در 27 تیرماه 1367، جمهوری اسلامی ایران قطعنامه 598 شورای امنیت را پذیرفت؛ این قطعنامه پایان دهنده 8 سال جنگ میان جبهه حق و باطل بود؛ جبهه باطل را که دشمنان نظام اسلامی ایران، که پشت حکومت بعث عراق و دیکتاتوری همچون صدام حسین صف کشیده بودند، تشکیل میداد؛ کشورهای منطقه که از تغییرات به وجود آمده در ساختار حکومتی ایران، ناخرسند بودند و از شعارهای آزادیخواهانه و صدور آنان هراس داشتند، طولانیترین جنگ قرن 20 را به ایران تحمیل کردند.
جنگ میان ایران و عراق در شرایطی کاملاً نابرابر به کشورمان تحمیل گردید؛ زیرا در اوایل پیروزی انقلاب، نظام نوپای کشور، در حال تثبیت خود و چیرهگی بر دشمنان داخلیای که همچنان به سرنگونی نظام اسلامی امید داشتند، بود؛ عراق، با حمایت همهجانبه آمریکا و سلاطین دیکتاتور منطقه، ارتشی تا بندندان مسلح را شکل داد؛ اجماعی در سطح جهانی به رهبری آمریکا به وجود آمد که نگذارند انقلاب ایران به یک الگو برای کشورهای منطقه تبدیل شود.
اختلافات مرزی و اقتدارگرایی صدام حسین دو عامل مهم آغاز جنگ
ریشه جنگ ایران و عراق را باید در اختلافات مرزی دو کشور و وقایع به وجود آمده در جهان عرب جستجو کرد؛ در زمان حکومت محمدرضا شاه، عراق با ایران در خصوص نحوه تقسیم مرز آبی اروندرود، اختلاف داشت، برای این حل این مشکل مرزی، با میانجیگری شورای امنیت و کورت والدهایم دبیرکل وقت سازمان ملل در 1975 پیمان الجزایر برای پایان دادن به این تنش، میان دو کشور منعقد شد؛ این پیمان مورد رضایت صدام حسین به هیچوجه نبود بلکه از روی اجبار و از موضع ضعف، این پیمان را امضا کرد؛ پس از انقلاب اسلامی ایران، صدام این پیمان را به واسطه حمایتهای آمریکا و متحدان منطقهایاش یکطرفه ملغی اعلام کرد و بر طبل جنگ با ایران کوبید.
پس از سقوط ناصر در مصر و تضعیف و سرخوردگی جبهه عربی در مقابل اسرائیل، صدام در رؤیای رهبری جهان عرب بود؛ پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در کنار عدم رضایت صدام از پیمان الجزایر و تبدیل شدن به تنها رهبر مقتدر و ملیگرای جهان عرب، باعث شد تا عراق و حامیان او، جنگی را به ایران تحمیل کنند که خسارت مالی و جانی بسیاری به ایران وارد کرد و آنهم تحت شرایطی که کشور داشت دوره پساانقلاب را طی میکرد.
اهداف انقلاب اسلامی: استقلال و رهایی ملتها از سلطه
اهمیت اینروز از این حیث میباشد که در خاطرمان بماند، این جنگ نابرابر کشورمان را متحمل چه سختیها و دشمنیهایی کرد؛ آمریکا از اینکه میدید در دوران جنگ سرد، ایران به سمت استقلال و رهایی از سلطه این کشور حرکت میکند، هراسان بود مبادا ملتهای منطقه برای رهایی از استبداد و سلطه، راه ایران را در پیش بگیرند؛ این نگرانی در فضایی همچون جنگ سرد و رقابت دو بلوک غرب و شرق شدت یافت.
سلاطین عرب که هیچگونه مشروعیتی در داخل کشورهایشان نداشتند، از صدور آرمانهای انقلاب اسلامی واهمه داشتند؛ در این جنگ، ایران تحت سختترین فشارها قرار گرفت، فشارهایی چون تحریم نفتی، تحریم اقتصادی و دیگر تحریمهایی که مشخص بود دشمنان انقلاب اسلامی، برای نابودی ایران عزمی جدی دارند.
عراق آخرین امید برای نابودی جمهوری اسلامی ایران
عراق قبل از انقلاب و حتی قبل از آغاز جنگ، شرایط اقتصادی خوبی نداشت اما بعد از انقلاب اسلامی و آغاز دشمنیها با ایران، عراق از هرجهتی مورد لطف آمریکا و کشورهای عرب منطقه و خلیج فارس قرار گرفت؛ سرمایهگذاری کشورها در صنایع نفتی عراق، رشد اقتصادی را برای آن به همراه داشت که البته این رشد اقتصادی عراق همزمان بود با مشکلات داخلی و اقتصادی ایران به دلیل انواع تحریمهایی که آمریکا و کشورهای خلیج فارس وضع کرده بودند.
عراق که به دنبال فتح تهران در سه روز بود با پیروزیهای کشورمان در جبهههای حق علیه باطل به ویژه عملیاتهای والفجر 8 و کربلای5 و همچنین مقاومت کشورمان، مشکلات داخلی را برای این کشور در اردوگاه حامیان منطقهای و فرامنطقهای آن به همراه داشت؛ وضعیت به وجود آمده موجب شد تا اعضای شورای امنیت قطعنامههای آتشبس ناعادلانه را به کشورمان تحمیل کنند؛ در هیچکدام از این قطعنامهها حقانیت و مظلومیت نظام جمهوری اسلامی ایران مورد پذیرش قرار نگرفته بود؛ آمریکا و سلاطین عرب در حرف، انقلاب ایران را پذیرفتند و ادامه جنگ را برای منطقه و منافع خودشان صحیح نمیدانستند؛ بنابر این قطعنامههای 582 و 588 را تصویب کردند که این دو قطعنامه از سوی ایران پذیرفته نشد؛ چون در هیچکدام از این قطعنامهها به پذیرش بیگناهی و مظلومیت ایران اشاره نشده بود.
نوشیدن جام زهر برای اثبات مظلومیت و حقانیت جمهوری اسلامی
با افزایش فشارها بر ایران، خسارتهای سنگین زیرساختی و اقتصادی به ایران از قبال این تهاجم جهانی، باعث شد تا امام خمینی(ره) قطعنامه 598 را بپذیرند؛ بنیانگذار کبیر انقلاب، پذیرش این قطعنامه را همچون نوشیدن جام زهر توصیف کردند اما قطعنامه 598 واقعیتی را معلوم کرد و آن روسیاهی دشمنان ایران بود.
دشمنانی که خیال میکردند این نظام نوپا توان مقابله با هجمههای جهانی را نخواهد داشت، اما در نهایت در این قطعنامه حقانیت و مظلومیت نظام اسلامی ایران را پذیرفتند؛ و در سطح جهانی به دلیل حمایتهای ناعادلانه از یک دیکتاتور و مستبد منطقهای در برابر موج آزادیخواهی و استقلالطلبی کشورها توسط آنها موجب رسوایی آنها شد.
با بررسی تاریخ جنگ ایران و عراق و پذیرش قطعنامه 598 در آن مقطع زمانی باید گفت پذیرش قطعنامه، تصمیمی منطقی بود که در راستای تأمین امنیت و منافع ملی کشور اتخاد شد؛ اگر این جنگ ادامه پیدا میکرد و این قطعنامه مورد پذیرش قرار نمیگرفت، اجماع جهانی، ثبات و بقای نظام را تهدید میکرد؛ فشارهای اقتصادی، آسیب دیدن تجهیزات نظامی و سایر مشکلات داخلی مثل تحرکات گروههای تروریستی در مناطق غربی کشور پذیرش این قطعنامه را ضروری جلوه میداد؛ پذیرش این قطعنامه نشان دهنده این واقعیت است که برای پاسداری از منافع ملی و امنیت ملی کشورمان باید هوشیارانه عمل کرد و تصمیمات سخت گرفت چون هیچچیز مهمتر از امنیت و مناقع ملی کشور نمیباشد؛ دشمنان کشور و رقبای ما همچنان به دنبال تضعیف کشور و نظام هستند و تفاوتی که با دوران جنگ کرده در نحوه دشمنیها میباشد؛ حربههای جدیدی را وارد عرصه تقابل با ایران کردهاند مثل جنگ نرم و ایران هراسی که در کنار تحریم و تهدید نظامی دشمنان مورد توجه جدی واقع شده است؛ ولی با توجه به تجربیاتی که در 8 سال جنگ به دست آوردهایم در شناخت این تهدیدات و مقابله با آنها میتوانیم پیروز عرصه تقابل و دشمنیهای جدید باشیم.