه همواره مرگ را حاضر داشته باشد و «حضور» مرگ، حضوری شهودی باشد؛ آنگاه حماسه های جاويدانی را رقم خواهد زد. حماسه هايی كه يك انسان باورمند پديد ميآورد، حماسه‌های جاويدانی چون حماسه حسينی است. سربازی كه منطقش اين است كه «قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنيين» (5) بگو شما دشمنان درباره ما چه می انديشيد؟ جز رسيدن به يكی از دو خير، سعادت و افتخار، يا پيروزی بر شما يا رسيدن به لقاءالله و افتخار شهادت، قطعاً چنين سربازی شكست‌ناپذير در عرصه زندگی، جهاد، تلاش و ساير عرصهها است.
مرگ در عقيده باورمندان و شاهدان نه تنها زيبا است، بلكه دريچه‌ای به جهانی بزرگ، شكستن قفس و آزاد شدن روح انسان، گشودن بندها و قيدها و رسيدن به آزادی مطلق است، طبيعی است كه باورمندان و شاهدان نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتی ندارند بلكه از مرگ به عنوان عامل جاودانگی، ابديت و «علی شجره الخلد و ملك لايبلی»(6) استقبال می كنند و می گويند: والله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه(7) به خدا سوگند فرزند ابيطالب علاقهاش به مرگ بيشتر از كودك شيرخوار به پستان مادرش است و ضربهای را كه باعث انتقال و لقاءالله ميشود، ضربه رستگاری ميبيند: فزت و رب الكعبه؛ به خدای كعبه رستگار شدم.
چون «مرگ برای مؤمن همانند كندن جامه چركين و پر از حشرات و جانوران موذی، گشودن بند و زنجيرهای سنگين و تبديل آن به جامه های فاخر، لباس های خوشبو و مركب های راهوار و خانه های مناسب است ]امام سجاد(ع)[ و يا همانند خوابی است كه هر شب به سراغ آدمی می آيد جز آن كه زمان طولانی تری در خواب مرگ است. »(8)
امام حسين(ع) می‌فرمايد: صبراً بنی الكرام فما الموت الا قنطره تعبر بكم من البؤس و الضراء الی الجنان الواسعه والنعيم الدائمه فأيكم يكره أن ينتقل من سجن الی قصر و ما هو لأعدائكم الا كمن ينتقل من قصر الی سجن و عذاب؛ ان ابی حدثنی عن رسول الله(ص) ان الدنيا سجن المؤمن و جنه الكافر و الموت جسر هؤلاء الی جنانهم و جسر هؤلاء الی جحيمهم(9)؛ شكيبايی كنيد ای فرزندان مردان بزرگوار! مرگ تنها پلی است كه شما را از ناراحتی ها و رنج ها به باغ های وسيع بهشت و نعمت های جاودان منتقل می كند، كدام يك از شما از انتقال يافتن از زندان به كاخ ناراحت هستيد؟ و اما نسبت به دشمنان شما همانند اين است كه شخصی را از كاخی به زندان و عذاب منتقل كنند. پدرم از رسول خدا(ص) نقل فرمود كه دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است؛ مرگ پل آنها به باغهای بهشت و پل اين ها به دوزخ و جهنم است.
هم‌چنين در حديث است كه در عاشورا، هر قدر حلقه محاصره دشمن تنگ تر و فشار بيشتر ميشد، چهره های عاشورائيان حسينی بر افروختهتر و شكوفاتر ميشد و حتی پيرمردان اصحاب و يارانش صبح عاشورا خندان بودند و وقتی از آنها پرسش می شد چرا؟ می‌گفتند: برای اينكه ساعاتی ديگر شهادت و حورالعين را در آغوش می گيريم. (10)
پی‌نوشت‌ها:
1-ملك، آيه. 2
2-آل عمران، آيه 158
3- طه، آيه. 120
4- سجده، آيه. 14
5- توبه، آيه. 52
6- طه، آيه. 120
7- نهج البلاغه/خطبه. 5
8- بحارالانوار، ج6، ص. 655
9- معانی الاخبار، ص. 289
10- مقتل الحسين، مقرم، ص. 263
captcha