به گزارش
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از لرستان، امام علی(ع) در نامهای به فرزندش امام حسنمجتبی(ع) او را به یاد مرگ و اندیشیدن درباره آن، توصیه کرده و فرموده است: «تا هنگامیکه مرگ به نزد تو آید، از هر جهت خود را مهیا کرده باشی و نیروی خویش را تقویت و دامن همت بر کمر زده و آماده باشی» این پند عمیق، آدمی را آماده مرگ میکند و انسان را وامیدارد تا در همین مزرعه دنیا، بذرهایی کشت کند تا در آخرت، برداشت نماید.
تردیدی نیست که این آمادگی با سبکباری و انجام اعمال صالح، به دست میآید.کسانیکه مرگ را مساوی نابودی میدانند یا به دنیا دلبستگی شدید دارند یا با کردارهای گناهآلود، پرونده سیاهی برای خود فراهم آوردهاند، هیچ آمادگی برای پرواز بهسوی خانه آخرت ندارند.حالِ چنین افرادی همانند مجرمی است که از پشت میلههای زندان آزاد شده و بهسوی چوبه دار میرود؛ آن هم نه «دار» بهمعنای اعدام و رنج موقت و زودگذر بلکه بهمعنای شکنجههای دائم است.
شخصی از امام حسنمجتبی(ع) سؤال کرد: چرا از مرگ میترسیم و آمادگی مرگ نداریم؟ امام پاسخ داد: «شما تمام کوشش خود را صرف آبادی دنیا کردهاید و برای آخرت، کار نیکی نکرده و آنجا را خراب کردهاید، به همین جهت، آمادگی ندارید و از مرگ میترسید و کراهت دارید که از جای آباد به جای خراب، منتقل شوید».
اولیای خدا، به سبب اعمال صالحی که انجام دادهاند و نیز بهخاطر بینش و بصیرت که از استعدادهای انسان برای پرواز تا بینهایت و رسیدن به قلههای تکامل پیدا کردهاند، آمادگی وصفناپذیری برای مواجهه با مرگ دارند.
آنان مرگ را وسیلهای برای لقای محبوبشان میبینند و رسیدن به کمال مطلق و راحت شدن از همه درد و رنجها را تنها در گرو مرگ میدانند، از همینرو، مرگ را برای خود، همچون شربت گوارایی در روز گرم و آتشین میدانند.
نبی مکرم اسلام فرموده است: «مرگ در نظر من مانند شربت خنکی است که انسان تشنه در روز بسیار گرم مینوشد» و نیز امام سجاد(ع) نقل کرده است: «در روز عاشورا هنگامیکه کار بر امام حسین(ع) بسیار سخت شد، بعضی از افرادیکه با آن حضرت بودند، وقتی بر آن بزرگوار نظر کردند، دیدند در حالت روحی برخلاف آنهاست، چون حال آنها چنین بود که هر چه سختیها، شدت بیشتری مییافت، رنگهای چهرهشان متغیر میشد و بدنها به لرزش درمیآمد و دلها به طپش میافتاد.لکن حال پدرم حضرت سیدالشهدا(ع) و بعضی از خواص آن حضرت، چنین بود که: رنگهای صورتشان میچرخید و اعضایشان آرام میگرفت و نفسها در سینه، آرامش بیشتری مییافت.در این حال، بعضی به یکدیگر میگفتند: ببینید گویی این مرد، ابداً از مرگ باکی ندارد! امام حسین(ع) به آنان فرمود: ای بزرگزادگان، قدری آرام بگیرید، صبر و تحمل پیشه کنید، چون مرگ، پُلی است که شما را از گرفتاریها و شدائد بهسوی بهشت وسیع و نعمتهای جاودانی عبور میدهد.کدام یک از شما مکروه و ناپسند دارید که از زندانی به قصر مجللی انتقال یاببد».
فرا رسیدن ناگهانی مرگخدای متعال در آیه 95 سوره اعراف فرموده است: «ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَواْ وَّقَالُواْ قَدْ مَسَّ آبَاءنَا الضَّرَّاء وَالسَّرَّاء فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ؛ آنگاه به جاى بدى [=بلا] نيكى [=نعمت] قرار داديم تا انبوه شدند و گفتند پدران ما را [هم مسلماً به حكم طبيعت] رنج و راحت میرسيده است پس در حالىكه بیخبر بودند بناگاه [گريبان] آنان را گرفتيم».
باید یادآور شد که جمله «پس آنها را ناگهان در حالیکه نمیدانستند، گرفتیم» 13 بار در قرآن بهکار رفته و همه درباره ناگهانی بودن قیامت و عذاب دنیوی است.
در منابع روایی بر این نکته، فراوان تاکید شده است که مرگ، ناگهانی فرا میرسد، باید آماده بود و هر لحظه، منتظر آوای کوچیدن به سر برد. هیچکس از پیر و جوان، از بیمار و تندرست، از قوی و ضعیف، اطمینان به یک لحظه و دقیقه دیگر خود هم ندارد، همین حالت روحی، دلیل ناگهانی بودن مرگ است.
امام حسن عسکری(ع) فرمود: «مرگ، ناگهان میرسد، پس کسیکه کشت نیکو کرده، از روی خشنودی درو میکند و کسیکه شر و گناه، کشت کرده، پشیمانی، میچیند».
امام علی(ع) در شعری که منسوب به ایشان است فرموده است: «ای کسیکه غرق دنیا شدهای، آرزوی طولانی تو را مغرور ساخته، مرگ، ناگهان فرا میرسد و قبر، بایگانی عمل است.در خواب غفلت، تا آنجا به سر بردهای که مرگ به تو نزدیک شده است».
تاریخ نمونههای فراوانی از حالات خوش اولیا و عرفا در رویارویی با مرگ نشان دارد که مایه عبرت است ازجمله داستان فریدالدین عطار است، او طبیبی بود که بازار طبابتش گرم و مراجعه مردم به او فراوان بود، روزی سائلی به در دکان او آمد و تقاضای وجهی کرد، اما شیخ او را از درگاه خود راند، سائل گفت: خواجه اگر یک درهم به گدا نمیدهد چگونه جان به عزرائیل خواهد داد، عطار گفت: تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در گوشه بازار کشکول خود را زیر سر گذاشت و به آرامی خوابید و جان داد، همین منظره، درس عبرتی برای عطار شد و به عرفان روی آورد.