بسنده کردن به حداقل سود؛ از مصادیق اخلاق اقتصادی
کد خبر: 3542584
تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۹

بسنده کردن به حداقل سود؛ از مصادیق اخلاق اقتصادی

گروه سیاست و اقتصاد: دریافت سود مضاعف و غیر معقول ظلم است و فروشنده نباید به‌دلیل علاقه زیاد و یا نیاز فراوان مشتری به جنس، نرخ سود را بالا ببرد کمااینکه انصاف در معامله یکی‌از مصادیق بارز اخلاق اقتصادی است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از لرستان، یکی‌ از موارد انصاف در معامله، پرهیز از گران‎فروشی و به حداقل سود بسنده کردن، سود بیش‌ از حد و مضاعف نگرفتن و مشتری را متضرر و مغبون نساختن است؛ چراکه گرفتن سود مضاعف و غیرمعقول ظلم است و نباید فروشنده به‌دلیل علاقه زیاد و یا نیاز فراوان مشتری به جنس، نرخ سود را بالا ببرد.
اسلام به انصاف در معامله، سفارش فراوان کرده است و در اخلاق اقتصادی باید آن‌را رعایت نمود.یکی‌از اصول اخلاق اقتصادی در نظام مقدس اسلام، رعایت عدل و انصاف و دوری از ظلم و ستم است هرچند رعایت عدل و انصاف و دوری از ظلم و ستم در همه موارد امری لازم و ضروری است و خدای متعال در قرآن‌کریم به‌صورت کلی به آن امر فرموده است.
خدای متعال در آیه 90 سوره نحل در این رابطه فرموده است: «إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ؛ در حقيقت‏ خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان می‌‏دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز می‌دارد به شما اندرز می‌‏دهد باشد كه پند گيريد» لیکن این موضوع در معاملات و کسب و کار از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است.
امام علی(ع) فرموده است: «عدل آن است که انصاف را رعایت کنی و حق مردم را به آنها برسانی و احسان آن است که بر کسی تفضل کنی، سخت نگیری» و نیز نبی مکرم اسلام فرموده است: «آن کسی‌که در زندگی انصاف را رعایت کند، شبیه‌ترین افراد از نظر اخلاق به من است». بنابراین، باید با مردم منصفانه رفتار کرد تا برکت و آبادانی به شما روی آورد و از ظلم و ستم پرهیز کنید تا از خشم الهی در امان باشید.
امام صادق(ع) در رابطه با انصاف در معامله فرموده است: «فریب دادن کسی که در نرخ کالا به شما اعتماد می‏‌کند، حرام و سود گرفتن بیش‎از اندازه ظلم است».
در تاریخ آمده است: یونس بن عبید، لباس  فروشی داشت.یکی‎از لباس‌های او دو نرخ داشت، خودش به نماز رفت و برادرزاده‌اش را در مغازه گذاشت، مرد بادیه‌نشینی آمد، یک لباس را درخواست کرد و آن لباس چشمش را گرفت، فروشنده آن لباسی را که قیمت ارزان داشت مثلاً دویست درهم بود به قیمت لباس گران به مبلغ چهارصد درهم فروخت، اعرابی پسندید و خرید را با خود برد.
در میان راه یونس بن عبید او را دید و لباس را شناخت، گفت: چند خریدی؟ گفت: چهارصد درهم.گفت: بیشتر از دویست درهم نمی‎ارزد، برگرد تا بقیه پولت را پس بگیری.او گفت: نه خوب خریدم در محل ما این لباس به پانصد درهم می‎ارزد و من راضی‌ام.یونس گفت: برگرد، انصاف در معامله و خیرخواهی در راه دین بهتر از تمام موجودی دنیاست.او را برگرداند و دویست درهم به او پس داد و به برادرزاده‌اش گفت: آیا از خدا نترسیدی که به برادر مسلمانت ظلم کردی و رعایت عدل و انصاف در معامله را نکردی.
captcha