در طول تاریخ برای بسیاری از افراد این پرسش وجود داشته که چرا خداوندِ دانایِ مطلق اجازه داده در سرگشتگی درباره وجود و صفاتش به سر بریم، درحالیکه میداند شناخت او موجب بهروزی ما میشود. این امر پرسشها و تردیدهایی را به دنبال داشته است. بعضی چون نیچه را به این باور رسانده که یا چنین خدایی به رستگاری انسانها اهمیتی نمیدهد یا اینکه خدای مهربانی نیست، زیرا انسانهای بیچاره را که در پی حقیقت در رنجاند، بیپاسخ رها کرده است. در مقابل، متألهان چنین پند میدهند که «پروردگار یقیناً به ما وعده ظهور داده است، اما باید ...» و جای خالی را با دیدگاههای مختلفی پر میکنند؛ مثلاً باید صبر داشته باشیم یا کردارهای مشکلآفرین را تغییر دهیم یا ایمان داشته باشیم. اینکه آیا این نظریات برای پاسخ به آن چالش کفایت میکنند، پرسشی است که ابراهیم آزادگان، عضو هیئت علمی گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و نویسنده کتاب تازه منتشر شده «انسان و خدای محجوب»، میکوشد به آن پاسخ دهد و در نهایت از این نظریه دفاع میکند که شاید جهانِ بدون پاسخِ روشن به این پرسشها جهانی باارزشتر باشد.
ابراهیم آزادگان، عضو هیئت علمی گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و نویسنده کتاب «انسان و خدای محجوب»، که به تازگی روانه بازار نشر شده، در گفتوگو با ایکنا؛ درباره چرایی پرداخت به این موضوع بیان کرد: منظور از خدای محجوب خدایی است که آن چنان ظهور در جهان دارد که ظهورش برای باور همه انسانها به وجود او کافی نیست. به این معنا که این چنین نیست که همه ابناء بشری در طول تاریخ به وجود خداوند ایمان و باور داشته باشند. منظور از خدای محجوب این است که مدارکی که حکایت از وجود خدا دارد، آن چنان نیست که باور به خدا را برای همه فراهم آورده باشد. این موضوع مسئلهای فلسفی است که محور اصلی برای نگارش کتاب انسان و خدای محجوب و در جهت پاسخ به این پرسش بوده است که چرا با وجود اینکه خداوند میداند باور به وجود او باعث میشود انسانها زندگی بهتری داشته باشند و بتوانند رشد معنوی داشته و حتی به اخلاق گرایش پیدا کنند، زیرا کسی که باور داشته باشد خداوند وجود دارد، زندگی خود را بر اساس خواستههای خداوند تنظیم میکند، اما محجوب است. در این کتاب با این سؤال مواجهیم که چرا با وجود اینکه خداوند میداند باور به وجود او خیر و برکتهایی برای جهان به همراه دارد، حداقلهای لازم باور به وجود خود را در جهان فراهم نکرده است؟
افلاطون معتقد است که خداوند زمینه برای ایجاد رابطه عاشقانه انسان با خودش را فراهم کرده، اما به طریقی که انسان برای رسیدن به این باور، باید شایستگیهایی را برای خود به وجود آورده باشد
وی با بیان اینکه در فصول مختلف کتاب سعی شده به این سؤال پاسخهایی داده شود، افزود: دانشمندان و متألهانی مانند ابنعربی، افلاطون، آگوستین، توماس آکوییناس و ... پاسخهایی به این سؤال داشتهاند. مسئله اصلی در این پرسش، به وجود خداوند برمیگردد و پاسخها در طول تاریخ بشریت متفاوت بوده و از دیدگاههای مختلفی به این موضوع پرداخته شده است. در فصل نخست کتاب سعی شده به ارائه پاسخ افلاطون به سؤال مذکور بپردازیم و رابطه عاشقانه انسان با خداوند و معنایی که افلاطون از عشق و رابطه میان انسان و خداوند ارائه کرده، ذکر شده است. افلاطونیها معتقدند که لازمه ایجاد عشق میان انسان و خداوند، ایجاد نوعی رابطه دو طرفه میان انسان و خداوند است. این همان رابطهای است که متألهان مسیحی هم به آن معتقدند و میگویند؛ اگر قرار است چنین عشقی را به خداوند نسبت داد، لازمه آن این است که طرف مقابل رابطه که انسان است، از شایستگی لازم برخوردار باشد؛ بنابراین پاسخ افلاطون به این پرسش این است که خداوند زمینه برای ایجاد رابطه عاشقانه انسان با خودش را فراهم کرده، اما به طریقی که انسان برای رسیدن به این باور، باید شایستگیهایی را برای خود به وجود آورده باشد.
عدم باور به خداوند به واسطه انجام گناه
عضو هیئت علمی گروه فلسفه علم دانشگاه شریف با اشاره به مسئله دیگر در پاسخ به پرسش فوق، ادامه داد: موضوع دیگر، مسئله گناه و تأثیر آن بر معرفت ماست. در این زمینه، نگاه برخی متألهان مسیحی مانند جان کلوین و پلانتینگا، این است که گناه میتواند خواسته یا ناخواسته بر معرفت ما تأثیر بگذارد. به این معنا که دلیل عدم باورمندی ما به وجود خداوند، نه به خاطر کم بودن مدارک و شواهد، بلکه به واسطه افعالی است که انجام دادهایم یا دیگران انجام دادهاند و بر باور ما تأثیر داشته است. اینکه چگونه انسان میتواند از منجلاب گناه خود و دستگاه معرفتی نجات یابد هم موضوع دیگری است که در این کتاب به آن پرداختهایم.
گره خوردن محجوبیت خداوند به ظهور بینهایت او
وی با بیان اینکه پاسخها متفاوت بوده است، گفت: ابنعربی که از بزرگترین عرفای اسلامی است در پاسخ به این پرسش، جواب هوشمندانهای ارائه میکند. دیدگاه او این است که ظهور خداوند همراه با حجاب است و پوشیدگی همراه با ظهور را در مورد خداوند مطرح کرده و میگوید هر چقدر خداوند ظهور بیشتری داشته باشد، پوشیدگی بیشتری هم پیدا میکند. ابنعربی معتقد است ما در جهانی زندگی میکنیم که خداوند نهتنها محدود مطلق، بلکه ظاهر مطلق هم هست. او پارادوکسی در مورد خداوند مطرح میکند و میگوید که مسئله احتجاب و محجوبیت خداوند با ظهور بینهایت خداوند در جهان گره خورده است.
ابراهیم آزادگان درباره پرداخت به این پرسش و پاسخی که از این نظریات حاصل شده، بیان کرد: در طول ۲۰ سال گذشته همواره با پارادوکسهایی که درباره خداوند مطرح است، مواجه بودهام، برای نمونه رنجها و دردهای انسان و دعا کردنهایی که ممکن است پاسخ نگیرد. رابطه انسان با خداوند برای من مسئله بوده است. یکی از مباحث جدی، احتجاب خداوند بوده که همین موضوع من را در دوره دکتری درگیر کرد و نتیجه آن مقالاتی بود که در اینباره نوشتم.
وی در پایان گفت: در این کتاب درباره انسانها و باور آنها سخن نگفتهایم. بیشتر درباره خداوند و اینکه چرا اینگونه محجوب، ظاهر شده سخن گفتهایم. شاید اینطور باشد که مدارک لازم برای ایجاد باور به خداوند برای انسانها کم باشد، اما در دنیایی زندگی میکنیم که خداوند ما را به واسطه محجوبیت خود گرفتار خدای محجوب کرده و به قول حافظ: «دل از من برد و روی از من نهان کرد ...». این خواست خداوند است که ما انسانها درگیر چنین وضعیتی باشیم تا در این وضعیت خودمان و توانمندیهایمان را در چنین شرایطی بسنجیم.
انتهای پیام