به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن (ایکنا)، روزشمار عاشورا روزشمار یک واقعه خاص نیست، زیرا که هر سرزمینی کربلا و هر زمانی عاشوراست. توجه به ابعاد رویدادهایی که در یک روز میافتد، چهرهای ملموس از امری تاریخ نشان میدهد، رویدادی که تاریخی پس از خود را شکل داده است. آنچه عاشورا را به یک واقعیت جاودانه تبدیل میکند، پیامهایی است که در این واقعیت نهفته است، بیشک برای بیان اینپیامها باید بسیار اندیشید، اما نفس وقایع مواد خام اندیشه هستند، وقایعی که بر محور امام حسین(ع) روی دادهاند.
کندن چاهی برای رفع عطش
خیابانی روایت میکند که ارزق فرمانده بخشی از نیروهای ابن سعد که از مقابله با حبیب و بنیاسد باز میگشت همان شب میان سپاه امام(ع) و فرات قرار گرفت و دسترسی کاروان حسینی را به آب از بین برد. هوا در حدود 40 درجه بود و یاران امام(ع) تشنه شدند.
تشنگی که بر سپاه غالب شد امام(ع) از پشت خیمه زنان نوزده قدم سوی قبله رفت و زمین را کند تا چشمه آبی گوارا پدیدار شد. این چاه پس از رفع عطش از بین رفت.
واکنش ابنزیاد به حفر چاه توسط امام(ع)
وقتی خبر حفر چاه توسط امام برای رفع تشنگی به ابنزیاد رسید، او به عمر سعد نوشت: به من خبر رسیده است که حسین(ع) چاه میکند؛ همین که نامهام به تو رسید هر قدر میتوانی از حفر چاه توسط آنها جلوگیری کن و بر آنها سخت بگیر، مگذار قطرهای آب بنوشند. با آنها همان گونه رفتار کن که آنها با عثمان پرهیزکار رفتار کردند. عمرسعد پس از این نامه محاصره را تنگتر و رسیدن آب به اردوگاه امام(ع) را دشوارتر کرد.
گفتوگوی امام(ع) با عمر سعد
امام(ع) از طریق عمربن قرظهبن کعب انصاری به عمر سعد پیغام دادند که میخواهند او را ببینند. دیدار حاضر شد، امام به عمرسعد گفت: وای بر تو، آیا از خدایی که بازگشت تو به سوی اوست نمیهراسی؟ با من میجنگی در حالی که میدانی من کیستم؟ این گروه را رها کن و با من همراه شو که تو را به خدا نزدیکتر کنم.
عمر سعد گفت: میترسم که خانهام ویران شود. امام فرمودند: من برایت آن را میسازم. عمر گفت: میترسم زمینم را از من بگیرند. امام فرمود: بهتر از آن را از مال خود در حجاز به تو میدهم. باز فرمانده خصم گفت: بر خانوادهام میترسم و باز امام گفت: سلامت آنها را تضمین میکنم.
عمر که دیگر جوابی نداشت، سکوت کرد که امام فرمود: خدا به زودی تو را در بسترت هلاک سازد و در روز حشر و نشر نیامرزد؛ به خدا قسم امیدوارم جز اندکی از گندم عرق نخوری.
طبری معتقد است امام(ع) و عمر سعد به صورت محرمانه و به دور از دیگران به یکدیگر گفتوگو کردند و هیچ کس از سخنان آنان آگاه نشد. آنچه در مورد گفتوگوی آنها شایع شده، گمانهایی است که مردم پنداشتهاند و شایعاتی است که به امام(ع) نسبت دادهاند. شمربن ذیالجوشن اردوگاه سپاهیان کوفه را برای گزارش دیدار امام(ع) و عمرسعد ترک کرد.
پیوستن امیةبن سعدطائی به کاروان حسینی
امیةبن سعد از یاران امام علی(ع) که در کوفه بود هنگامی که شنید حسینبن علی(ع) در کربلاست به ایشان ملحق شد.
امیةبن سعد اصالت یمنی داشت و در کوفه زندگی میکرد، وی در هنگام راهی شدن به سپاه امام شصت سال داشته است. وی از تابعین، یاران امیر مومنان، مجاهد جنگهای جمل، صفین و نهروان بود.