تجمع بیش از یک نفر ممنوع!!!
کد خبر: 3916896
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۶

تجمع بیش از یک نفر ممنوع!!!

ما در اواخر خرداد سال ۱۳۶۶ در کمپ ۹ رمادی با خباثت عراقیها و همکاری یکی از اسرای ایرانی قرارگاه نصرت در یک اعتصاب ناخواسته افتادیم که به واسطه این اعتصاب تمامی حقوق اندک اسرا را که با سیاست خاصی به دست آورده بودیم از دست داده و خسارات سنگینی را از لحاظ روحی و جسمی پرداخت کردیم. در آن زمان اردوگاه ما شدیداً در معرض فشار بود، روزها فقط دو بار آزادباش (شما بخوانید هواخوری) آن هم به مدت ۳۰ دقیقه برای قضای حاجت با اعمال شاقه، واقعا جهنمی بود تمام عیار.

اسارت

به گزارش ایکنا از خوزستان، داریوش یحیی‌کمال، آزاده سرافراز هشت سال دفاع مقدس در سالروز‌ آزادسازی آزادگان متن زیر را در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داد. 

«در همین چند روز گذشته خبر پرواز برخی از مردان آهنین دوران اسارت در اثر ویروس منحوس کرونا را دریافت کردم. جوانان ۱۶، ۱۷ ساله آن روزگار در سخت‌ترین شرایط زندگی، چه رشادت‌هایی که با صبر و مواسات در حق دوستان خود آفریدند و چه مظلومانه در سکوت و غریبانه از دیار خاک پرگشودند.

ما در اواخر خرداد سال ۱۳۶۶ در کمپ ۹ رمادی با خباثت عراقیها و همکاری یکی از اسرای ایرانی قرارگاه نصرت در یک اعتصاب ناخواسته افتادیم که به واسطه این اعتصاب تمامی حقوق اندک اسرا را که با سیاست خاصی به دست آورده بودیم از دست داده و خسارات سنگینی را از لحاظ روحی و جسمی پرداخت کردیم. در آن زمان اردوگاه ما شدیداً در معرض فشار بود، روزها فقط دو بار آزادباش (شما بخوانید هواخوری) آن هم به مدت ۳۰ دقیقه برای قضای حاجت با اعمال شاقه، واقعا جهنمی بود تمام عیار. 

تجمع بیش از یک نفر!!! ممنوع بود، یادم هست وقتی قانون تجمع بیش از یک نفر در آسایشگاه ما توسط نقیب خزیر فرمانده عراقی اردوگاه اعلام شد، ارشد آسایشگاه ما عباس فخاری در پایان صحبت‌های فرمانده عراقی از روی سادگی گفت: سیدی یک سوال. خزیر گفت: اِسئل. عباس گفت: سیدی تجمع بیش از یک نفر یعنی چی؟ فرمانده کمی فکر کرد سپس ناگهان با عصای قانون چنان بر دهان عباس کوبید که دهانش پر خون شد و گفت وقتی نمی‌توانی چیزی را بفهمی سوال نکن؛ این وضعیت اردوگاه ما در آن زمان بود.   چایِ صبحانه حذف شده بود و جیره غذا نیز به نصف کاهش یافته بود. بی‌دلیل هر که را که دلشان می‌خواست به بدترین شکل کتک می‌زدند.

کسی حق نداشت به مجروحان اعتصاب کمک کند، عبدالرحیم زبیدات (عبادی‌نیا) یکی از مترجمین دلسوز آسایشگاه ۸ قاطع ۲ کمپ ۹ بچه آسیاباد بود که در اعتصابات چنان کتکی به او زدند که نمی‌توانست راه برود دستانش شکسته، پوست تمام بدن او از شدت کابل ترکیده و توان ایستادن بر روی پاهایش را نداشت. 

عراقی‌ها اکیداً کمک به مجروحین و مصدومین واقعه اعتصابات را ممنوع کرده و با کسانی که به این افراد کمک می‌کردند به شدیدترین وجه برخورد می‌کردند؛ من هم وضعیتی بهتر از عبدالرحیم نداشتم. دستانم از مچ شکسته، ساق پا و جناغ سینه‌ام ترک خورده و پوست کمرم از شدت ضربات کابل ترکیده بود.

در آن ۳۰ دقیقه آزادباش ما مصدومین را بر روی ریگ‌های محوطه اردوگاه در مقابل آفتاب می خواباندند و زمانی که سوت داخل‌باش نواخته می‌شد سربازان عراقی وحشیانه با کابل به دنبال اسرا می‌دویدند تا آنها را راهی آسایشگاه‌ها کنند و به هرکس که می‌رسیدند چند ضربه کابل نثارش می‌کردند؛ شرایط سختی بود؛ خلاصه در اردوگاه در آن زمان بازداشتگاه کلدیکس (مربوط به نازیها در جنگ جهانی دوم) درست کرده بودند.

اسرا در دوران اسارت به‌گونه‌ای مقاومت کردند تا ایران اسلامی و ایرانی را سربلند و عزت‌مند به دنیا معرفی کنند.

انتهای پیام
captcha