به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، در کتاب «جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام» نوشته کوین ام. وودز، ویلیامسون مورای، الیزابت ناتان، لیلا سابارا و آنا ام. ونگاس، ترجمه عبدالمجید حیدری، گفتوگوهای طولانی استادان موسسه تحلیلهای دفاعی دانشگاه دفاع ملی آمریکا با جمعی از فرماندهان صدام که به حمایت قدرتهای خارجی از عراق در دوران جنگ تحمیلی اشاره داشته، ارائه شده است.
برخی از پژوهشگران آمریکایی پس از سقوط صدام، در چارچوب طرح 1946، با برخی از فرماندهان نظامی عراق در زمان صدام گفتوگو انجام دادهاند. اجرای طرح مذکور، مشابه تلاش جمعی از تاریخنگاران و افسران اطلاعاتی ارتش آمریکاست که پس از جنگ جهانی دوم، با افسران و فرماندهان آلمانی صورت گرفت. در کتاب «جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام» با پنج نفر از فرماندهان صدام، از جمله سرلشکر حمدانی گفتوگو شده است که هدف و روش گفتوگو با فرماندهان صدام در مقدمه کتاب، از صفحه 26 تا 62 به همراه جمعبندی کاملی از محتوای گفتوگوها، توضیح داده شده.
مجریان پروژه، بهدنبال فهم برخی از تحولات جنگ، از جمله علل پیروزی و ناتوانی عراقیها و متقابلاً علت مقاومت عراقیها و تغییر در روند جنگ در سال 67 هستند.
در میان گفتوگوهای پنجگانه، به نظر میرسد دو گفتوگو از بقیه بیشتر اهمیت دارد. نخست آنچه از سوی سرلشکر میسر رشیدالطرفه العبیدی درباره توانایی و اشراف اطلاعاتی عراق بر ایران و توسعه آن گفته شده است؛ چنانکه وی اشاره میکند، در ابتدای جنگ، سه نفر روی پرونده ایران کار اطلاعاتی میکردند که تنها یک نفر از آنها به زبان فارسی مسلط بود؛ در حالی که تمرکز اطلاعاتی عراق روی اسرائیل بود که در سه بخش ستادی، با بیست نفر انجام میشد. اما در پایان جنگ، تعداد کسانی که روی ایران کار اطلاعاتی انجام میدادند، بالغ بر 2500 نفر بود.
گفتوگوی دوم با سرلشکر علاءالدین حسین مکی خمس صورت گرفته که مسئولیت تدوین دکترین نظامی عراق و اجرای طرح توسعه سازمان رزم عراق را برعهده داشته است. این گفتوگو تا اندازهای چگونگی تبدیل یگانهای رزمی عراق را از 12 لشکر در اوایل جنگ به 58 لشکر نشان میدهد.
در سایر گفتوگوها نیز اطلاعات جالبی بهویژه درباره میزان آمادگی عراق در زمان حمله به ایران و سایر موارد، وجود دارد که تا اندازهای تحلیلهای موجود را تحت تأثیر قرار میدهد. اطلاعات مندرج در کتاب، نظریه موجود درباره توانمندی عراق در چارچوب حمایت قدرتهای خارجی را با نمایش قدرت سازماندهی عراقیها، اصلاح و تکمیل میکند.
«عبوسی: هنگامی که هواپیماهای سوپراتاندارد را تحویل گرفتیم، فرانسویها پیشنهاد کردند با ما پرواز کنند و خلبانهایمان را آموزش دهند، ولی ما این پیشنهاد را نپذیرفتیم و در عوض خلبانهایمان را برای گذراندن دورههای آموزشی یک ماهه به فرانسه اعزام کردیم. هیچ خلبان خارجی هم در ماموریتهای جنگیمان شرکت نداشت، اما خلبانهایی از کشورهای مختلف از جمله هند، پاکستان و چکسلواکی در آموزش خلبانهایمان مشارکت داشتند.»
عبوسی با اشاره به اینکه موشکهای ضد رادار عراق ساخت فرانسه بوده است، میگوید: «موشکهایی که هواپیماها با خود حمل میکردند از نوع موشکهای پرتوافشان بازال و ایکس 28 بودند. این موشکها هر دو از موشکهای گرانقیمت به شمار میآمدند. هواپیماهای میراژ هدف مورد نظر را با پرتوافشانی مشخص میکردند و هواپیماهای سوخو آن را مورد حمله قرار میدادند. ما هم با ایجاد هماهنگی میان هواپیماهای میراژ و سوخو اقدام به حمله میکردیم. در آغاز جنگ، هواپیماهای میگ 25 کار تصویربرداری از اهداف مورد حمله را انجام میدادند. در سال 1981 میلادی معمولاً با دو فروند هواپیمای سوخو 22 پرواز میکردیم که در هر ماموریت یکی از این هواپیماها به موشک ایکس 28 مسلح بود. اگر هر دو هواپیما علامت راداری واحدی را کشف میکردند معلوم میشد هدف مورد نظر هدف کذبی است؛ زیرا علائم دریافتی باید تفکیک شده باشند. اما اگر تنها یکی از هواپیماها علامت راداری را دریافت میکرد، هدف مورد نظر واقعی بود و هواپیماها با استفاده از موشکهای ایکس 28 به آن حمله میکردند. بعدها با دریافت هواپیماهای میراژ استفاده از موشکهای بازال را هم آغاز کردیم.»