به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی مروجی طبسی، مدرس مرکز تخصصی تفسیر مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، در یادداشتی به شرح آیاتی از قرآن کریم پرداخت که بنیامیه را مورد مذمت و نکوهش قرار میدهد و این معنا در کتب تفسیر از باب بیان سبب نزول یا تأویل و تطبیق بر مصداق انعکاس یافته است. متن یادداشت به شرح زیر است:
شاید به جرئت بتوان گفت که بنیامیه مخوفترین فتنهای بود که چهره واقعی آن پیش از وفات رسول خدا(ص) در عالم رؤیا به ایشان نشان داده شد. رؤیایی که بعدها به خاطر غفلت مسلمانان به حقیقت پیوست و جهان اسلام نزدیک به یک قرن گرفتار آن شد. این همان فتنهای بود که امیر المؤمنین(ع) در دوره خلافتش از آن به فتنه «کور»، «تاریک» و «فراگیر»[۱] یاد نمود و همگان را از آن بر حذر داشت.
در این نوشتار تلاش میشود تا ماهیت و هویت پیدا و نهان بنیامیه با نگاهی به آیات قرآن آشکار شود و هم انگیزهای باشد برای بیرون راندن دوست نمایان تفرقهافکن از صفوف به هم پیوسته مسلمانان جهت رسیدن به اتحاد و انسجام اسلامی.
بنیامیه یعنی فرزندان امیه و در اصطلاح به کسانی گفته میشود که نسب آنها به امیه میرسد. در میان مورخان مشهور است که امیه از فرزندان عبد شمس و جدش عبد مناف بود. هاشم جد دوم پیامبر(ص)، مطلب و نوفل عموی پیامبر(ص) بودند و لذا بنیهاشم و بنیامیه رابطه خویشاوندی با یکدیگر داشته، جزئی از قبیله قریش محسوب میشدند، اما مجموع شواهد و دلایل حاصل از بازکاوی مجدد متون تاریخی و حدیثی نشان میدهد نظر مشهور فاقد دلیل و غیرقابل اعتماد است و وجود هرگونه خویشاوندی میان بنیهاشم - خصوصاً پیامبر(ص) - و بنیامیه با تردیدهای فراوان و بسیار جدی روبرو است، به طوری که ظن به جعلی بودن شناسنامه بنیامیه - که در آن قریشی و عرب بودن ثبت شده است - بیش از پیش قوت میگیرد. رسم فرزند خواندگی در زمان جاهلیت؛ اخراج بنیامیه از سهم ذیالقربی؛ افشاگری امیرالمؤمنین(ع) از نسب معاویه و انکار صریح عرب بودن امیه در برخی منابع از جمله دلایل این موضوع است.
در قرآن کریم آیات متعددی است که بنیامیه را مورد مذمت و نکوهش قرار میدهد و این معنا در کتب تفسیر از باب بیان سبب نزول یا تأویل و تطبیق بر مصداق انعکاس یافته است. این آیات با توجه به روایات ذیل آنها بدین شرح است:
سوره هود آیه۱۷
«أَفَمَن کاَنَ عَلىَ بَیِّنَهٍ مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَ مِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسىَ إِمَاماً وَ رَحْمَهً أُوْلَئکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَن یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَکُ فىِ مِرْیَهٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الحَْقُّ مِن رَّبِّکَ وَ لَکِنَّ أَکْثرََ النَّاسِ لَا یُؤْمِنُونَ؛ آیا کسی که از ناحیه پروردگارش برهانی چون نور روشن دارد و به دنبال آن نور شاهدی هم از سوی او میباشد و پیش از آن کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود(گواهی بر آن میدهد همچون کسی است که چنین نباشد) آنان (حق طلبان و حقیقت جویان) به او ایمان میآورند و هر کس از گروه های مختلف به او کافر شود آتش وعده گاه اوست..»
ابن الجوزی میگوید: «منظور از احزاب کفاری هستند که در برابر رسول خدا(ص) و برای دشمنی با او صفآرایی کردند. اینکه منظور از این افراد چه کسانی هستند چهار قول است: منظور یهود و نصاری است(به نقل از قتاده) –منظور یهود و نصاری و مجوس است(به نقل از ابن زید) –منظور بنیامیه،بنی مغیره و آل ابی طلحه بن عبد العزی است(به نقل از مقاتل) –منظور کفار قریش است(به نقل از ماوردی)»[2]
سوره ابراهیم آیه ۲۸
«أَ لَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَ أَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ»«مگر کسانی که نعمت خدا را تغییر داده(به جای شکر،کفران نعمت نمودند) و قوم خویش را به دار البوار(نیستی و نابودی) کشاندند،ندیدی؟» طبری[3] و برخی دیگر از مفسران سنی [4]روایتی را از عمر بن خطاب ذیل این آیه شریفه نقل نموده اند که گفت:«منظور دو فامیل از قریش است که فاجرترین فامیل ها بودند:بنی مغیره و بنیامیه. اما بنی مغیره که خدا شر آنان را روز جنگ بدر از شما کوتاه نمود و اما بنیامیه چند روزی به ایشان مهلت دادهاند.»
سوره اسراء آیه ۶۰
«وَ إِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنَا الرُّءْیَا الَّتىِ أَرَیْنَاکَ إِلَّا فِتْنَهً لِّلنَّاسِ وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فىِ الْقُرْءَانِ وَ نخَُوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیَانًا کَبِیرًا؛ و به یاد آور وقتی را که به تو گفتیم پروردگارت به مردم احاطه دارد و ما آن رویا که به تو نشان دادیم جز به منظور آزمایش بشر قرار ندادیم همچنین شجره ای که در قرآن لعن شده و ایشان را میترسانیم ولی هر چه میکنیم جز بیشتر شدن طغیانشان نتیجه نمی دهد آن هم چه طغیان بزرگی»
اینکه منظور از رؤیا و شجره ملعونه قرآن در آیه شریفه چیست میان مفسران بحث و اختلاف است.طبری میگوید:«مفسران در مورد این آیه اختلاف نظر دارند. برخی میگویند: این رؤیا در بیداری بود که در شب معراج پیامبر(ص) از مکه به بیت المقدس اتفاق افتاد. برخی دیگر معتقدند آن رؤیا خوابی بود که پیامبر(ص) دیدند و آن ورود به همراه اصحابشان به مکه بود. این رؤیا زمانی بود که هنوز رسول خدا(ص) در مدینه حضور داشتند. گروه سومی نیز میگویند: منظور خوابی است که پیامبر(ص) دیدند و آن این بود که بنی فلان مانند میمون از منبرش بالا و پایین میروند. ایشان با دیدن این رؤیا تا زمان وفاتش خندان دیده نشد.»[5]
ابوحیان اندلسی به جای بنی فلان بنیامیه میگوید و سپس درباره مراد از شجره ملعونه مینویسد: «برخی گفتهاند منظور بنیامیه است تا آنجا که بعضی از مفسران تنها تعبیری که از بنیامیه داشتهاند شجره ملعونه بوده است آن هم به خاطر کارهای زشتی که از آنان صادر شد مانند مباح شمردن خون افراد بی گناه، گرفتن اموال مردم بدون دلیل شرعی و تغییر دادن احکام و قواعد دین.» [6]؛ ابن الجوزی نیز پس از نقل روایتی که موید قول سوم در بیان طبری است میگوید: «اگر چه این صحیح نیست، اما عموم مفسران آن را نقل نمودهاند.»[7] به هر حال دودمانی که مانند یک درخت از یک ریشه منشعب شده، رشد نموده و به خاطر شرک و کفر و نفاقشان مورد لعن قرآن قرار گرفتهاند میتوانند مصداق بارز شجره ملعونه باشند.
سوره قدر آیه ۳
:«لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ»«شب قدر از هزار ماه بهتر است»؛ ثعلبی نیشابوری در تفسیر خود مینویسد: «مفسران در بیان حکمت عدد هزار در این آیه شریفه اختلاف نظر دارند.»[8] وی یکی از حکمتهای مطرح شده را چنین توضیح میدهد: «شخصی نزد حسن بن علی(ع) آمد و گفت: «آبروی مؤمنان را بردی و با این مرد یعنی معاویه بیعت نمودی!»[امام] حسن(ع) فرمود:«مرا سرزنش نکن! رسول خدا(ص) در خواب دید که بنیامیه یکی پس از دیگری بر روی منبرش سخنرانی میکنند. این رؤیا وی را بسیار اندوهناک ساخت تا اینکه سوره «انا اعطیناک الکوثر» و «انا انزلناه فی لیله القدر» نازل شد. یعنی لیلة القدر بهتر از هزار ماهی است که بنیامیه در آن حکومت میکنند» [9] سیوطی نیز از طرق مختلف عدد هزار را بر حکومت بنیامیه تطبیق کرده است.[10]
تاریخ نشان میدهد بنیامیه با ورود به عرصه خلافت و تکیه بر اریکه قدرت تغییر در احکام دین را سرلوحه برنامههای خود قرار دادند و در راستای سیاست دینستیزی از هیچ کوششی برای گسترش بدعتها در سطح جامع اسلامی فروگذار نکردند. برای نمونه میتوان موارد ذیل را مورد اشاره قرار داد:
اذان گفتن در نماز عیدین(فطر و قربان)
شافعی در کتاب الام مینویسد: «در زمان پیامبر(ص)،ابوبکر، عمر و عثمان برای نماز عیدین اذان گفته نشد تا اینکه معاویه آن را در شام بنا نهاد.» [11] سیوطی نیز در این باره میگوید: «بنی مروان نخستین کسانیاند که سنت اذان در نماز عیدین را بنا نهادند.»[12] به هر حال بدعتی بود که بنیامیه آن را به نام خود ثبت کردند.
حذف «بسم الله الرحمن الرحیم» در قرائت نماز
شافعی مینویسد: «معاویه در مدینه نماز جماعت اقامه کرد اما «بسم الله الرحمن الرحیم» نگفت. پس از سلام نماز مهاجرین و انصار فریاد زدند: «ای معاویه! از نمازت میدزدی؟ پس «بسم الله الرحمن الرحیم» چه شد؟ تکبیرت کجا رفت؟..»[۱۰۳] شاید به همین خاطر است که میان مذاهب اسلامی در جزئیت بسم الله برای قرائت نماز اختلاف است. حنفیها آن را جزء سوره نمیدانند و برای جهر یا اخفات آن هیچ استحبابی قائل نیستند مالکیها نیز آن را جزء ندانسته، اما ترک آن را برای یک بار مستحب میدانند حنابله بسم الله را جزء سوره میدانند و میگویند باید آهسته خوانده شود و بالاخره شافعیها آن را جزء سوره دانسته، معتقدند در نماز صبح و مغرب و عشاء به جهر و در سایر نمازها آهسته خوانده میشود شیعه امامیه نیز به پیروی از پیشوایان معصوم(ع) بسم الله را جزء سوره دانسته ترک آن را به هیچ وجه جایز نمیداند. [۱۰۴] و برای آشکار نمودن آن اهمیت قائل است.
از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: «کتموا بسم الله الرحمن الرحیم فنعم والله الاسماء کتموها کان رسول الله (صلى الله علیه وآله) إذا دخل إلى منزله و اجتمعت علیه قریش یجهر ببسم الله الرحمن الرحیم ویرفع بها صوته فتولى قریش فرارا فأنزل الله عز وجل فی ذلک وإذا ذکرت ربک فی القرآن وحده ولو على أدبارهم نفورا»[15][16] ««بسم الله الرحمن الرحیم» را پنهان نمودند. و به خدا سوگند چه اسمائی را پنهان کردند. رسول خدا(ص) هر گاه وارد منزلش میشد و قریش بر او اجتماع میکردند با صدای بلند بسم الله الرحمن الرحیم را آشکار مینمود و قریش با شنیدن آن فرار میکردند. به همین سبب خداوند آیه « وإذا ذکرت ربک فی القرآن وحده ولو على أدبارهم نفورا»را نازل فرمود.»
[۱] نهج البلاغه، خطبه ۹۳٫
[۲] ترجمه المیزان،ج۱۶،ص۴۱۱٫
[۳] جامع البیان،ج۱۳،ص۲۸۷٫
[4] زاد المسیر،ج۴،ص۲۶۵؛الجامع لاحکام القرآن،ج۹،ص۳۶۴٫
[5] جامع البیان،ج۱۵،ص۷۶-۷۷٫
[6] البحر المحیط،ج۷،ص۷۴ و ۷۶٫
[7] زاد المسیر،ج۳،ص۳۵٫
[8] الکشف و البیان،ج۱،ص۲۵۷٫
[9] همان.
[10] الدر المنثور،ج۶،ص۳۷۱٫
[11] کتاب الام،ج۱،ص۲۶۹٫
[12] الغدیر، ج ۱۰ص۲۷۴ به نقل از الاوائل سیوطی،ص۹٫
[13] کتاب الام،ج۱،ص۱۳۰؛المجموع،ج۳،ص۳۵۰؛کتاب المسند،ص۳۷٫
[14] الفقه علی المذاهب الخمسه،ص۱۰۸-۱۱۰٫
[15] سوره مبارکه اسراء،آیه ۴۶٫
[16] اصول کافی،ج۸،ص۲۶۶٫
انتهای پیام