هویت تمدنی بدون بنیادسازی‌های کلامی ممکن نیست
کد خبر: 3981850
تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۷
محمدعلی میرزایی تبیین کرد:

هویت تمدنی بدون بنیادسازی‌های کلامی ممکن نیست

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی معتقد است که هویت تمدنی بسیار اهمیت دارد و بدون بنیادسازی‌های کلامی برای تمدن ممکن نیست. باید مبدأ و معاد تمدن‌ها و نسبت آنها با مطلوبیت‌های انسانی روشن باشد.

به گزارش ایکنا، نخستین نشست از سلسله‌نشست‌های کارگروه تمدن نوین اسلامی سازمان سمت شب گذشته، 12 تیر، با عنوان «مسئله‌شناسی پژوهش‌های تمدن نوین اسلامی» و با سخنرانی جمعی از اندیشمندان برگزار شد.

در ادامه متن سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی، عضو هیئت علمی جامعه‌المصطفی(ص)، را می‌خوانید.

با توجه به اینکه هویت سازمان سمت یک هویت علمی و پژوهشی است و پروژه و حتی یک اَبَرپروژه را در نظام جمهوری اسلامی قبول کرده و قطعا از رهیافت‌های این نهاد بزرگ و ابرپروژه او نیز رهیافت تمدنی است، نکاتی را مطرح می‌کنم؛ یعنی به مأموریت این مؤسسه التفات داشته‌ام. تمرکز بحث من بر مناسبات دانش و تمدن با هدف رسیدن به مفهومی از تمدن و اهداف و مقاصد و فرایندهای آن با هویت اسلامی است و این را به عنوان کانون و مرکز  نظریه‌پردازی تمدنی تلقی می‌کنم. دست‌کم در حوزه دانش تمدنی یا دانش دینیِ تمدن‌اندیش و تمدن‌محور، که رهیافت تمدنی دارد، نمی‌توان علوم انسانی اسلامی و دانش‌های حوزوی را تفکیک کرد. گرچه برای اینها تفکیک اولیه‌ای هست اما علوم انسانی اسلامی پدیده‌های دانشیِ توسعه یافتن دانش دین هستند. علوم انسانی نوعی از دانش‌های دینی هستند و حوزه‌های علمیه تمرکز بر دانش دین داشته‌اند.

در اینجا باید به دو امر مفهومی اشاراتی کنم؛ اولین مسئله به نوعی نظری و چند نکته در باب مفهوم تمدن است. به نظر می‌رسد مسئله‌های ما متأخر از مباحث بنیادین مفهومی نسبت به تمدن هستند؛ یعنی ما قبل از اینکه مفهوم و ساختارهای بنیادین تمدن را مشخص و مرزهای مفهومی خود را روشن نکنیم، با ورود به مسئله‌ها شاید نوعی راهزنی رخ دهد؛ چون به صورت طبیعی مسئله‌ها متأخر هستند و هرکسی ناظر به عزیمتی که می‌کند، مسئله‌هایش تعریف می‌شود؛ مثلاً آقای واسعی از تمدن‌ تعریفی دارند؛ این تعریف نسبتاً خنثی است یا حداقل با آن تعریف، قید تمدن اسلامی خیلی معنادار نیست یا از اسلام باید خوانشی کاملاً انسانی به معنای عام کلمه ارائه شود تا ادیان دیگر ذیل آن تعریف شوند. عرض من نقد این تعریف نیست، بلکه می‌خواهم بگویم که هویت‌سازی‌های ما از تمدن، راه را بر مسئله‌ها باز و اقتضاهای مسئله‌ای برای ما ایجاد می‌کند.

امت؛ مفهومی مهم‌تر از تمدن

در این خصوص مسئله امت را برای تمدن‌سازی مسلمان‌ها غنی‌تر از تمدن می‌دانم. امت‌پژوهی به دلیل طبیعت مفهومش در قرآن، که ناظر به مسئله‌های عینی مطرح شده است، اهمیت بالایی دارد و اگر یک‌هزارم چیزی که مسلمین در این چند قرن بر موضوع تمدن کار کردند، درباره امت‌پژوهی یا مفهوم امت - تمدن کار می‌کردند، به نتایج بهتری می‌رسیدند. تمدن پژوهی ما از ریل مناسبات انسانی خارج شده و به دوایر سخت قدرت لغزیده اما مقوله امت کاملاً اخلاق‌محور است و باید روی آن کار کرد. بنابراین مسئله‌ها سیال، نسبی و منوط به بنیادهای ما هستند.

در بحث انضمامی به نسبت تمدن با دانش دین می‌پردازم؛ یعنی ساحت دانش دین چطور باید با تمدن و فرایند تمدنی همساز باشد. تمدن یک حقیقت متکثر، متنوع و منعطف و مقوله‌ای فراملی، فرامذهبی و فرانژادی است و برون‌دادهای متکثر دارد. این مسئله اقتضائی دارد و اگر دانشی که این تمدن را تغذیه فکری و فلسفی می‌کند دارای این رویکردها و شاخص‌ها نباشد، در آن زمان نمی‌توانیم از تمدن نوین اسلامی سخن بگوییم. اینها اوصاف ذاتی تمدن است. اگر دانش دین که مبنای نرم یک تمدن است این مختصات را نداشته باشد، مسیر تمدن ناظر به دانش دین نیست و هویت اسلامی نخواهد داشت.

متاسفانه امروزه کمترین اهتمام به این مقوله شده است. باید توجه کرد که ساحت نسبت این تکثرگرایی تمدنی با زیرساخت‌های دانشی و معرفتی چطور است؟ تمدن مملو از انعطاف‌پذیری است و صدها مسئله در عینیت تمدنی قابل طرح هستند. تمدن مانند تعامل با یک وضعیت مادی و دنیاسازانه است. البته بازتاب آن در معاد رخ می‌دهد و خیر تمدنی در قیامت به خیر قیامتی تبدیل می‌شود، اما تمدن مسئله‌ای دنیاسازانه است و با تمدن، دنیا را می‌سازیم و آخرت نیز بازتاب نحوه دنیاسازی ماست. در نتیجه مسئله نسبت دانش بسیار حساس است.

برای نمونه به فقه و کلام اشاره می‌کنم. بدون تردید فقه ما در طول قرن‌های گذشته ناظر به پدید آوردن یک وضعیت تمدنی نبوده، حتی در بحث‌های خانواده که پایین‌ترین سطح و مناسبات از حیث کمیت است. احکام حلال و حرام خانوادگی در اسلام و احوال شخصیه معطوف به تصور از نظام خانواده و ضرورت حفظ استقلال این نظام نیست، چه برسد به فقهی که می‌خواهد تمدن بسازد. مختصات تمدنی باید قابل تطبیق بر مختصات فقهی باشد. به تعبیری باید بتوانیم از تمدن فقاهتی حرف بزنیم و همچنین از فقه تمدنی سخن بگوییم، اما فقه تمدنی زمانی محقق می‌شود که پاسخگوی آن تکثر، تنوع و مناسبات بین تمدنی باشد و این امر به بازسازیِ روش اجتهاد نیاز دارد.

هویت تمدنی و نسبت آن با بنیادسازی‌های کلامی

مسئله دیگر هویت تمدنی است که بسیار اهمیت دارد و بدون بنیادسازی‌های کلامی برای تمدن ممکن نیست. باید مبدأ و معاد تمدن‌ها و نسبت آنها با مطلوبیت‌های انسانی روشن باشد و لازم نیست برای رسیدن به مطلوبیت‌های انسانی از یک روش استفاده کنیم؛ چون تمدن منعطف است و باید احکام دینی و کلامی ناظر به این حقیقت تمدنی باشند.

در بحث کلام به تکفیر اشاره می‌کنم. ما می‌توانیم به دلیل استناد به اخبار، تکفیر را نفی کنیم اما یکی از مهم‌ترین مسائل این است که اندیشه‌های تکفیری مانع شکل‌گیری ساختارهای کلان و مقیاس‌های تمدنی هستند و اندیشه‌های تکفیری، حذفی و برخوردی‌اند و ظرفیت‌های جهان اسلام و امت - تمدن بر اثر این رفتارها از بین می‌رود. تمدن امری عینی و تابع قوانین منطقی است اما در جریان دانش دین معطوف به عینیت و منطق حاکم بر معادلات اجتماعی استنباط نمی‌کنیم، بلکه صرفاً مبتنی بر فهم از متن استنباط می‌کنیم و این باید جای خود را به یک رویکرد سیستماتیک بدهد که تمدن چنین است. این شاخص‌ها بر ما فرض می‌کند که مناسبات محتومی از دانش دین و تمدن‌سازی را برقرار کنیم و سازگاری‌های روشی، موضوعی و فرایندی را بین حوزه‌های دانشی و روند تمدن‌سازانه برقرار کنیم.

انتهای پیام
captcha