روابط دولت اسلامی با دولتهای غیراسلامی از جمله مسائل مهمی است که قرآن کریم ابعاد کلی آن را بیان و شاخصهای این نوع رابطه را مشخص کرده است که با چه کسانی و برچه مبنایی میتوان رابطه داشت و از طرفی رابطه با چه کسانی ممنوع است و مسلمانان را از آن رابطه نهی کرده است. لذا این روزها که مسئله همکاریهای راهبردی 25 ساله ایران و چین در سطح افکار عمومی و فضای سیاسی کشور از زوایای مختلف به بحث کشیده شده و نظرات مثبت و منفی درباره آن بیان شده، لازم است نگاه کلی قرآن به چارچوبهای روابط خارجی با غیرمسلمانان نیز مطرح شود تا همکاری دو کشور براساس شاخصهای قرآنی، که البته هنوز نه قطعی شده و نه اساساً به مرحله توافق رسیده، به محک گذاشته شود.
در این نوشتار سه آیه مهم 141 سوره نسا، 8 و 9 ممتحنه برای تبیین چارچوب سیاست خارجی دولت اسلامی و روابط با سایر جوامع انتخاب شده است.
آیه 141 سوره نسا یا آیه «نفی سبیل» را میتوان دستور مبنایی اسلام برای هر نوع رابطه با غیرمسلمانان دانست؛ «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلًا» (خدا هرگز برای کافران راهی (برای تسلط) بر مؤمنان ننهاده است.)
طبق نظر مفسران واژه «لن» به این معناست که نفی سلطه کافران بر مسلمانان امری همیشگی است نه موقتی و به اقتضای شرایط. نکته مهم آن است «نفی سبیل» مجموعهای از حوزههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، امنیتی و ... را در برمیگیرد. به عبارتی جامعه اسلامی نباید در هیچ عرصهای تحت سلطه بیگانگان قرار بگیرد و عزت خود را از دست بدهد.
قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز در اصول مختلفی بازتابدهنده این قاعده است:
اصل 152ـ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر و روابط صلح آمیز متقابل با دُوَل غیر محارب استوار است.
اصل 153ـ هر گونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شئون کشور گردد، ممنوع است.
اصل 146ـ استقرار هر گونه پایگاه نظامی خارجی در کشور هر چند به عنوان استفادهای صلح آمیز باشد، ممنوع است.
اصل 81ـ دادن امتیاز تشکیل شرکتها و مؤسسات در امور تجارتی و صنعتی و کشاورزی و معادن و خدمات به خارجیان مطلقاً ممنوع است.
اصل 2 قانون اساسی نیز که در آن پایهای ایمانی نظام جمهوری اسلامی را تبیین کرده است، در محور ششم آن یکی از این مبانی را ایمان به «کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا» بیان کرده که از راههای مختلفی حاصل میشود که یکی از این راهها را در بند «ج» این اصل «نفی هر گونه ستمگری و ستمکشی و سلطهگری و سلطهپذیری، قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی» ذکر کرده است.
بند«5» اصل سوم قانون اساسی نیز «طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب» را به منزله یکی از وظایف جمهوری اسلامی برای نیل به اهداف اصل دوم قانون اساسی بیان کرده است.
در قانون اساسی تأکید فراوان بر مسئله استقلال برگرفته از قاعده «نفی سبیل» است و به عبارتی استقلال و نفی سبیل دو روی یک سکه هستند. بر این مبنا در عصر حاضر، که روابط بینالملل بسیار پیچیده شده و قراردادهای بینالمللی از ظرافتهای خاصی برخوردار است. لذا باید توجهات حقوقی بیشتر و دقیقتری برای ممانعت از راههای سلطه غیر مسلمانان بر مسلمانان مطمح نظر قرار گیرد، به ویژه اینکه راهها و انواع سلطه نیز برخلاف دوران قبل بسیار ظریف و ناملموس شده است. در این صورت میتوان در عین رابطه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و نظامی با غیرمسلمانان و برخورداری عادلانه و منصفانه دو طرف از منافع و مواهب یک رابطه متوازن، مانع از فراهم شدن زمینه برتری و سلطه کفار بر مسلمانان شد.
در واقع هر پیمان و قراردادی که دولت اسلامی در روابط خارجی منعقد میکند، باید براساس حفظ عزت و استقلال کشور اسلامی و مسلمانان و نفی سلطه کفار باشد؛ زیرا عزت برای خداوند و از آن اسلام و مسلمانان است.
از طرفی آیات 8 و 9 سوره «ممتحنه» رابطه مسلمانان با دو دسته از کافران را بیان کرده که به نوعی تبیین جزئیتری از قاعده «نفی سبیل» است.
متن این آیات به شرح ذیل است:
آیه 8: «لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» (خدا شما را از نیکی کردن و عدالت نسبت به کسانی که درکار دین با شما نجنگیدند و شما را از دیارتان بیرون نکردند باز نمی دارد؛ زیرا خدا عدالت پیشگان را دوست دارد.)
آیه 9: «إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ ۚ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (خدا فقط شما را از دوستی با کسانی نهی می کند که در کار دین با شما جنگیدند، و از دیارتان بیرون راندند، و در بیرون راندنتان به یکدیگر کمک کردند تا [به خاطر این سختگیری] با آنان دوستی کنید. و تنها کسانی که با آنان دوستی کنند، ستمکارانند.)
همانطور که از این دو آیه مشخص میشود خداوند کافران را بر مبنای جنگ و ستیز و فشار بر مسلمانان به دو دسته متخاصم و غیر متخاصم تقسیم کرده و رابطه عادلانه با کافرانی که سر جنگ و ستیز با مسلمانان را ندارند نفی نکرده و از طرفی به شدت مسلمانان را از رابطه با کافرانی که به خاطر کینه و عداوت با اسلام، با مسلمانان دشمنی میکنند و با فشار حداکثری به دنبال آن هستند که مسلمانان تن به رابطه با آنان بدهند، نهی کرده است.
آیتالله العظمی مکارم شیرازی در تفسیر نمونه در اینباره بیان میکند: «افراد غير مسلمان به دو گروه تقسيم مىشوند: گروهى كه در مقابل مسلمين ايستادند و شمشير به روى آنها كشيدند و آنها را از خانه و كاشانهشان به اجبار بيرون كردند و خلاصه عداوت و دشمنى خود را با اسلام و مسلمين در گفتار و عمل آشكارا نشان دادند، تكليف مسلمانان اين است كه هرگونه مراوده با اين گروه را قطع كنند و از هرگونه پيوند محبت و دوستى خوددارى نمايند كه مصداق روشن آن مشركان مكه مخصوصا سران قريش بودند، گروهى رسماً دست به اين كار زدند و گروهى ديگر نيز آنها را يارى كردند.
اما دسته دیگرى بودند كه در عين كفر و شرک، كارى به مسلمانان نداشتند، نه عداوت مىورزيدند، نه با آنها پيكار مىكردند و نه اقدام به بيرون راندنشان از شهر و ديارشان نمودند، حتى گروهى از آنها پيمان ترك مخاصمه با مسلمانان بسته بودند، نيكى كردن با اين دسته اظهار محبت با آنها بىمانع بود و اگر معاهدهاى با آنها بسته بودند بايد به آن وفا كنند و در اجراى عدالت بكوشند.
به هر حال از اين آيات، يك اصل كلى و اساسى، در چگونگى رابطه مسلمانان با غير مسلمين استفاده مىشود، نه تنها براى آن زمان كه براى امروز و فردا نيز ثابت است و آن اينكه مسلمانان موظفند در برابر هر گروه و جمعيت و هر كشورى كه موضع خصمانه با آنها داشته باشند و بر ضد اسلام و مسلمين قيام كنند، يا دشمنان اسلام را يارى دهند سرسختانه بايستند و هرگونه پيوند محبت و دوستى را با آنها قطع كنند.
اما اگر آنها در عين كافر بودن نسبت به اسلام و مسلمين بیطرف بمانند و يا تمايل داشته باشند، مسلمين مىتوانند با آنها رابطه دوستانه برقرار سازند البته نه در آن حد كه با برادران مسلمان دارند و نه در آن حد كه موجب نفوذ آنها در ميان مسلمين گردد. اگر جمعيت يا دولتى جزو گروه اول باشند و تغيير موضع دهند و يا به عكس در گروه دوم باشند و مسير خود را تغيير دهند بايد وضع فعلى آنها را معيار قرار داد و طبق آيات فوق با آنها عمل كرد.»
لذا میتوان دو دستور و اصل کلی را برای رابطه دولت اسلامی با دولتهای غیراسلامی بیان کرد؛ اول اینکه با کدام دولتهای غیر اسلامی میتوان رابطه برقرار کرد و دوم اینکه چه نوع رابطهای با غیر مسلمانان مجاز است. براین اساس دولت اسلامی به شرطی که رابطه با کفار منجر به سلطه، برتری، غلبه و نفوذ در ابعاد مختلف نشود میتواند با کفار غیرمتخاصم و غیرمزاحم که سرجنگ، ستیز و فشار نسبت به مسلمانان ندارند رابطه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی، نظامی و علمی برقرار کند.
براین اساس رابطه جمهوری اسلامی ایران با هر دولت غیراسلامی از جمله چین تابع این شروط است و از آنجا که این همکاریها طولانیمدت درنظر گرفته شده، در عین فواید و منافع فراوان این رابطه برای کشور، در عین حال باید مراقب بود که همهجانبه بودن و طولانیمدتبودن این رابطه منجر به هر نوع از سلطه چین بر جمهوری اسلامی ایران نشود.
انتهای پیام