به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از استان مرکزی، شخصيت بزرگ امام خمینی(ره) از زوايای مختلفی قابل بررسی است و هر روزنهای كه به شناخت اين شخصيت باز میشود، شاهراهی را میماند كه واماندگان طريق را روشنايی میبخشد و راه را از بیراه، نمايان میگرداند.
شعاع دايره معرفتی حضرت روحالله(ره) بعد فقهی تا ابعاد سياسی، اجتماعی و عرفانی و معنوي را دربر میگيرد به همين دليل سخن گفتن از معمار كبير انقلاب اسلامی، بسيار دشوار است، امام خمینی(ره) که کوچکترین فرزند خانواده بود به گفته خود در روز 30 شهریور سال 1281 هجری شمسی مصادف با 20 جمادی الثانی و همزمان با میلاد حضرت فاطمه(س) در خمین از توابع اراک چشم به جهان گشود.
در 1902 سال قبل از این نوزادی آمده بود که با دم مسیحاییاش به اذن خدا در مردگان روح دمید و روحالله شد، نوزده قرن گذشت و نوزادی دیگر آمد تا در سنگستان قرن بیستم دمید، سید مصطفی آن هنگام که کودک را در آغوش گرفت گفت: عشق من، روح من، روحالله من و اینچنین نام کودک روحالله شد.
در حالی که بیش از پنج ماه از تولد روحالله نمیگذشت خوانین خمین، سید مصطفی موسوی، پدر روح الله را در مـسیر خمین به اراک با گلوله کشتند، وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادرش بانو هاجر، عمهاش صاحبه خانم که بانویی شجاع و حقجو بود و دایهاش ننه خاور سپری کرد درواقع روحالله در خانوادهای اهل علم و دین و نسبتاً متمول بزرگ شد، همچنین با توجه به جایگاه خانوادگی خمینی، وی از کودکی مورد توجه و احترام مردم خمین و کمره بود.
تجربه دخالت خارجیها از دوران کودکیروحالله خمینی از کودکی به علت شرایط خاص سیاسی و اجتماعی با مسأله حکومت و قدرت سیاسی درگیر بود و با تمام وجود ستم قدرتهای محلی خمین به مردم و بهخصوص خانواده خود را چشید، همچنین اشغال ایران را در خلال دو جنگ جهانی توسط قوای روسیه و انگلیس از نزدیک مشاهده کرد.
سید روحالله در خاطراتش میگوید: «من هر دو جنگ بینالمللی را یادم هست… من کوچک بودم لکن مدرسه میرفتم و سربازهای شوروی را در همان مرکزی که ما داشتیم، در خمین، من آنها را آنجا میدیدم. ما مورد تاخت و تاز واقع شدیم در جنگ بینالمللی اول.»
لذا امور سیاسی، قدرت و حکومت برای او اهمیت ویژهای یافت، اما به ظاهر نخستین بار طی سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۶ با امر سیاست و حکومت در معنای خاص آن مواجه شد. وی هر چند در قم به تحصیل اشتغال داشت، اما درشکه کرایه میکرد و به تهران میآمد تا به نطقهای آیتالله مدرس در مجلس شورای ملی گوش فرا دهد او به شدت تحت تأثیر شخصیت مدرس بود و بخصوص شاهد درگیری سیاسی بین مدرس و رضا شاه.
مخالفت با اقدامات محمدرضا پهلوی توسط سید روحالله خمینی از سال ۱۳۴۱ جدیتر شد و در واکنش به رفراندوم انجام شده توسط حکومت شاه و نتایج اعلام شده در آن، به ایراد سخنرانی و نصیحت شاه پرداخت، در این سخنرانی او رفراندوم را نمایشی خواند و در سال۱۳۴۳ به خاطر مخالفت با قانون کاپیتولاسیون و به اتهام اقدام علیه امنیت کشور به خارج از ایران یعنی ترکیه، عراق و در نهایت فرانسه تبعید شد، چرا که بر اساس قانون، دستگیری و زندانی کردن مراجع تقلید منع شده بود.
آینده کمونیسم از نگاه امام خمینی(ره) در طول دوران تبعید با ارسال نوارهای سخنرانی به رهبری فکری انقلاب میپرداخت و سرانجام پس از ۱۴ سال در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به ایران بازگشت، درایت و بینش سیاسی بنیانگذار انقلاب اسلامی تنها مربوط به مسائل داخل کشورنبود و آینده نگری ایشان شامل تمام دولتها و کشورها میشد به عنوان مثال حضرت امام(ره) در نامهای نسبت به مرگ کمونیسم هشدار داد؛ «جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد.»
گورباچف بعدها در سال ۱۳۷۸، طی مصاحبهای با خبرنگار واحد مرکزی خبر در مسکو از اینکه به هشدارهای آن روز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بیاعتنایی کرده بود، اظهار تأسف کرد. وی در این مصاحبه اظهار کرد زمانی که من این پیام را دریافت کردم احساس کردم که شخصی که این پیام را نوشته متفکر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعه این پیام استنباط کردم که او کسی است که برای جهان نگران است و مایل است من انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسم و درک کنم... اگر ما پیشگوییهای آیتالله خمینی را در آن پیام جدی میگرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم.
پدر از منظر شاگرد مکتب الهی یادگار امام(ره) در چند جمله کوتاه شخصیت ایشان را اینگونه توصیف میکنند؛ مرشد و مراد و پیر عارف دلسوخته زمان ما که همه شعلههای عشق و رنج نهفته در دل و سینه خود را از ما پنهان داشته بود با نفی همه مظاهر وجود مادی خلوت خویش را فانی فیالله و محو در جمال دوست میبیند، او که کوله باری از همه رنجهای اسلاف خویش را در هدایت نسل عصیانگر و اغفال شده قرن ما تا آخرین لحظه های حیات مادی یک تنه بر دوش داشت و شب های آخر عمر خود را چون همیشه با تکبیر و تسبیح به پایان برد ، خلوتی داشت راه نایافتنی.